یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

آغاز و انجام انحراف


آغاز و انجام انحراف

«توهین به عکس مبارک حضرت امام خمینی قدس سره الشریف توسط چند نفر عامی, محصول کجروی ۲۰ ۳۰ساله بعضی از خواص است» شاید این صریح ترین و در عین حال تلخ ترین گزاره ای باشد که بتوان در جمعبندی حادثه ای که این روزها قلوب عشاق صادق آن عزیز راحل را غرق در حزن و ماتم کرده, بیان نمود

«توهین به عکس مبارک حضرت امام خمینی- قدس سره الشریف- توسط چند نفر عامی، محصول کجروی ۲۰-۳۰ساله بعضی از خواص است». شاید این صریح ترین و در عین حال تلخ ترین گزاره ای باشد که بتوان در جمعبندی حادثه ای که این روزها قلوب عشاق صادق آن عزیز راحل را غرق در حزن و ماتم کرده، بیان نمود.

پاره کردن عکس حضرت امام که از حقد و کینه ای شیطانی و تراکم جهل و عداوت خبر می دهد رخدادی سنگین است و همانگونه که همه را بی قرار کرده، اذهان عمومی را به پشت صحنه و سابقه ماجرا نیز سوق داده است. البته امروز همه می دانند که اهانت به عکس حضرت امام در تجمعی از قانون شکنان، پس از آن صورت گرفته است که عده ای از خواص که با نام حضرت امام به نواها رسیده اند، بزرگترین میراث حضرت امام که «جمهوری اسلامی» است را مورد بی مهری و یا هجمه قرار داده اند.

اگر به سابقه مراجعه شود به زمانی می رسیم که بعضی از این خواص نسبت به مهمترین ماموریت حضرت امام- یعنی پیاده کردن اندیشه و احکام اسلامی- بی مهر بوده و آن را در عرصه اجرایی بر نمی تافتند! البته در عین حال به اندازه ای که گوش فلک کر شود از «اسلام راستین» و «خط امام» و «فقه پویا» و ... دم می زدند. در شورای عالی اقتصاد دولت موسوی دو روحانی برجسته حوزه علمیه قم که در اواخر سال ۶۰ به نمایندگی از حضرت امام و برای کمک به دولت در «اسلامی کردن امور» ماموریت داشتند، تحمل نشدند و در نهایت مرحوم آیت اله احمدی میانجی و آیت اله سیدجعفرکریمی که در رشته «اقتصاد اسلامی» تبحر داشتند و مورد اعتماد کامل امام بودند، بعد از حدود دو سال با دلی خونین و آهی سوزان کابینه را ترک کردند و حضرت امام بخاطر مصالحی این وضعیت بغرنج را تحمل کرده و البته مراقب بودند که جریان عمومی انقلاب و نظام از این خط انحرافی آسیب نبیند که ندید. خط انحراف در نهایت اصلاح نشد و حتی ستبر گردید و روزی که احساس استغنا نمود، رودرروی امام ایستاد و آن نامه (۱۴ شهریور ۶۷) استعفا که پر از گستاخی و زیاده گویی بود را نوشت و گمان کرد نظام ناچار است شرایط زیاده خواهانه او را بپذیرد و از اصول و ضوابط خود کوتاه بیاید که البته نیامد و موسوی چند ماه بعد از صحنه سیاسی خارج شد و برای حدود دو دهه به محاق رفت.

خط انحرافی که در دولت موسوی حاکمیت اسلام و مبانی فقهی و دینی نظام را برنمی تافت با آغاز دهه ۱۳۷۰ به گونه دیگری جلوه گر شد. همان عناصر که اعتقاد چندانی به نظام اسلامی و مبانی آن نداشتند از دولت موسوی وارد دولت اول هاشمی شدند. با این تفاوت که این بار اراده کرده بودند که به جای نظام ها و نگرش های شرقی به سوی نظام ها و نگرش های غربی روی بیاورند و البته از «اسلام اصیل» و «خط امام» هم دم بزنند ولی قصه بی کم و کاست همان بود. در این دوره هم رهبر معظم انقلاب- مانند حضرت امام- مراقب بودند تا انقلاب و اسلام با این انحراف آسیب نبیند و راه گم نشود که ندید و نشد و صدالبته حرکت انقلاب و نظام را تا حدی تحت تاثیر قرار داد.

در این دوره نیز برخی چهره های اقتصادی که با نظریات اقتصادی اسلام آشنایی چندانی نداشتند، میدان دار فعالیت اقتصادی دولت شدند و فریاد پی در پی علما برای اصلاح این وضعیت به جایی نرسید. بی تعهدی عناصر کلیدی اقتصادی دولت در دهه ۱۳۷۰ به اسلام کاملاً آشکار بود و البته بعدها سخنگوی دولت در آن سالها و رئیس دفتر رئیس جمهور - حسین مرعشی- این را بروز داد که «اسلام نه مکتب سیاسی دارد، نه مکتب اقتصادی و نه مکتب حقوقی! و آنچه از اسلام در دست داریم یک سری توصیه های اقتصادی است که اکثراً قابلیت اجرا ندارند» ! وقتی به یکی از مهمترین ماموریت های این نظام که پیاده کردن عدالت و اقتصاد اسلامی است، بی توجهی می شود و با این جسارت و صراحت به محاق می رود، تکلیف بقیه مسایل اسلامی کاملاً مشخص است! و مع الاسف باید گفت در این دوره، رهنمودهای کلیدی حضرت آیت ا... خامنه ای در سیستم اجرایی نوعاً با مانع جدی مواجه بود و البته رهبرمعظم انقلاب ضمن تاکید بر لزوم اصلاح روند دولت چشم به آینده داشتند و «روشنگری» و در واقع توجه مردم هوادار انقلاب، نظام و رهبری را درمان این درد می دانستند. رهبرمعظم انقلاب خود بعدها از این خط انحرافی با صراحت پرده برداشتند و - با این مضمون- گفتند که این ها از اول انحراف داشتند ولی حرکت انقلاب آنقدر توفنده بود که این انحرافات را در درون خود هضم می کرد. در واقع رهبرمعظم انقلاب در این دوره بسیار مراقب بودند که این انحرافات روح انقلاب و مردم انقلابی را افسرده نکند و راه برای پیاده کردن مبانی اقتصادی، سیاسی، حقوقی و نظام باز بماند.

انحراف های بزرگ اقتصادی و... در دولت سازندگی و نادیده گرفتن ماموریت اصلی نظام اسلامی در دولت خاتمی با انحراف های بزرگ سیاسی پیوند خورد. کارگزاران منحرف دولت سازندگی ارکان اصلی اقتصادی دولت خاتمی را در اختیار گرفتند و منحرفین فکری که بطور علنی در حلقه های «کیان» و «سلام» و... عصر اسلام و حاکمیت اسلامی را پایان یافته می خواندند، ارکان سیاسی دولت را در اختیار گرفتند و چهارنعل به سوی حذف اسلام از عرصه حکومت تاختند. در این دوره این جریان با وام تاریخی (۲۰ میلیون رأی خاتمی در خرداد ۷۶) که از ملت ستانده بودند هر نگرش اسلامی را در ذیل واژه «خشونت»، «جمود وتحجر»، «قشری گرایی»، «مردم ستیزی»، «کهنه گرایی»، «رادیکالیزم»، «واقع ستیزی» و... معنا و آن را بشدت محکوم می کردند تا کسی جرأت نکند اجرای احکام و نگرش های اسلامی را مطالبه کند.

در این دوره کار بر رهبری بسیار سخت تر شد ولی در عین حال ایشان با توکل به خدا و توسل مثال زدنی خود و تکیه بر مردم بزرگ ایران و پیگیری دقیق مسایل، انقلاب و نظام و تفکر اسلامی را از گردباد حادثه به سلامت بیرون بردند. این صحنه ای بود که در آن برخی از بزرگان لغزیدند بعضی با تندی و بعضی با کندی! و البته نخبگان و بزرگان دیگری نیز توانستند در تشخیص تکلیف خویش پابرجا بمانند.

درد این نبود که عده ای در دولت انقلاب پشت به «راه امام» به سوی دروازه های شرق یا غرب در حرکتند- که این هم البته درد بسیار بزرگی بود- درد بزرگتر این بود که منحرفین با چنگ انداختن روی منابع مالی مردم و نظام به خرید و فروش این مجموعه و آن مجموعه، این دفتر و آن دفتر، این روزنامه و آن روزنامه، این حزب و آن حزب، این شخصیت و آن شخصیت، این نهاد و آن نهاد روی آورده و انقلاب و نظام را به حراج گذاشتند. از اینجاست که می بینیم بعضی- از شخصیت ها، احزاب، دفاتر و نهادها- که در روز حادثه بطور طبیعی باید در کنار نظام باشند، یا برکنارند و یا آنقدر با تاخیر و تانی و ملاحظه وارد می شوند که فرصت های انقلاب بسوزد و جبهه ضدانقلاب به هوس بیفتد و امیدوار شود. در میدانی که صداهای منحرفین روی انقلاب باز شده و بعضی از خودی ها هم در موضعگیری دچار درنگ و تاخیر شده اند، پاره شدن عکس حضرت امام خمینی-ره- اصلا چیز عجیبی نیست کما اینکه به آتش کشیده شدن «مسجد لولاگر» و سوخته شدن قرآن در میان این آتش فتنه، اگرچه بسیار تلخ و جانفرساست ولی اصلا عجیب نیست.

کسانی که تخم انحراف را کاشتند، ابتدا فقط در حوزه اقتصاد، اسلامیت نظام را برنتافتند ولی بعدا همان ها به همراه عده ای دیگر انحراف را گسترده تر کرده و در حوزه اقتصاد، سیاست و فرهنگ، دولت را از دین جدا کردند البته آنطور که می اندیشیدند و می خواستند اتفاق نیفتاد چرا که در درون نظام دژ «ولایت فقیه»، «روحانیت»، «هزاران دل پرسشگر از اسلام و جویای آن» و... دیوارهای بلندی در برابر موج دین زدایی بودند.

در این مسیر، وقتی انحرافات فکری رسوخ کرد، محیط «یارگیری» هم عوض شد و حالا دیگر متدینین و وفاداران به مبانی انقلاب و نظام باید کنار یا به حاشیه رفته و نیروهایی هماهنگ با این تغییرات کلیدی میدان دار می شدند و طبعا این کجروی و کژراهه باید به جلب همکاری برخی از لمپن ها، جاسوسان، دین به دنیافروشان و بی ریشه ها و... ختم می شد که شد و نفی معنوی و فکری حضرت امام- که البته سودای بر باد رفته ای است- باید به پاره کردن آشکار تصویر مبارک حضرت امام ختم می شد که شد! در این میان، رسوخ برخی منحرفین سیاسی به مرکزی مانند «موسسه نشر آثار حضرت امام» باید به کنار آمدن این موسسه با هتاکان به امام بیانجامد که انجامید و سکوت آنان در برابر انحراف فکری از مشی حضرت امام باید به سکوت آنها در برابر هتک فیزیکی حضرت امام و حتی همراهی با آنان و توجیه اقدامات امام ستیزانه ختم می شد که شد اینها نتیجه طبیعی واگذاشتن امام در عرصه اندیشه است. به تعبیر حضرت امام خمینی- در نامه ۶/۱/۶۸ خطاب به آقای منتظری- «تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام.»

وقتی بعضی از خواص، امام را در عرصه اندیشه- اسلام گرایی، مردم گرایی و غرب ستیزی- وا می گذارند؛ وقتی بعضی از خواص، حضرت امام را در عرصه نظر- ولایت فقیه، مستضعف گرایی و استکبارستیزی- ترک می کنند، وقتی بعضی از خواص، حضرت امام را در عرصه آراء- آزادی فلسطین، کمک به محرومین جهان، اولویت حل مشکلات فقرا بر حل مشکلات کشور، اسلامی کردن دانشگاهها و...- رها می کنند، طبعا می دانند که اینها به «نفی مطلق امام» منتهی می شود، پاره شدن عکس حضرت امام که جای خود دارد!

و جالب است که وقتی به متن احادیث مراجعه می کنیم در می یابیم که حاکمیت اسلام پس از عبور از میان فتنه گران و با خنثی کردن حرکت آنان اتفاق می افتد و تاکنون هیچ نبی و وصی و ولی نیامده که بر یک جاده هموار حکم رانده باشد! هنر این است که مردان خدا در سنگلاخ فتنه راه را به درستی بشناسند و به ایده آل والای خود که تحقق حاکمیت الهی است، برسند.

الحمدلله رب العالمین شاهدیم امواج فتنه که در گذشته دلهای بزرگان را می لرزاند امروز مردم عادی ما را هم به آنچنان خطایی نمی اندازد که امام حق را واگذارند و به «ائمه کفر و نفاق» متمایل شوند.

سعدالله زارعی