شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

اوباما در بن بست


اوباما در بن بست

غرب در مواجهه با ایران از یک استراتژی خطی و ساده پیروی نمی کند استراتژی غرب را می توان به مدلی چند وجهی تشبیه کرد که حتی در مواردی برخی از این وجوه با یکدیگر متناقض نیز به نظر می رسند

غرب در مواجهه با ایران از یک استراتژی خطی و ساده پیروی نمی کند. استراتژی غرب را می توان به مدلی چند وجهی تشبیه کرد که حتی در مواردی برخی از این وجوه با یکدیگر متناقض نیز به نظر می رسند. به عنوان مثال آنها از سویی پیشرفت های ایران را در زمینه های مختلف زیر سؤال برده و نسبت به اخباری مانند برد موشک ها و تأسیسات هسته ای تشکیک می کنند اما از سوی دیگر سعی دارند ایران را تهدیدی جدی برای امنیت منطقه و حتی جهان معرفی کنند.

نمونه ای از این برخوردها را می توان در مقاله زیر با عنوان «قدرت و تهدید ایران» به قلم «الستر کروک» مشاهده کرد. پیش از خواندن این مقاله، بازخوانی تحلیل آیت الله خامنه ای از این رویکرد مزورانه غرب خالی از لطف نیست. ایشان در این زمینه معتقدند: «امروز اقتدار ایران اسلامی را حتی دشمنان هم نمی توانند انکار کنند؛ آنها هم اقرار می کنند. البته دشمن با نیت پیشبرد پروژه ایران هراسی- با این نیت، با این موضع خصمانه- قدرت شما و قدرت ملی این کشور و این نظام را فریاد می کشد. بخشی از این کار او درست و بخش دیگری، غلط و دروغ است. آن بخش که نشان دهنده و گویای قدرت نظام جمهوری اسلامی است، راست است؛ درست است. ما در دوران سی ساله جمهوری اسلامی از صفر شروع کردیم و به جاهای بسیار پیشرفته ای رسیدیم، ولی قانع نیستیم به آنچه رسیدیم. اما آنچه رسیدیم، قابل مقایسه نیست با آن نقطه ای که در آن قرار داشتیم. من از روز اول در نیروهای مسلح حضور داشتم؛ ارتش را، وزارت دفاع را، امکانات را، سپاه را، نیروهای انتظامی را با همه محتواشان، با همه ظرفیتشان، از نزدیک لمس کرده ام. امروز شما جوانان عزیز در قله ای قرار دارید که آن روز حتی با اشاره انگشت هم نمیشد آن را نشان داد و هیچ کس باور نمی کرد. اقتدار علمی، اقتدار تسلیحاتی، خودباوری، اعتمادبه نفس، انسجام، پیشرفت، در بخشهای مختلف، این قسمت از حرف دشمن راست است.

اما قسمت دروغ این حرف، آن چیزی است که او برای پروژه ایران هراسی آن را مطرح می کند. این اقتدار ملی عظیم جمهوری اسلامی برای هیچ کس تهدید نیست. برای همسایگان تهدید نیست؛ این یک فرصت است. بله، برای زورگویان عالم تهدید است، برای سیطره جویان عالم و مداخله گران در کار ملتها تهدید است، برای کسانی که یک روز از منابع عظیم طبیعی و انسانی این ملت بیشترین سوءاستفاده را کردند و لگد به حیثیت و شخصیت این ملت زدند و هنوز در آرزوی بازگشت آن روزهای بازنگشتنی هستند، تهدید است؛ اما برای ملتها تهدید نیست.»

(بیانات آیت الله خامنه ای در دانشکده علوم دریایی نوشهر ۴/۷/۱۳۸۸)

شاید موضوع هسته ای تنها ابزاری است که توجه ما را از پیامدهای استراتژیک ناشی از رشد تأثیرات تهران در منطقه منحرف کرده است.

رهبران آمریکا، بریتانیا و فرانسه با هدف پرده برداری از دومین تجهیزات غنی سازی سوخت هسته ایی ایران وارد نشست گروه بیست در پیتسبورگ شدند. تجهیزات در دست ساختی که خبر آن را چندی پیش ایران به آژانس انرژی اتمی داده بود.

رهبران دنیای غرب تلویحا اشاره کردند که افشاگری شان برای ایران، بعنوان مهره ای معتبر و قابل اعتماد وحشتناک بود.(۱) به دنبال آن وزیر دفاع آمریکا، رابرت گیتس، از ایران بعنوان کشوری یاد کرد که «درون جعبه زندانی شده» و «در نقطه بسیار بدی قرار دارد». اما هر کس که به سخنان رئیس جمهور ایران محمود احمدی نژاد در مصاحبه با مجله تایم گوش می کند، برایش روشن می شود که ایران حداقل خود را درون جعبه نمی بیند.

احمدی نژاد با خونسردی تمام و بسیار دوستانه به اوباما نصیحت می کند که از این راهی که رفته بازگردد و پایین تر نرود. هرچند در نظر آمریکایی ها این حرف درست نیست اما باید گفت که نصیحت او به اوباما جای تفکر دارد.

در بین سه واقعه محوری که در ۲۰سال اخیر در خاورمیانه روی داده است، جریان پیتسبورگ را به نحوی می توان بعنوان نقطه اوج این رویدادها قلمداد کرد. اولین اتفاق فروپاشی اتحادیه جماهیر شوروی در سال ۱۹۸۹ بود. دومین رویداد جنگ خلیج فارس است که در سال ۱۹۹۱ رخ داد و اما پیروزی «اسحاق رابین» در انتخابات ]رژیم[ اسرائیل آخرین حادثه مهمی است که در سال ۱۹۹۲ روی داد. نتایج بدست آمده از این حوادث خطیر در حال بحرانی شدن برای اوباما است.شاید طریقه عملکرد او همان چیزی باشد که به آینده این منطقه شکل می دهد، آیا وارد فاز جدیدی از یک مناقشه تلخ خواهد شد و یا آغاز یک تغییر در استراتژی؟ دو رویداد نخست دشمنان دیرینه ایران را در مرزهایشان دچار مشکل کرد. نه شوروی از هم پاشیده و نه عراقی که دچار جنگ با آمریکا شده قادر به خاموش کردن نور ایرانی در حال طلوع، نبودند در نتیجه، جایگاه ایران بعنوان قدرت برتر، شاید هم غیر برتر، در خاورمیانه تضمین شد.

رویداد سوم، روی کار آمدن دولت کارگر در اسرائیل، مؤثرترین ابزار ایران برای تبدیل شدن به تهدید هسته ای شد. بدنبال تغییر چشمگیری که در سال ۲۰۰۲ در سیاست اسرائیل شکل گرفت، این دولت به عقیده و خط مشی اولین نخست وزیر خویش داوید بن گوریون

Ben- Gurion که معتقد به اتحاد با هم مرزان (ترکیه، اتیوپی و ایران) بود، پشت کرده و شروع به شراکت با اعراب مجاور کرد.

به منظور کنترل چنین تغییر تندی از گفتگوی دوستانه با اعراب به اختلاف اخیری که شاهد هستیم و جبران تغییر مسیر ۱۸۰ درجه ای که در هیئت انتخاب کنندگان اسرائیل شکافی ایجاد کرد و حامیان آن را در آمریکا از خود راند، دولت کارگر از سال ۱۹۹۳ به بعد شروع به معرفی ایران بعنوان «تهدید جدید» در نزد هم پیمانان آمریکایی خود کرد و ایران را تهدیدی بر شمرد که جانشین اعرابی شده است که هرگز راضی به صلح نمی شوند. متعاقبا غرب نیز پیرو دلایل گوناگونی از ایران برای خود یک تهدید ساخت.

اهمیت این قضیه برای اوباما در این است که او تنها با برنامه هسته ای ایران طرف نیست. معضل هسته ای در لفافه چیز مهم تری پیچیده شده است: آیا ]رژیم[ اسرائیل و آمریکا، جدا از موضوع هسته ای، قادر هستند با این مسئله کنار بیایند که ایران یک قدرت برتر در منطقه است و یا خواهد شد.

فعلا این دو مبحث با هم تلفیق شده اند. ایران بارها اشاره کرده است که قضیه هسته ای قابل حل است اما چیزی که پاسخ آن برای این کشور اهمیت بیشتری دارد این است که: آیا آمریکا می تواند ]رژیم[ اسرائیل را وادار کند که ایران را بعنوان قدرت برتر منطقه قبول کند. آیا آمریکا می تواند چنین پیامدی را قبول کند.

گمان می کنم اهمیت این سؤال برای تمام افراد منطقه روشن باشد: احتمالات مربوط به تسلیحات هسته ای ایران تنها دغدغه اسرائل نیست بلکه قدرت نظامی غیر اتمی ایران نیز مهم است چیزی که تا کنون فعالیت های غیر نظامی اسرائیل را در منطقه محدود کرده است. بحث ما بر سر این موضوع است که آیا خود اسرائیل و در دایره ای وسیع تر، آمریکا، می توانند قبول کنند که دوران لذت از قدرت برتر نظامی بودن در منطقه، برای ]رژیم[ اسرائیل به پایان خواهد رسید.

این مسئله ای است که اوباما عمیقا با آن مواجه است: او می تواند راهکارهای خوبی ارائه دهد، راه حل هایی که واقعیات تلخی به دنبال خواهد داشت و به موجب آن باید زیر بار حضور نیروهای جدیدی در منطقه برود که به ناچار تعادل استراتژیک را تغییر خواهد داد، و یا اینکه می تواند از حضور نیروهای دیگر جلوگیری کرده و با این کار با خطر خاورمیانه ای مقابله کند که نامطمئن و قطبی شده است.

آمریکا با ارتقاء وضعیت پرونده ای هسته در پیتسبورگ به موقعیت «انتخاب نهایی» در حال محدود کردن گزینه های خود است. شاید اوباما اعتقاد دارد که با این روش می تواند از میزان فشار وارده بر اسرائیل برای حرکت نظامی یک سویه بکاهد. شاید او ایرانی مجهز به نیروی نظامی غیرهسته ای را بعنوان تهدیدی برای هم پیمانان عرب می داند.

در حال حاضر وادار کردن ایران به چشم پوشی از چرخه سوخت هسته ای چیزی واهی و غیرواقعی است چرا که ایران در حال حاضر به این سوخت دسترسی دارد.

مخالفت با دستیابی ایران به تکنولوژی هسته ای به این بهانه که این تکنولوژی به آنها کمک می کند در آینده ای نامشخص به سلاح هسته ای دست یابند نیز غیرواقعی است. مرحله بعدی رو آوردن به تحریم ها است که بنا به اعتراف متخصصان هر دو روش مذکور بی فایده است. چنین رویه ای باعث دوقطبی شدن و جدایی در منطقه می شود، آن را دو نیم می کند، تنش را افزایش می دهد و به انزوای بیشتر آمریکا و اروپا در جهان اسلام می انجامد. علاوه بر موضع ظاهری بعضی دولت های عربی، نگرش سیاسی جهان عرب و مسلمان به ضرر غرب و اسرائیل خواهد شد. بطور خلاصه آمریکا دوباره دچار مشی سیاسی نامحبوب و بیهوده خود خواهد شد. تاکنون اکثر کشورهای غیروابسته و بسیاری از مناطق مسلمان نشین از حقوق ایران تحت قرارداد منع گسترش سلاح های هسته ای دفاع کرده اند.

باراک اوباما با دادن اولتیماتوم به پرونده هسته ای و در عین حال نپذیرفتن ایران بعنوان کشوری با استراتژی قدرتمند رویه ایی را در پیش گرفته است که به گفته احمدی نژاد پشیمانی را برای اوباما به بار خواهد آورد.

نویسنده: السترکروک مأمور سابق سرویس جاسوسی انگلیس «MI۶» نویسنده کتاب «مقاومت، ذات انقلاب اسلامی» است.

۱- برخلاف ادعای نویسنده و تبلیغات غربی ها، ایران خود داوطلبانه مختصات و اطلاعات سایت جدید هسته ای «فردو» را به آژانس انرژی هسته ای اطلاع داد. غربی ها که از موضوع آشفته و غافلگیر شده بودند، اعلام کردند از قبل این موضوع را می دانسته اند! اما جواب نمی دهند اگر چنین است چرا قبل از اطلاع رسانی ایران آن را اعلام نکرده بودند.



همچنین مشاهده کنید