سه شنبه, ۲۶ تیر, ۱۴۰۳ / 16 July, 2024
مجله ویستا

بوی عید و هوای ابری بی خانمان ها


بوی عید و هوای ابری بی خانمان ها

گرما حسرت دست نیافتنی کارتن خواب ها در زمستان

همیشه صدای بهار زیباست. بوی عید که در شهر می پیچد، همه چیز رنگ دیگری به خود می گیرد. حتی خط کشی وسط خیابانها.

امسال که بعد از مدتها زمستان شهر ما، شکل زمستان داشت و دانه های برف با آمدنشان شوق بچه های مدرسه را برانگیختند، شاید در میان خریدهای عید و رسیدن به آخرین ماه زمستان هیچ کس به یاد بی خانمانها نیفتاد.

بی خانمانهایی که سقف خانه شان آسمان است و رخت خوابشان، آسفالت خیابان!

در این شبها که سوز و سرما بیداد می کند می رویم سراغ آن شب سرد.

همان شب سرد که همه در خواب ناز بودند، آسمان عروس دل نازکش را برای دل یخ زده زمین چشم روشنی فرستاد. همان شب تور حریر آن عروس بر دامن سرد زمین پهن شد و زمین تاج مرواریدبند آسمان را بر سر گذاشت. اما در جشن زمین و آسمان کودکی غمگین بود. او که صبح روز قبل مرد کارتن خوابی را دیده بود که از شدت سرما به خود می لرزید، نمی توانست از زیبایی برف لذت ببرد.

هوا سردتر و سردتر می شد و غم دخترک هر لحظه بیشتر! که نکند آن مرد بیچاره از سرما یخ کند. اما کاری از دست دخترک برنمی آمد و ناچار بود مرد را با تمام تنهایی هایش به خدا بسپارد. دانه های برف یکی یکی روی زمین می باریدند و گونه های آسمان از شادی سرخ شده بود. سیاهی شب هم نمی توانست از زیبایی عروس آسمان ها بکاهد اما دل دخترک مانند قلب بچه آهو در سینه می تپید و از آسمان می خواست که به مرد کارتن خواب رحم کند. آسمان اما، پر شورتر از همیشه می بارید و می بارید.

خوردن یک فنجان چای داغ دراین هوا می چسبد اما دخترک آزرده می گردد که ای کاش مرد کارتن خواب هم می توانست در لذت خوردن یک فنجان چای داغ در گرمای دلچسب خانه با او سهیم شود اما، افسوس که آرزوهای او اگر چه خیلی کوچک بودند اما او قادر به عملی کردن آن ها نبود. تیک تیک ساعت به او می فهماند که وقت خواب رسید و باید به رختخواب برود وقتی وارد رختخواب گرم و نرمش شد دایم در این فکر بود که آیا مرد کارتن خواب امشب در یک رختخواب گرم خواهد خوابید یا مثل هر شب آسمان سقف خانه اش و زمین فرش زیر پایش خواهد بود. آن هم چه زمین وآسمانی! آسمانی که آن شب هوس کرده بود تمام ماهی ها را به شام دعوت کند و بر سرشان تور مروارید بریزد و زمینی که آغوش خود را باز کرده بود تا چشم روشنی آسمان را مشتاقانه بپذیرد. دخترک اما در این هیاهو فقط در فکر آن مرد بود و بس! و می اندیشید که ای کاش یک نفر پیدا می شد و مرد را با خود به یک جای گرم می برد. در همین فکرها بود که خوابی عمیق چشمانش را پوشاند و او آرام به خواب رفت.

صبح روز بعد که خورشید چادر طلا یی اش را روی صورت دخترک پهن کرده بود او با دلهره از خواب بیدار شد. زمین پر از برف بود و پسرک همسایه با شور و هیجان آن سوی پنجره مشغول درست کردن یک آدم برفی بود. دغدغه پسرک یافتن هویج برای دماغ آدم برفی اش بود و با داد و فریاد از مادرش می خواست که هر چه سریع تر برای آدم برفی اش یک هویج پیدا کند. اما دخترک به چیزی غیر از این ها فکر می کرد.

تعطیلی مدارس از رادیو و تلویزیون اعلا م شده بود. دخترک می توانست تا هر وقت که دلش می خواست در رختخواب بماند و از روز برفی اش لذت ببرد، اما نگرانی دخترک به او اجازه نمی داد که راحت و آسوده در خانه بماند.

او سراسیمه تر از همیشه سراغ لباس هایش رفت تا هر چه سریع تر از خانه بیرون برود و دوست کارتن خوابش را در کوچه مقابل پیدا کند.

دیدن مرد کارتن خواب در این لحظه بیشتر از هر چیز می توانست دخترک را آرام کند.

وقتی از خانه خارج شد هیاهوی بچه هایی که برای برف بازی ازخانه بیرون آمده بودند، لحظه ای او را شاد کرد اما حالا فرصت بازی کردن نبود واو باید به سراغ مرد کارتن خواب می رفت. راه رفتن در برف برایش سخت بود و نمی توانست فاصله بین دو کوچه را به تنهایی طی کند و باید از مادرش کمک می گرفت. بنابراین انگشت کوچکش را روی زنگ خانه گذاشت و از مادر خواست که هر طور شده او را همراهی کند.

مخالفت های مادرهم نتوانست او را قانع کند و سرانجام او دست در دست مادرش به سراغ مرد کارتن خواب رفت. با این که برف بند آمده بود اما راه رفتن در کوچه خیلی سخت بود و هر آن احتمال داشت پای دخترک سر بخورد و او را دچار درد سر کند. اما این چیزها مهم نبود و او باید هر چه سریعتر مرد کارتن خواب را می دید.

با خودش فکر می کرد شاید شب گذشته یک نفر او را به خانه خود برده باشد و یک غذای گرم به اوداده باشد. شاید هم حالا مرد کارتن خواب با خوشحالی در حال درست کردن آدم برفی باشد. درست مثل پسر همسایه!

در همین فکرها بودکه به محل سکونت مرد کارتن خواب نزدیک شد. به محض رسیدن به محل، دوست کارتن خوابش را دید که مثل همیشه روی یک تکه کارتن خوابیده و پتوی نمناکی را روی سرش کشیده. نزدیکتر که شد او را صدا کرد، آقا... آقا... با شما هستم. صدایم را می شنوید؟!

اما مرد ژولیده جواب دخترک را نمی داد. مژه هایش بر اثر بارش برف سفید شده بود و رنگ به صورت نداشت. دخترک نزدیک رفت و مرد را تکان داد اما مرد باز هم جوابش را نداد دخترک وحشت کرده بود. نمی خواست باور کند اما حقیقت داشت. مرد کارتن خواب دیگر نفس نمی کشید. شاید شب برفی برای مرد کارتن خواب هم یک ارمغان داشت. ارمغان خداحافظی بازندگی سخت و طاقت فرسا!

دخترک که در کنار جسد مرد کارتن خواب اشک می ریخت، رهگذران بی احساسی را می نگریست که با اخم از خانه های خود خارج شدند و بی آنکه اطراف را بنگرند پا بر دل عروس آسمان گذاشتند و دل آن عروس را زیر پا گذاشتند. اما هیچ کس به سراغ مرد کارتن خواب نیامد و هیچ کس نپرسیدکه دیشب را چگونه سپری کرده است. سرانجام مامورین شهرداری جسد مرد کارتن خواب را بردند تا او را در سرپناه ابدیش به خاک بسپرند.

حالا که دخترک برای خودش خانمی شده، هر وقت زمین سفید پوش می شود به یاد مرد کارتن خواب می افتد و آخرین دیدارش را با او به یاد می آورد. اما او امروز خوشحال است چرا که می داند دیگر هیچ کارتن خوابی از سرما نخواهد مرد آخر شنیده است که چند مرکز برای آنها فراهم شده تا آنها هم بتوانند شب هایشان را در یک جای گرم به صبح برسانند. او می دانست گرم خانه های تهران، محلی برای استراحت کارتن خوابها هستند، روزی برای بازدید آنها به آنجا رفت تا به یاد مرد کارتن خواب، تمامی بی خانمانها را ببیند و از آنها دلجویی کند.

گرم خانه های تهران که در سه نقطه شهر احداث شده اند محل هایی برای نگهداری از کارتن خوابها هستند البته، این افراد فقط می توانند از ساعت ۷ شب تا ۷ صبح در گرم خانه بمانند و صبح ها باید برای کار آنجا را ترک کنند. اما هر چه باشد دیگر کارتن خوابها را کنار خیابان نمی بینیم و شاهد مرگ آنها در شب های سرد زمستان نیستیم.

در میان کارتن خوابها پسرک جوانی بود که می گفت برای کار شهر خود را ترک کرده و به تهران آمده اما چون نتوانسته کار مناسبی پیدا کند روی بازگشتن به خانه را نداشته و گوشه خیابان را برای زندگی خود انتخاب کرده و حال گرمخانه، خانه او و سایر آوارگان شهر، خانواده او هستند.

البته مشکلی که وجود دارد این است که اغلب کارتن خوابها، معتاد هستند و هیچ کس حاضر نیست به یک فرد معتاد کار بدهد بنابراین اغلب آنها از بی کاری رنج می برند و اگر این امکان برایشان فراهم شود که در محلی مشغول به کار شوند شاید زندگی آنها به زندگی مردم عادی شبیه تر شود.

دختر در حالی که به این مسائل فکر می کرد وارد خانه شد و یک شب برفی دیگر را در کنار خانواده سپری کرد با این تفاوت که این بار نگران مردن هم نوعانش نبود.

همین که هوا ابری می شود، سرما کم وبیش می نشیند میان خانه ها، وقت بیرون آوردن لحاف های پشم شیشه است و روشن کردن بخاری های ریزو درشتی که تبلیغش را از شهریور در تلویزیون می بینیم. زمستان فصل شال گردن های رنگی و پالتوهای چرم آنچنانی و بوت های بلند با برندهای شاخ است، زمستان فصل کلاه های گپ است و نوشیدن قهوه پشت شیشه های بخار گرفته.

همه اینها از اوایل پاییز تا اواخر بدوبدوهای دم عید، چهره آشنای مردم در شهرهای بزرگ است. اما به جز همه اینها می شود دلنگران کارتن خواب جوانی بود که خواسته یا ناخواسته سهمش از تمام این برو و بیاهای زمستانی، یک پتوی مندرس در گوشه خلوت یک پارک است تا زمین خیس و گل گرفته را برای چند ساعتی شکل خانه ای ببیند هرچند کوچک و نا امن... زمستان فصل همه دختران و پسران کبریت فروشی است که سهمشان در ساعت ۵ صبح روز بعد پلاستیک های سیاه رنگ شهرداری است با آرم مجهول الهویه و خانه شان کشوهای همیشه سرد اولین بیمارستان دم دست در هر خیابان. درست مثل همان پسر معتادی که همین هفته پیش در یکی از کوچه پس کوچه های خیابان امیریه تهران جان داد....

چند روز پیش باران بارید، از همان باران های که نمی شود به حساب هوای دونفره گذاشت، از همان هایی که تا خانه باید دوید، همان هایی که سرما را تا مغز استخوانت می چسباند و بدون توجه به باران نرم نرم، خودت را به اولین پناهگاه می رسانی،درست قبل از اینکه باران با شهر قهر کند و دلمان لک بزند برای قطره ای باران برای تنهایی، قبل از اینکه خیابان خواب تنها خس خس سینه اش را میان پتوی مندرسش پنهان کند.

● گرم خانه های تهران

معلوم نیست هوا که تاریک می شود دلهره وجود آدم را فرا می گیرد یا وقتی دلهره آدم بیشتر می شود آسمان به سمت تاریکی میل پیدا می کند خلاصه هر چه هست شب که فرامی رسد هر کجا که باشی در این فکری که هر چه زودتر خود را به خانه برسانی مخصوصا اگر سوز استخوان شکن یک روز زمستانی مستقیما توی سر و صورت ات بخورد و مجبورت کند از کرختی لب ها و گونه هایت سکوت را به هر چیزی ترجیح بدهی این زمان است که شتاب و عجله در قدمهای همه مردم موج می زند تا خود را به جایی برسانند به نام خانه...

تهران چند تا گرم خانه دارد؟ اصلا ظرفیت این گرم خانه ها چقدر است و چطور می توان در آنها اسکان کرد؟

در جایی که بی خانمان ها نیاز به حمایت و ریشه یابی علت بی خانمانی دارند، گاه آنها را به عنوان ولگرد دستگیر هم می کنند. آیا کارتن خوابی یا خیابان خوابی جرم است ؟

از نظر قانون این جرم محسوب نمی شود چون تکالیف دولت هاست که باید در خصوص تامین امنیت و بهداشت و فرهنگ افراد جامعه اقدام کنند و این برمی گردد به عدم اجرای تکالیف دولتها. مضاف بر اینکه برابر اصل قانونی بودن جرم و مجازات ما جرمی به نام کارتن خوابی نداریم .

● خانه ای با بنای مقوایی!

شاید در دفتر نقاشی هیچ کودکی نتوان خانه ای با کارتن و مقوا و پتو پیدا کرد حتی والدینی هم که خانه ای را در دفتر نقاشی فرزندانشان ترسیم می کنند سقف در و دیوار و از هم مهمتر دودکشی که خبر از گرمای خانه دارد را در نقاشی شان فراموش نمی کنند اما در میان همین شهری که سر وته اش را نمی توان پیدا کرد افرادی زندگی می کنند که رویای داشتن خانه ای با دودکش هنوز در قاب نقاشی های کلاس اول و دومشان مانده است. برای آنها مقوا، کارتن و... می شود پایه ای برای بنای خانه البته آنهم از ساعت ۱۱ شب به بعد و در مکان هایی زیر پل، کنار مترو، معابر عمومی و... آنهم به زور جنگ و ستیز با دیگران.

این میهمانان موقتی هتل های کارتونی اغلب مهاجران روستاها، معتادان، متکدیان، بی سرپرستان، زنان خیابانی و دختران فراری و کودکان هستند که اگر توسط شهرداری و گشت های نیروی انتظامی و...جمع آوری شوند به جایی به نام گرمخانه فرستاده می شوند و اگر هم تبحر خاصی در پنهان کردن خود در میان درختان و ستون ها داشته باشند به حال خود رها می شوند تا همچنان بتوانند از هتل های مقوایی شان استفاده کرده و شبی دیگر را به صبح برسانند.

● کارتن خواب ها توپ فوتبال سازمان ها

تقریبا ۵ سالی می شود کارتون خوابی و زندگی خیابانی به یکی از مهمترین معضلات زندگی شهری بدل شده است درست از زمانی که در یکی از روزهای یخبندانی زمستان ۸۲ گروهی کارتون خواب از سرما و یخبندان شب را به صبح نرساندند و روی آسفالت های سخت جان دادند. حال در نیمه دوم هرسال و با خوردن اولین سوز سرما در صورت مردم و مسوولان، کارتون خواب ها و دردهایشان سوژه داغی می شود برای برگزاری همایش و کنفرانس و مجلات آبی، قرمز صورتی تا هر کدام از یک زاویه موضوع را بپرورانند و پوشش دهند.

در ادامه آن اتفاق ناگوار و سروصدایی که رسانه ها به راه انداختند جلسه پشت جلسه بود که برگزار شد و طرح ها یکی بعد از دیگری بیان شد تا در نهایت طرح جمعآوری کارتن خواب ها آغاز شد. می نی بوس هایی در سطح شهر به حرکت درآمدند که با همکاری نیروی انتظامی خیابان خواب ها را جمع آوری کنند. باز هم هوا گرم شد و همه چیز به دست فراموشی سپرده شد. انگار جماعت عادت کرده بودند که فصلی فکر کنند و فصلی تصمیم بگیرند. هیچ کس زیربار مسوولیت حمایت این آوارگان شب های سرد نمی رفت. شده بودند توپ فوتبالی که دایما توسط مسوولان به یکدیگر پاس داده می شدند. بهزیستی به نیروی انتظامی، نیروی انتظامی به کمیته امداد و کمیته امداد به شهرداری و همینطور پاس داده می شدند تا...

● تولد خانه های گرمی به نام "گرمخانه"

بالاخره شهرداری تهران دست به کار شد و از سال ۸۴ با برپایی ۲ گرمخانه در فصل های گرم و ۳گرمخانه در فصل های سرد سال، به ارایه خدمات اجتماعی به افراد بی خانمان و در راه مانده اقدام کرد.براساس آمارهای موجود از همان سال ۸۴ به طور میانگین ۳۳۰۰ نفر به گرمخانه ها مراجعه می کنند. پیدایش چنین مراکزی سبب شد که مسوولان با اطمینان اذعان کنند که از سال ۸۴ تاکنون، هیچ کس بر اثر سرما یا خیابان خوابی فوت نکرده است و اگر کسی نیز در خیابان ها جان خود را از دست داده، به دلایلی جز سرمازدگی مثل مصرف مواد مخدر و... بوده است.

● یکی آمار کارتون خواب ها را بگیرد؟

وقتی خانه ات یک تکه مقوا یا یک پتوی پاره باشد که هر کجایی دنج تر و البته به دور از چشم گشت های نیروی انتظامی است بتوانی علمش کنی دیگر کسی نمی تواند به راحتی آمارت را بگیرد و به دنبال این باشد که زیر وبم زندگی ات را کشف کند. زندگی کارتون خوابی هم از این دست زندگی هاست که براحتی نمی توان آماری واقعی از آن بدست آورد.کارتون خوابان یا به قول معاون اجتماعی شهردار تهران "بی خانمانان " از آنجا که یک جا بند نمی شوند و به محض پیدا کردن یک جای گرمتر تغییر مکان می دهند نمی توان به راحتی آمار علمی درست و بدرد بخوری از آنها پیدا کرد چرا که جزو جمعیتی ثابت،در مکانی خاص به حساب نمیآیند.

براین اساس کارشناسان معتقدند معمولا آماری که از تعداد کارتون خواب ها داده می شود شامل افرادی است که در مراکز خاص مثل گرمخانه ها مورد پذیرش قرار گرفته اند و در غیر اینصورت نمی توان از روش دیگری برای پیدا کردن آمار این افراد بدست آورد. بنابراین مسوولان با توجه به حدس و گمان و برآورد تخمینی از تعداد مراجعین به گرمخانه ها این مراکز را تجهیز می کنند که در حال حاضر ۴ گرمخانه برای زمستان امسال تدارک دیده شده است. البته گرمخانه هایی که قرار است مامن این آوارگان شوند هم خود مشکلات بزرگ و کوچکی را به دنبال خود یدک می کشند که در گزارش بعدی به آنها پرداخته می شود.

معاون اداره کل آسیب های اجتماعی شهرداری گفته بود برای اینکه گرمخانه های تهران تبدیل به مکانهایی سالم و امن شوند این معاونت ساعت های بیشتری را به ارایه خدمات مشاوره و مددکاری، مراکزDIT ، گروه پزشکی و برگزاری کلاس های گروهNA اختصاص داده است.حسن عماری، معاون اداره کل آسیب های اجتماعی شهرداری درباره افرادی که در گرمخانه ها پذیرش می شوند، می گوید: این افراد فیلتر نمی شوند، فلسفه وجودی گرمخانه ها این است که کسی شب ها بی سرپناه نباشد، معتاد یا غیرمعتاد.

او در ادامه صحبت هایش به مسافرها و بعضی خانواده های بی سرپناه اشاره می کند و می گوید: ما این افراد را معمولا به گرمخانه ها نمی فرستیم بلکه اینها به تعدادی مسافرخانه در سطح شهر می روند که با شهرداری قرارداد دارند و از آنجا هم ترتیبی می دهیم که گروهی که اهل شهرستان هستند به خانه هایشان برگردند و بعضی از آنها هم به کمیته امداد امام خمینی یا مرکز جامع برای دریافت خدمات دیگر معرفی می شوند.آن طور که حسن عماری می گوید تا دو سال پیش گرمخانه ها فقط در فصل زمستان فعال بودند اما در حال حاضر این مراکز در طول سال از ساعت ۷ شب تا ۷ صبح افراد بی خانمان را پذیرش می کنند و در فصل سرما هم طول ساعت های پذیرش بیشتر می شود. خدمات این گرمخانه ها که در مجموع ظرفیت پذیرش هزار نفر را دارند، علاوه بر محلی برای خواب و استراحت، امکان مشاوره با مددکاران و استفاده از لوازم بهداشتی برای جلوگیری از ابتلا به بیماری های مختلف، شامل یک وعده شام و صبحانه سبک هم می شود.

عماری در جواب این سوال که آیا امکان پاتوق شدن این گرمخانه ها یا ایجاد مزاحمتی برای دیگر افرادی که از این مکان ها استفاده می کنند وجود دارد یا نه، می گوید: تا به حال که این موارد گزارش نشده، اما چون برای این نوع مراکز حساسیت هایی از این دست وجود دارد حضور مددکارها و مشاوران مستقر در گرمخانه این امکان را خنثی می کند و مددکاران ما به حساسیت موضوع آگاهی کامل دارند.به گفته معاون بررسی و شناسایی آسیب های اداره کل آسیب های اجتماعی شهرداری، روزانه بین ۸۰۰ تا ۹۰۰ کارتن خواب در این گرمخانه ها پذیرش می شوند که این افراد یا خودشان به گرمخانه ها مراجعه می کنند یا توسط مددکاران و گشت ها در سطح شهر و معابر شناسایی و ساماندهی می شوند. به گفته این مقام مسوول گشت های اداره کل آسیب ها که روزانه ۱۳ تا ۱۵ اکیپ و در فصل سرما و زمستان به ۲۰ تا ۲۵ اکیپ می رسد که در سطح شهر کارتن خواب ها را شناسایی و ساماندهی می کنند.

در سه سال گذشته در مجموع هفت هزار و ۵۷۱ بی خانمان از خدمات گرمخانه های شهر تهران استفاده کرده اند که اوج فعالیت این گرمخانه ها زمستان سرد سال قبل بوده است. بی خانمان هایی که مشکلات جسمی و روانی خاصی دارند و از نقاط مختلف شهر توسط گشت های مددکاری جمع آوری می شوند، از افراد سالم جدا شده و به مرکز نگهداری موقت شهرداری تهران برای دریافت خدمات درمانی و بهداشتی ارجاع داده می شوند. مسوولان شهرداری تهران از ساخت چهار مرکز گرمخانه ای استاندارد در سطح تهران خبر می دهند و قرار است این مراکز با توجه به استانداردهای لازم و در فضایی تخصصی برای ارایه خدمات مختلف ایجاد شوند سازه هایی که شرایط و نقایص ساختمان های فعلی را نداشته باشند.

نویسنده : مرجان حاجی حسنی