یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

بررسی ادله ی عقلی اثبات وجود امام زمان عج


بررسی ادله ی عقلی اثبات وجود امام زمان عج

موضوع بحث, اثبات وجود مقدس حضرت بقیت الله الاعظم, امام عصرـ ارواحنافداه ـ بر اساس دلایل عقلی است

● پیش درآمد

موضوع بحث, اثبات وجود مقدس حضرت بقیت الله الاعظم, امام عصرـ ارواحنافداه ـ بر اساس دلایل عقلی است. روشی را كه برای اثبات این مطلب از نظر عقل برگزیده ایم, روش معروف منطقی به نام روش ((سبر و تقسیم)) است كه آن را روش ((تردید)) نیز گفته اند. از این روش, متكلمان امامیه در كتاب های كلامی خود بهره برده اند; از جمله شیخ طوسی, در كتاب الغیبه بر اساس این روش, بر وجود حضرت امام عصر ـ ارواحنافداه ـ استدلال كرده است. قبل از ایشان, سید مرتضی در كتاب الذخیره و دیگر كتاب های مربوط به مسئله ی امامت این روش را به كار گرفته است و قبل از سید مرتضی, شیخ مفید در آثار مربوط به مسئله ی مهدویت و امام عصر(عج) از این روش استفاده كرده است.

در این جا چند نكته را به عنوان پیش درآمد بحث یادآور می شوم:

الف) نكته ی اول

نكته ی اول این است كه از دیدگاه شیعه, مسئله ی امامت از مسائل كلامی است و تحت عنوان ((وجوب علی الله)) مطرح می شود; مانند مسئله ی نبوت از دیدگاه متكلمانی كه به حسن و قبح عقلی اعتقاد دارند. قائلان به حسن و قبح عقلی متكلمان امامیه, معتزله و ((ماتریدیه))اند. متكلمان ((ماتریدیه)) از نظر فقهی, حنفی مذهب اند و از نظر كلامی, پیرو ابومنصور ماتریدی(۲) می باشند و به قاعده یحسن و قبح عقلی اعتقاد دارند.(۳) اشاعره چنین اعتقادی ندارند; به ((وجوب علی الله)) معتقد نیستند; به استثنای بعضی از متفكرانشان مانند شیخ عبده. امامیه معتقداند كه امامت از صغریات حسن و قبح عقلی و وجوب علی الله است. نزاع بین امامیه و معتزله و طرف داران حسن و قبح عقلی, نزاع كبروی نیست, نزاع صغروی است. آن ها قبول دارند كه نبوت از مصادیق آن قاعده است, اما امامت را از مصادیق آن نمی دانند. ما فعلا از دیدگاه شیعه سخن می گوییم. بنابراین نكته ی اول این شد كه امامت از دیدگاه شیعه, مسئله ای كلامی و تحت عنوان ((وجوب علی الله)) است و از مصادیق حسن و قبح عقلی می باشد.

ب) نكته ی دوم

نكته ی دوم این كه همان گونه كه نبوت به دو گونه ی: نبوت عامه و نبوت خاصه تقسیم شده است. امامت نیز به امامت عامه و امامت خاصه تقسیم می شود. مقصود از امامت عامه بحث های كلان و كلی امامت است; این كه امامت امری است بایستنی و لازم, حسن امامت, چیستی و یا فلسفه ی امامت, غایات امامت و صفات و بایستگی هایی كه امام باید داشته باشد و راه شناخت امام, این ها مباحث مربوط به امامت عامه است. اما این كه مصادیق و اشخاص و كسانی كه منصب امامت در آن ها تعین و تجلی پیدا می كند چه كسانی اند, این می شود بحث امامت خاصه; همان گونه كه در نبوت نیز نبوت خاصه به این مسئله, یعنی مصادیق و موارد می پردازد. همه ی مذاهب اسلامی در اصل وجوب امام و امامت اتفاق نظر دارند; جز یك قول شاذ و نادری كه به برخی از خوارج و معتزله نسبت داده شده است; فرقه ی اباضیه (خوارج امروزی) به چنین مطلبی اعتقاد ندارند. كتاب های آن ها را من نگاه كرده ام و با علمای آن ها از نزدیك تماس داشته ام, آن ها به وجوب امامت معتقدند. به قول سید مرتضی در كتاب الذخیره هر چند نخستین فرقه خوارج یعنی محكمه به لحاظ تئوری اصل امامت و لزوم امامت را منكر شدند, اما در زندگی خود عملا بدون رهبر و امام زندگی نكرده اند. بنابراین هیچ یك از مذاهب منكر اصل وجوب امامت نیست. اختلافی كه بین شیعه و سایر مذاهب اسلامی است, در صفات امام است. عصمت یكی از صفات مهم یا مهم ترین صفت در مسئله ی امامت است كه شیعه به آن عقیده دارد و دیگران آن را لازم نمی دانند.

ج) نكته ی سوم

نكته ی سوم این كه اگر ما بخواهیم از زاویه ی ابزار و راه شناخت, یك بحث معرفت شناختی به مسئله ی امامت بنگریم, باید بگوییم امامت مسئله ای است عقلی و نقلی; یعنی هم می توانیم از ابزار عقلی استفاده كنیم و هم ابزار نقلی.

اصولا مسائل اعتقادی سه دسته اند: یك دسته مسائل عقلی محض اند و از راه نقل نمی توان آن ها را اثبات كرد مانند وجود خداوند, علم خداوند, حكمت خداوند و مانند هر عقیده ای كه مبنای شریعت و وحی باشد. این گونه عقاید را نمی توان از راه شرع اثبات كرد; زیرا به دور و مصادره ی به مطلوب می انجامد. دسته ای از عقاید, نقلی محض اند و عقل در آن جا هیچ راهی ندارد; مانند مسائل جزئی مربوط به معاد. به قول ابن سینا در مسئله ی معاد جسمانی, یعنی جزئیات و مسائل مربوط به این قسم معاد, دست عقل كوتاه است. چگونگی عذاب, نعمت های بهشتی, صراط, میزان و مانند آن, مسائلی است كه از راه نقل به ما رسیده و عقل تنها می تواند مبنای نقلی را اثبات كند كه همان وحی باشد.

دسته ی سوم, مسائل اعتقادی است كه هم از راه عقل و هم از راه نقل قابل اثبات است. توحید و اصل یگانگی خداوند از این گونه مسائل است. مسئله ی امامت از آن دسته مسائل اعتقادی است كه هم با عقل می توان آن را بررسی كرد و هم از طریق نقل.

چ) نكته ی چهارم

بحث دیگر این است كه ما وقتی می خواهیم با كسانی كه در مسئله ی امام عصر(عج) سخن دارند گفت وگو كنیم, باید جایگاه مخاطب خود را از نظر ایدئولوژیكی و از نظر مكتبی و مذهبی بیابیم. با همه نمی توان یك سان سخن گفت.

در مسئله ی مهدویت و وجود مقدس امام عصر(عج) اگر بخواهیم با یك ماتریالیست بحث كنیم, باید به شیوه ای وارد بحث شویم كه با مبانی كلی عقلی از ره گذر اثبات دین, وجود خدا و نبوت, راه را برای بحث مربوط به امام عصر(عج) هموار كنیم; زیرا این یكی از مسائل اعتقادی است كه متفرع بر اصل امامت و توحید است.

با هر فرقه ای باید مطابق عقاید و تفكراتشان سخن را آغاز كنیم. من الان با مسلم گرفتن اصل اعتقاد به خدا سخن می گویم. اگر كسی این اعتقاد را نمی پذیرد, حاضریم برگردیم و آن بحث را از نو شروع كنیم. من به عنوان یك مسلمان و با جهان بینی اسلامی سخن می گویم و می خواهم وجود امام عصر(عج) را از راه عقلی اثبات كنم.

● ضرورت وجود امام

وجود امام و خلیفه ی پیغمبر و امام مسلمین, مورد قبول همه ی مذاهب اسلامی اعم از شیعه و سنی و اشعری و ماتریدیه و ... است. این مسئله به قدری اهمیت دارد كه وقتی به اهل سنت درباره ی ماجرای سقیفه اعتراض شود كه چرا عده ای از صحابه و از جمله خلیفه ی اول و دوم هنوز بدن پیامبر(ص) را غسل و كفن و دفن نكرده, به مسئله ی جانشینی پرداختند, می گویند به دلیل اهمیت امامت و رهبری. مسئله ی امت اسلامی, مهم تر از تجهیز و كفن و دفن پیامبر است.

پس مسئله ی ضرورت امامت, مسئله ای بسیار جدی است. اهل سنت در این كه امامت امری لازم و قطعی است, گاهی به دلیل عقلی استدلال می كنند و گاهی به دلیل نقلی. حدیث معروف نبوی:

((... من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه));(۴)مشهور بین فریقین است.

در كتاب های كلامی مثل شرح عقاید نسفیه, شرح مقاصد و جاهای دیگر, بر ضرورت امامت به همین حدیث استدلال و استناد كرده اند. اصل وجود امام ضروری است و مقید به قید زمان هم نیست. اصل ضرورت وجود امام, اگر عقلی است تخصیصی ندارد. ملاك حكم عقلی عام است و اگر مستندش این حدیث و مانند آن باشد, عموم و اطلاق دارد; مقید به زمان نیست; پس زمان ما را هم شامل می شود.

● صفات امام

اكنون سخن در این است كه امامی كه باید وجود داشته باشد, چه كسی است و چه صفاتی باید داشته باشد.؟

امام باید معصوم باشد. ادله ی عصمت, عقلی و نقلی است. در كتاب های كشف المراد, نهج الحق و دیگر كتاب های كلامی شیعه به طور مفصل به این مسئله پرداخته اند. بنابراین, اصل ضرورت عصمت را به عنوان یكی از مبانی اعتقادی پذیرفته ایم. اگر كسی در این مسئله سخنی دارد, باید برگردیم به مباحث عمومی امامت و در باب عصمت بحث كنیم. یكی از ادله ی نقلی اش این آیه ی شریفه است:

(و اذ ابتلی ابر هیم ربه بكلمـت فإتمهن قال انی جاعلك للناس اماما قال و من ذریتی قال لا ینال عهدی الظــلمین);(۵)

(ای پیامبر به خاطر آور) هنگامی كه خداوند, ابراهیم(ع) را با وسایل گوناگونی آزمود; و او به خوبی از عهده ی این آزمایش ها بر آمد. خداوند به او فرمود: ((من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم.)) ابراهیم عرض كرد: ((از دودمان من (نیز امامانی قرار بده.))) خداوند فرمود: ((پیمان من, به ستم كاران نمی رسد (و تنها آن دسته از فرزندان تو كه پاك و معصوم باشند, شایسته ی این مقامند))).

● بررسی مذاهب موجود

با توجه به این مقدمات, باید مذاهب موجود در جهان اسلام را بر مبنای قانون سبر و تقسیم بررسی كنیم و دیدگاه های آن ها را درباره ی امام و خلیفه ی پیامبر مطالعه كنیم.

الف) فرقه های اهل سنت

جمعی از مسلمانان قائل به امامت اند; اما قائل به امامت معصوم نیستند. اصل لزوم عصمت این نظریه را باطل می كند; البته جای این سخن هست كه برگردیم و درباره ی ادله ی عصمت بحث كنیم; ولی بحث مربوط به امام غایب و امام عصر, از مباحث امامت خاصه است. همان گونه كه گفتیم مباحث امامت عامه بر مباحث امامت خاصه تقدم دارد. اگر در باب نبوت پیامبر اسلام(ص) یا حضرت موسی یا حضرت عیسی(علیهماالسلام) كه نبوت خاصه است سخن بگوییم, اصل ضرورت نبوت را قبلا پذیرفته ایم. اگر كسی نپذیرفت, باید یك قدم به عقب برگردیم و نبوت عامه را بحث بكنیم. پس همه ی مذاهب اهل سنت كه به امامت غیر معصوم قائل اند, بر اساس اصل عصمت امامت, آن اشخاص نمی توانند مصداق آن امامی باشند كه باید ویژگی عصمت داشته باشد.

۱. استاد حوزه, نویسنده و محقق.

۲. متوفای سال ۳۳۳ ه۰۳۹; . ق.

۳. ر.ك: علی ربانی گلپایگانی, القواعد الكلامیه.

۴. شیخ حر عاملی, وسائل الشیعه, ج ۱۶, ص ;۲۴۶ شیخ طوسی, كمال الدین, ج ۲, ص ۴۰۹.

... كسی كه از دنیا برود در حالی كه امام زمان خود را نشناخته است, هم چون اهل جاهلیت از دنیا رفته است.

۵. سوره ی بقره(۲), آیه ی ۱۲۴.

۶. نهج البلاغه, كلمات قصار, شماره ۱۴۷, فراز ۱۱.

۷. ابن ابی الحدید, شرح نهج البلاغه, ج ۱۸, ص ۳۵۰.

۸. ابدال یعنی همان قطب ها یعنی پیش آهنگان, پیشوایان معرفت كه برای اهل تصوف و معرفت مطرح هستند.

۹. پیشین, ص ۳۵۰ ـ ۳۴۶.

۱۰. نهج البلاغه, ص ۱۹۳.

۱۱. نهج البلاغه, ص ۴۳, خطبه ی اول; شرح نهج البلاغه, ج ۱۸, ص ۳۴۶.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.