جمعه, ۱۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 7 February, 2025
روابط جنسی مدرن
![روابط جنسی مدرن](/web/imgs/16/151/9osy91.jpeg)
انقلاب جنسی حدود سه دهه است که جامعهی غربی را به جد متحول کرده و کلیهی رفتارها و رویکردهای مربوط به روابط جنسی، خانواده و را تغییر داده است. هدف از انقلاب جنسی، ایجاد شادی و لذت بیشتر از طریق «رابطهی جنسی بدون تعهد» بود، اما اکنون محصولی جز ناامیدی و یأس و ناراحتی ندارد. بحران ایجاد شده، متفکران را به این نتیجه رسانده است که باید روابط جنسی مدرن را برای بازگرداندن تعهد و روابط جنسی محدود به خانواده، متحول کرد.
این یک اتفاق نبود که مردم به این نتیجه رسیدند که پایان دادن به حاملگی اشکالی ندارد. چنان که اکنون در جامعهی فعلی ما که کاملاً متأثر از عصر روشنگری است، این امر پذیرفته شده است.
حاملگی را میتوان ـ حتی با استناد به توجیهات علمی ـ عنصری مرکزی در روابط جنسی دانست. برای تغییر نگرش افراد به سقط جنین باید انقلابی در شیوهی نگاه زن و مرد به رابطهی جنسی ایجاد میشد؛ و با نگاهی جدید به مجموعهی حقوق و تکالیف کهن که به زمان آدم و حوا بازمیگشت، نظر میانداختند. دقیقاً همین اتفاق نیز افتاده است.
آنچه تعجبآور است این است که، این همه تغییر صرفاً ظرف حدود ۳۰ سال اتفاق افتاده است (در حال حاضر تقریباً ۳۰ سال از آغاز و همهگیر شدن انقلاب جنسی در غرب میگذرد). من همهی این سالها را به خاطر دارم. شما خوانندهی محترم نیز احتمالاً به یاد دارید. ۳۰ سال اصلاً دورهی طولانیای نیست.
در دههی ۱۹۲۰ انقلابی اخلاقی در ایالات متحده رخ داد. انقلابها همواره ساختارهایی را از میان میبرند و ساختارهایی به وجود میآورند. این انقلاب نیز نشانهها و فرصتهای فراوانی برای زنان آمریکایی به همراه داشت که آنها را از آزادی جنسی و فعال بهرهمند میساخت، اما چه کسی برای تغییر اساسی و فروپاشی ساختارها و رفتارهای حاکم بر روابط زن و مرد آماده بود؟ من که در آن زمان، «زیر صفر» زندگی میکردم، برای چنین تغییراتی آماده نبودم.
در سال ۱۹۶۳ که از دانشگاه فارغالتحصیل شدم، نظم گذشته همچنان پابرجا و سالم به نظر میرسید. در اواسط دههی ۱۹۷۰، این نظم از میان رفته، کاملاً تغییر کرده و اساساً متحول شده بود. جامعهی ما از دخترانی که به دانشگاه میرفتند تا مدرک فوق لیسانس بگیرند، به دخترانی تبدیل شده بود که با هدف رسیدن به بوسههای طولانی و روابط جنسی دستهجمعی به دانشگاههای غرب و یا مدارس حقوقی پا میگذاشتند. از روابط جنسی کنترل شدهی میان زن و شوهر (روابط جنسی هستهای و متمرکز) به ایدز و بیماریهای مقاربتی رسیدهایم. از ازدواج کردن برای زندگی، به طلاق به عنوان راهی برای زندگی رسیدهایم و از مارگارت چیس اسمیث به هیلاری کلینتون. از دیدگاهی که سقط جنین را فاجعهای همراه یک جرم میدانست، به دیدگاهی رسیدهایم که سقط جنین را جزو حقوق بشر و نشانهی افتخارآمیز شخصیت و آزادی میداند و در حقیقت، سقط جنین به یک انتخاب بدل شده است.
این امر جهان را شگفتزده کرد و تمدن را خلع سلاح؛ صرفاً در تمدن ما که در آن تولیدمثل نسبت به لذت بردن، موقعیت کمتری پیدا کرده است، قانون (ruevs. Wade) قابلیت اجرا دارد؛ این قانون بیان میدارد که رابطهی جنسی یک حق است و نتایج آن را به بهترین وجهی باید اختیاری کرد.
برای درک این که چرا در این مدت کوتاه تا این حد تغییر کردهایم، نیازمند بررسیهای طولانی هستیم. بررسی عواقب این تغییرات نیز به همین صورت درازدامن است. ما از چشمان خود استفاده میکنیم، همین.
دالریمپل یکی از شش نویسندهای است که مقالههای او در کتابی از سوی مؤسسه انتشاراتی مانهاتان (سیتی ژورنال) به عنوان «روابط جنسی مدرن: آزادسازی جنسی و کاستیهای آن» منتشر شده است. میرون مگنت سردبیر این مجموعه است و عناوین برخی مقالات آن عبارتند از: «جهان. ال»، «تابوی عشق»، «همیشه سکس، همه جا»، «بازگرداندن حیا و شرم» و
تشخیص این نویسندگان، دلسردکننده و ناامیدکننده است؛ مشغول داشتن آمریکا به آزادسازی جنسی و روابط جنسی فاجعه آفریده است. «بعد از همهی روابط زنان و مردان، ناراحتی و ناامیدی شگرفی وجود دارد، در جهانی که روابط جنسی با تعهد بسیار اندکی صورت میگیرد و زندگی مشترک و روابط جنسی بدون ازدواج، برای بسیاری جای ازدواج کردن را گرفته است و روابط جنسی گذرا و موقتی است. زوجها به راحتی همدیگر را بدون عتماد، با انزجار و حتی انتقامجویانه ترک میکنند».
آمریکاییها تنهاتر و غمگینتر شدهاند: مرد مراقب زن و زن مراقب مرد است و از یکدیگر احتیاط میکنند. هدف این انقلاب جنسی، «رابطهی جنسی بدون احساسات» بود و این امری ساده، قابل قبول و آرامشآور پنداشته میشد: «در معرض خطر قرار نگرفتن، نه صدمه، نه عصبانیت، نه دعوا، نه دخالت و نه آزار» حالتی بود که محصول این اندیشه و راه جدید تصور میشد. اما تنها یک مشکل کوچک بروز کرد و آن این که، آدمی به گونهای ساخته نشده است که بتواند از این طریقهی آسان، قابل قبول و آرامشآور پیروی کند. احساسات روابط آدمی را شکل میدهد؛ احساساتی که نمیتوان آن را آنقدر عمیق دفن کرد که دوباره ظهور نکند.
بنابراین در عصر ما، کودکان «زودتر و زودتر مورد سوءاستفاده جنسی قرار میگیرند و این محصول تبلیغات و سرگرمیهای جهانی است که آنها را احاطه کرده است و شخصیتهای شکنندهی آنها را برای وسوسه کردن مستعد یافته است». از میان رفتن احساس شرم از رفتارهای نادرست جنسی موجب شده است که افراد بیشتر دست به خشونت جنسی بزنند و کمتر شاهد رفتارهای تعهدآمیز و عاشقانه باشیم.
نویسندگان کتاب مذکور، پس از این به موضوعاتی اساسی که تاکنون مقدمهی آن مطرح شد، میپردازند: مادران تنها، فرزندان رها شده، قلبهای شکسته، بیماریهای جنسی و هرج و مرج احساسات و علاوه بر همهی اینها، سقط جنین. باربارا وافو وایتهد در این میان مقالهای با عنوان «چگونه همسریابی میکنیم» نوشته است. او که پیش از این با مقالهای که در رد خانوادهی تک والدی به عنوان یک شیوهی زندگی نوشته بود، به شهرت دست یافته است، مینویسد: «زنان بیش از پیش به این اعتقاد رسیدهاند که زن حق دارد که برای خود فرزندی داشته باشد (بدون شوهر). این اعتقاد از لحاظ تاریخی سابقهای ندارد و به زمان انقلاب جنسی و انقلاب پیشگیری از بارداری بازمیگردد». از میان این دو انقلاب، انقلاب جنسی اثر بیشتری بر تغییر تفکر در مورد ماهیت و هدف رابطهی جنسی داشت. بر مبنای ایدئولوژی طرفداران این مکتب، سکس جدید ـ که در آن فمنیستها و پیروان پلی بوی مشترک هستند ـ زنان حق دارند از جسم خود و از اعضای خود به هر نحو که میخواهند و بدون عواقب آن، استفاده کنند». بدین معنی که رابطهی جنسی مانند یک تفریح و فارغ از بچه و دردسرهای آن باشد و البته مشخص است که این توقع یکی از نامعقولترین و غیرطبیعیترین توقعاتی است که محصول انقلاب «سکس بدون تعهد» است. واقعاً اگر به این خواستهها به دقت توجه کنید، خواهید دید که بیمعنا است.
با این همه، هدف رابطهی جنسی چیست؟ منظور من از هدف، لذت و محصولات جانبی این رابطه نیست؛ هر چند که اینها به جای خود قابل پرداختن هستند و نقش بالایی نیز در روابط انسانی دارند. قطعاً هدف رابطهی جنسی، خلق حیات است. این آن چیزی است که همگان به آن میپردازند. چه اعتقاد داشته باشند و چه نداشته باشند که «آدم، حوا را همسر خوبی میدانست». اما آیا اصولاً رابطهی جنسی ضرورت دارد؟ شاید بتوان به این سؤال بر مبنای تجربیات و احساس خودمان جواب مثبت بدهیم. حتی علم لقاح مصنوعی نیز این امر را که رابطهی جنسی ضرورت دارد، تأیید میکند. چرا که آنها در طول کار خود، از انسان زندهی طبیعی، اسپرم زنده را میگیرند و این کالایی را که نمیتوان آن را به طور مصنوعی تولید کرد، در محوطهای خاص قرار میدهند.
سقط جنین که هدف از آن آزادسازی جنسی و آزادسازی هوس جنسی است، اهداف ازدواج و رابطهی جنسی را کاهش میدهد و آن را به یک تفریح تقلیل میدهد. اما تفریح برای چه؟ تفریح برای تفریح! آن گونه که به نظر میرسد، هدف دیگری وجود ندارد. واقعاً که این تفریح چقدر الهامبخش است!! وقتی رابطهی جنسی را به تفریح تقلیل دادیم، آن گاه این سؤال مطرح میشود که: پس بعد چه؟ و واضح است که در این میان، هدف اصلی رابطهی جنسی به کناری نهاده شده است. ممکن است بگویید ما راه خود را انتخاب کردهایم و کسی حق دخالت ندارد. اما چنان که میرون مگنت هشدار داد، این امر به تشدید ناامیدی و ناراحتی منجر میگردد.
بله! مهمترین چیزی که با حذف هدف رابطهی جنسی برای ما باقی میماند، ناراحتی است. حتی اگر بر مبنای اخلاقی به فکر مبارزهی با سقط جنین نباشیم، چنان که نویسندگان «سیتی ژورنال» نیستند، باز هم میتوان نشان داد که اگر سکس را از هدف اصلی آن جدا کنیم، محصولی که باقی میماند، چیست.
مشخص است که ناامیدی، غم و ناراحتی، اولین کلماتی نیست که در ارزیابی انقلاب جنسی به ذهن آدمی میرسد. اگر انقلاب در اصل برای لذتجویی طراحی شده است، در ارزیابی آن با نیاز به سرگرمی و لذت و اوقات خوش سخن گفتن است. انقلاب جنسی ابراز میداشت که اگر داشتن یک شریک جنسی لذتبخش است، چرا نباید ده یا دهها و حتی صدها مورد داشت. کلیسا «یک مورد» را به عنوان محدودیت مطرح میکند و از دیدگاه انقلاب جنسی، این به معنی مبارزهی با شادی و تفریح است.
تفاوتهای زن و مرد و رابطهی جنسی و روابط همسری طولانی مدت، مسأله دیگری است که انقلاب جنسی آنها را مطرود کرده است، حال آن که توجه به این دو عامل میتواند از «نارضایتی و ناراحتی» مورد بحث بکاهد و مبنایی برای شادی و رضایت قرار گیرد.
اما متأسفانه فرهنگ ما حالتی از نادیدهانگاری و بیتوجهی به واقعیتها و نتایج اسفبار آن را حاکم ساخته است. ما چشمان خود را بر این همه معضلات موجود بستهایم. با این همه، روابط جنسی و معضلات و مشکلات آن وجود دارد و نادیده انگاشتن آن از اهمیت این معضل نمیکاهد. کمی دقت و توجه میخواهد تا همهی ما را به این نتیجه برساند که شرایط و اوضاع در این رابطه، باید اساساً متحول گردد.
محسن داوری
نویسنده: ویلیام مورچیسون
منبع: ماهنامه سیاحت غرب - شماره ۳۲
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست