جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

لیبرالیسم جاده ای به سوی تباهی


لیبرالیسم جاده ای به سوی تباهی

کنکاشی در باب لیبرالیسم و تمایزات بنیادین آن با اسلام

اسلام به عنوان یک دین، یک مکتب یا یک دیدگاه اعتقادی کامل ترین و جامع ترین مسائل و جهان بینی را در رابطه با عرصه های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و مذهبی زندگی انسان بیان می کند. و با دیگر دیدگاه ها و مکاتب رایج در جهان از جمله لیبرالیسم یا سوسیالیسم تفاوت های شایسته و سنجیده‌ای دارد. در اینجا به تفاوت های این دین با لیبرالیسم پرداخته می شود.‏

واژه لیبرالیسم در اصل یک واژه فرانسوی به معنای آزادیخواهی است. لیبرالیسم معانی متفاوت و گوناگونی دارد ولی معنای اصلی این کلمه از ریشه آن یعنی ‏‎ liber‎به معنی آزادی است. و به دو دسته لیبرالیسم فردگرا (تاکید بر احساسات و نیازهای فردی) و

جمع گرا (در اولویت بودن نیازهای اکثریت) تقسیم می شود. البته تقسیم بندی های دیگری نیز وجود دارد که آورده می شود. لیبرالیسم به طور کلی به ۵ دسته لیبرالیسم فرهنگی، دینی، اخلاقی، اقتصادی و سیاسی تقسیم

می شود. البته گونه دیگری از لیبرالیسم در جهان مطرح است: لیبرالیسم کلاسیک که آزادی فرد را در حوزه حیات سیاسی و اقتصادی جستجو می کند. لیبرالیسم دموکراسی که جهت تعدیل در دیدگاه اولیه به افزایش فعالیت محدود دولت در جامعه توجه کرد و نئولیبرالیسم که به اقتصاد بازار آزاد و بدون دخالت دولت جهت پیشرفت و رشد اقتصادی جامعه تاکید دارد.‏

‏ این مکتب از نظریه معروف جان لاک انگلیسی که به تقلید از قوانین و نظام طبیعی در نظامات جامعه انسانی اعتقاد داشت متاثر است. یعنی می توان از اصول و قوانین حاکم بر طبیعت در زندگی اجتماعی انسان ها که متفاوت از آن است استفاده نمود.‏

ریشه تاریخی لیبرالیسم به دوران جهش صنعتی از قرون وسطایی به رنسانس بر می گردد، یعنی زمانی که دوران اشرافیت فئودال مورد انتقاد قرار گرفته و به آزادی های سیاسی و اجتماعی طبقه بورژوا و گروه های متوسط جامعه اهمیت زیادی داده شد. در دوران قرون وسطا قدرت اجتماعی و اقتصادی در دست گروه معینی از جامعه از جمله اشراف، فئودال و روحانیون بود و دیگر اقشار جامعه در طبقه اجتماعی خود ثابت می ماندند.‏

لیبرالیسم پدیده ای که ریشه در عصر روشنفکری دارد و شاخه های مختلف آن در چند مفاهیم اشتراک دارند: آزادی اندیشه، آزادی بیان، اقتصاد آزاد، محدود کردن نقش دولت در جامعه، تاکید بر قانون، و به طور کلی بر مفهوم آزادی از هر جنبه تاکید دارد و از لحاظ سیاسی بر برابری دموکراسی و انتخابات برابر و آزادی انتخاباتی اشاره دارد و اینکه مردم باید تابع قانون و مقررات یک سرزمین باشند تا حکومت خودکامه آن. و از لحاظ اقتصادی بر عدم تسلط دولت و حکومت بر جنبه های اقتصاد یعنی تولید، توزیع منابع و امکانات و ثروت و مقاومت در برابر محدودیت‌ها تجاری دست و پا گیر مورد نظر است. از لحاظ مذهبی بر آزادی دینی و بی ایمانی افراد جامعه تاکید دارد.‏

اصول و مبانی لیبرالیسم عبارتند از فردگرایی و تاکید بر اصالت فرد یعنی امکانات جامعه باید در خدمت فرد و نیازهای او باشد. اصالت آزادی و اینکه آزادی انسان بالاتر از ارزش های دینی و اخلاقی جامعه است. انسان مداری یعنی تمام عرصه های جامعه حتی دین باید متناسب با تمایلات انسان باشد. سکولاریسم و تفکیک دین از دیگر جنبه های زندگی و اجتماع. سرمایه داری و کاپیتالیسم و اعتقاد به اقتصاد آزاد. عقل گرایی و کفایت به خرد و عقل انسانی در تمام امور مربوط به زندگی. و نیز تجربه گرایی، علم گرایی، سنت ستیزی، تجددگرایی، پلورالیسم معرفتی، پیشرفت باوری و تسامح و تساهل، از جمله اصول لیبرالیسم محسوب می شوند.‏

بین مبانی نظری و عملی لیبرالیسم و اسلام هیچ گونه سازشی وجود ندارد. لیبرالیسم اعتقاد به آزادی های بی قید و بند فرد و بدون توجه به اخلاقیات جامعه و اعتقادات حاکم بر اجتماع است و در واقع این نوع آزادی، نادیده انگاشتن آزادی انسان است، چرا که در نظام حاکم بر این جهان محدود و نسبی است و فقط خداوند بی نهایت مطلق می باشد. اسلام طرفدار آزادی در چارچوب احکام دینی و حقوق دیگر انسان ها است. زمانی که یک فرد در یک اجتماع انسانی زندگی می کند آزادی او منوط به حقوق دیگر افرادی است که با او در آن جامعه زندگی می کنند و باید یک حریم و محدوده‌ای برای جلوگیری از تضییع حقوق تک تک افراد با در نظر گیری آزادی های شخصی و اجتماعی آنها در نظر گرفته شود یعنی همان مبانی و اصلی که در دین اسلام بیان و مشخص گردیده است. قرآن این قوانین و احکام الهی را که جامعه را برای زندگی و رفاه تمام انسان ها آمده می سازد بیان کرده و به جزئیات عرصه های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی و احکام مربوط به آنها برای حل مشکلات و نیل جامعه به سعادت همگانی پرداخته است. اسلام تمامی این اصول را در محدوده قوانین الهی مطرح می کند در واقع برای خود چارچوب و حریمی بخصوص قائل است و بر خلاف لیبرال با عقاید

گمراه کننده و مخالف انسانیت و اجتماع، با عقاید و اصول توهین آمیز به انسان ها و فروش کالاهای غیر مجاز و مخرب جامعه، استعمال مواد غذایی حرام، ترویج منابع مکتوب غیر اعتقادی و گرماه کننده و... مخالف است و آزادی انسان را با در نظر گیری احکام دینی و الهی، حقوق و آزادی دیگر افراد ساکن در جامعه در نظر می گیرد و حقیقتاً آزادی به معنای واقعی چنین تعیین می شود.‏

در اسلام مسائل و نیازهای مادی و معنوی، زندگی دنیوی و اخروی در کنار هم و مکمل یکدیگرند. زندگی دنیوی مقدمه و زمینه ای برای زندگی اخروی است و این دو هرگز از هم جدا نیستند و سرنوشت زندگی معنوی و جاودان فرد را زندگی دنیوی و اعمال او تشکیل می دهد. ولی لیبرالیسم بر مسائل و نیازهای مادی و دنیوی تاکید دارد و مبانی و اصول اولیه آن نشانگر این است که زندگی مادی و دنیوی را حاکم بر سرنوشت و خوشبختی انسان می داند. ‏

در اسلام قانونگذار و حاکم و قدرت مطلق جهان خدای یگانه است و انسان ها به عنوان خلیفه و جانشین او می توانند در این جهان حکومت نمایند، و سیاست عین دیانت است و این دو از هم جدا نمی شوند. ولی در لیبرالیسم فقط بر انسان و نیازهای او بدون در نظر گیری قوانین الهی تاکید می شود. و نیازهای افراد در جامعه بر اساس تمایلات و احساس آنها مشخص می شود بدون آنکه به اصول اخلاقی و اعتقادی توجهی شود. لیبرالیسم مذهبی را می پذیرد که ماهیت مسخ شده باشد یعنی بی دینی و بی ایمانی انسان ها و اینکه در جامعه افراد هیچ اعتقاد و چارچوب دینی که احساسات و نیازهای آنها را کنترل کند نداشته باشند.‏

از سوی دیگر در دیدگاه اسلامی بر تاثیر و نفوذ حکومت دینی و الهی در تمامی جنبه‌های زندگی انسان ها تاکید شده است. در واقع رعایت حقوق انسان ها بخصوص اقشار مستضعف و محروم جامعه نیازمند یک حکومت و دولت الهی است که حقوق طبقات فقرا و ضعیف اجتماع را از طبقات اشراف و ثروتمند جامعه گرفته و عدالت اجتماعی و دادگری دینی را در جامعه بسط دهد.

چنین حکومتی که ایجاد کننده عدالتی با این معنای عظیم باشد فقط زمانی محقق می شود که مجری قوانین دینی و احکام الهی از سوی رهبری دینی باشد ، چرا که فقط قوانین الهی است که می تواند حقوق تمام انسان ها را مطابق با نظام طبیعی اجتماع و سرشت و نیازهای انسانی در نظر بگیرد و از سوی رهبری عادل و عالم که از سوی خدا به این مقام رسیده و به این احکام و اصول دینی آگاهی دارد اداره شود.‏

از طرفی در لیبرالیسم فقط به نیازها و خواست‌های اکثریت جامعه توجه شده و در برنامه ریزی ها و تصویب قوانین سیاسی و حقوقی کشور به خواست این گروه اهمیت داده می شود در حالی که در اسلام به نیازها و خواست تمام انسان ها اعم از فقیر و غنی، اکثریت و اقلیت های دینی و قومی، اتباع و مهاجر یا بومی توجه گردیده و از لحاظ و جنبه های مختلف در نظر گرفته است. تمامی افراد با هم برابر و برادر یک دیگر می باشند.‏

لیبرالیسم به عنوان یک مکتب و نظام عقیدتی مورد تأیید اسلام نیست و چنین نظامی هرگز نمی تواند سعادت و خوشبختی جامعه و انسان ها را تضمین نماید. زیرا اصول و مبانی نظری آن زندگی فردی و اجتماعی انسان ها را از هم جدا می کند در حالی که در اسلام زندگی فردی در گرو زندگی اجتماعی رقم می خورد به هیمن دلیل در اسلام اصول و احکام دینی اجتماعی چون نماز جماعت و مراسم حج که نشانگر وحدت و همبستگی انسان هاست از اهمیت وافری برخوردار است.

بنابراین اسلام به عنوان یک نظام کامل که تمام جوانب زندگی انسان ها را در نظر گرفته است با هیچ یک از نظام ها و مکاتب دیگر قابل بررسی و اختلاط نیست. چرا که امتیاز اصلی که این دین را از دیگر ادیان و مکاتب متمایز کرده این است که احکام و قوانین آن از سوی خدا بوده و قابل تحریف یا تغییر نیست و تعیین اصول و قوانین مربوط به زندگی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و اعتقادی در صلاحیت وحی الهی می باشد که در هیچ کدام از مکاتب دیگر دیده

نمی شود. و شکست ها و تجربیات تلخ تاریخ این کشورها دلیل بر این امر است.

میرعماد اشراقی