دوشنبه, ۲۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 10 February, 2025
مجله ویستا

بررسی فعالیت زنان در سه دوره مشروطه, قبل و بعد آن


بررسی فعالیت زنان در سه دوره مشروطه, قبل و بعد آن

نگاه تاریخی به زنان البته با نگاه سیاسی و اجتماعی به آنان متفاوت است اما چنانكه می دانیم درهرحال هیچ جای تاریخ از مقوله سیاست خالی نیست مهم آن است كه وقتی از نقش سیاسی ــ اجتماعی زنان سخن می گوییم, تنها متوجه زنان مشهور و سرشناس یا زنان بانفوذ درباری نباشیم, بلكه حركت اجتماعی زنان را در گستره اجتماعی آن در نظر آوریم

نگاه تاریخی به زنان البته با نگاه سیاسی و اجتماعی به آنان متفاوت است اما چنانكه می‌دانیم درهرحال هیچ جای تاریخ از مقوله سیاست خالی نیست. مهم آن است كه وقتی از نقش سیاسی ــ اجتماعی زنان سخن می‌گوییم، تنها متوجه زنان مشهور و سرشناس یا زنان بانفوذ درباری نباشیم، بلكه حركت اجتماعی زنان را در گستره اجتماعی آن در نظر آوریم. زنان ایران در منزلگاههای مهم تاریخی به صحنه آمدند و حضور موثری نشان دادند اما متاسفانه این سابقه هنوز در لابه‌لای تواریخ پنهان است و شاید هم برای همیشه پنهان بماند. بااین‌همه نمونه‌های بارزی را می‌توان از تاریخ معاصر استخراج نمود و نمایان ساخت. در مقاله حاضر به چگونگی حضور سیاسی ــ اجتماعی زنان ایران در سه دوره مهم مشروطیت و قبل و بعد آن پرداخته شده است.

درباره نقش سیاسی‏اجتماعی زنان معاصر ایرانی، چند دیدگاه وجود دارد: الف‌ــ زنان در دوره معاصر تاریخ ایران همانند دوره‏های پیش از آن، چندان نقشی نداشتند، و اگر هم در گوشه و كنار تاریخ از نقش آنان سخن به میان آمده، این نقش بسیار اندك است. ب‌ــ برخلاف دیدگاه قبلی، برخی معتقدند زنان تاریخ معاصر دارای نقش بوده‏اند، ولی این نقش مثبت و ارزنده نبوده، بلكه اغلب آنان به ایفای نقش حرمسرایی، مفسده‏انگیزی و روشنفكری ضددینی پرداخته‏اند.[i] ج‌ــ دیدگاه سوم معتقد است نقش اصلی در تحولات سیاسی اجتماعی یك سده اخیر را زنانی كه نه در دربار بوده‏اند و نه از طایفه روشنفكران، برعهده داشته‏اند، ولی این نقش به دلایلی چون دسترسی نداشتن به امكانات چاپ و نشر و... چندان در تاریخ معاصر برجسته نشده است.

نوشته حاضر با تقسیم فعالیتهای سیاسی ــ اجتماعی زنان دوره قاجار به سه دوره قبل از مشروطه، انقلاب مشروطه و پس از آن می‌كوشد فعالیتها و دستاوردهای زنان ایرانی را كه هم می‏خواستند از مدنیت برخوردار باشند و هم دیانت خود را پاس بدارند، به تصویر بكشد.

۱) فعالیت سیاسی ــ ‏اجتماعی زنان قبل از انقلاب ‏مشروطه

الف‌) حادثه گریبایدوف:

بر پایه ماده سیزدهم عهدنامه تركمنچای (۱۲۰۷.ش/ ۱۸۲۸.م) همه كسانی كه طی دو جنگ پیشین ایران و روس از دو طرف به اسارت درآمده بودند، باید چهار ماه پس از انعقاد عهدنامه به سرزمینهای خود بازگردانده می‌شدند. دولت روسیه گریبایدوف را برای بازگرداندن اسرای روسی و اجرای دیگر مفاد قرارداد تركمنچای، به ایران فرستاد. گریبایدوف برای بازگرداندن اسرای زن، شیوه نادرستی را در پیش گرفت و فرمان داد اسرای زن روسی كه به همسری و كنیزی مردان ایرانی درآمده‏اند را بدون اجازه شوهران و صاحبانشان به نزد او ببرند تا خود از آنان بپرسد آیا از روی رضا و رغبت در ایران می‏مانند یااینكه می‏خواهند به وطنشان بازگردند. ازجمله این زنان، دو اسیر گرجی‏ بودند كه با پذیرش دین اسلام به همسری و كنیزی آصف‏الدوله، دولتمرد قاجاری، درآمده بودند. مخالفت آصف‏الدوله سودی نبخشید و او تحت فشار شاه، به بردن آن‏ دو زن به سفارت روس رضایت داد، اما كنیزان به گریبایدوف گفتند مایل‏اند در تهران بمانند و به‌هیچ‌روی قصد بازگشت به گرجستان ندارند. بااین‌وصف، گریبایدوف تصمیم گرفت این زنان را چندروزی در سفارت نگاه دارد تا شاید بتواند آنان را تشویق نماید كه بازگردند.[ii] طولانی‌شدن اقامت زنان، بر خلاف میل شخصی آنان بود و این امر شوهرانشان را نگران می‏ساخت. لذا آیت‏الله میرزا مسیح، مجتهد معروف تهران كه درخواستهایش از دولت قاجاری و سفارت روس در تهران برای رهاكردن این زنان رد شده بود، فتوا داد: «تكلیف است بر هر مسلمان تا هم‌مذهبان خود را از دست كافران نجات دهد.» مردان و زنان كه غیرت دینی‏شان به جوش آمده بود، به سوی سفارت روس رفتند. قزاقان حافظ سفارت، به سوی آنان آتش گشودند. جوان چهارده‌ساله‏ای به شهادت رسید. پس‌ازآن مردم به درون سفارت هجوم آوردند و هر كسی را كه مانع آزادسازی زنان می‌شد، كشتند. آنها حتی گریبایدوف را با خنجری از پای درآوردند و از این میان فقط مالتسف، منشی سفارت كه پنهان شده بود، نجات یافت. رقم كشته‏های روسی را در این ماجرا بین سی‌وپنج تا هشتاد نفر شمرده‏اند.[iii]

در حادثه گریبایدوف چند نكته مهم در ارتباط با زنان وجود دارد:

۱) علت اساسی شكل‏گیری حادثه، زنانی بودند كه اغلب بر خلاف میلشان به سفارت برده شدند

۲) فتوایی كه میرزا مسیح داد، به‌خاطر آزادسازی زنان بود

۳) بخشی از جمعیتی كه به سوی سفارت رفتند و سپس به آن حمله كردند، زنان تهرانی بودند

۴) جمعیتی كه به سفارت حمله برد، همه تلاش خود را برای آزادی زنان به كار گرفت و كار نخست‏شان آزادی آنان بود

۵) زنان در این حركت خواسته‏های جنسیتی نداشتند، بلكه در تلاش برای تحقق آموزه‏های دینی بودند.

ب‌‌) جنبش تنباكو:

شاه از مخالفت آیت‏الله‌میرزاحسن آشتیانی با قرارداد توتون و تنباكو بر آشفت و سرانجام دستور داد او را به عراق تبعید كنند. زنان مصمم شدند مانع از تبعید مجتهدشان شوند و لذا دسته‌دسته به سوی محله سنگلج حركت نموده و در دارالشرع اجتماع كردند. آنها سپس به طرف بازار آمدند و هر مغازه‏ای را كه گشوده می‌دیدند، بستند. آنگاه با فریاد و فغان روی به ارگ سلطنتی آوردند. مردانی كه قبل از زنان در سنگلج و دارالشرع گرد آمده بودند، به دنبال زنان راه افتادند. برخی از مردان برای مراقبت از آنان، در اطراف زنان راه می‏رفتند. زنان در میدان ارگ به داد و فریاد پرداختند، به‌گونه‏ای‌كه شاه را وحشت فرا گرفت. زنان همچنان فریاد می‏زدند: «ای خدا می‏خواهند دین ما را ببرند، علمای ما را بیرون كنند، تا فردا عقد ما را فرنگیان ببندند، اموات ما را فرنگیان كفن كنند و دفن كنند، بر جنازه ما فرنگیان نماز بگذارند. نایب‏السلطنه كامران‌میرزا، با ملایمت به آنها می‏گفت: همشیره‏ها، فرنگی را بیرون می‏كنیم، هیچ‏یك از علما را نمی‏گذاریم بیرون بروند، خاطرتان جمع باشد و... اما پیش‌ازآن‏كه سخن وی به پایان برسد، زنان او را با داد و فغان فراری دادند.»[iv]

به جمعیت زنان اطلاع رسید امام‌جمعه منصوب شاه، به تهدید مردم مشغول شده است. ازاین‌رو، زنان به مسجد شاه رفتند و او را از منبر به زیر كشیدند. آنها سپس به میدان ارگ بازگشتند و شعارهای واشریعتا، واسلاما، یاعلی و یاحسین آنان در تمام كوچه‏ها و بازارهای اطراف ارگ به گوش می‏رسید. شاه بار دیگر با ارسال پیغام آنان را به آرامش دعوت كرد؛ اما زنان فریاد می‏زدند: ما شاه نمی‏خواهیم. دراین‌میان، زنان، وزیر دربار را كه به آنها گفته بود چرا دیگر به خانه‏های‏تان نمی‏روید، به باد كتك گرفتند و به نایب‏السلطنه كه بار دیگر به قصد متفرق‌كردن زنان آمده بود، حمله بردند و او را وادار به عقب‏نشینی و فرار به داخل عمارت سلطنتی نمودند. یكی از زیردستان نایب‏السلطنه كه وضع را این‏گونه دید، به دسته‏ای از سربازان كه به بی‌پدران معروف بودند، دستور شلیك داد. عده‏ای از مردان و زنان كشته شدند. پس‌ازآن، مردم به دستور علما متفرق شدند اما روز بعد دوباره بازگشتند و این كار تا لغو قرارداد توتون و تنباكو ادامه یافت.[v

اعتراض زنان به قرارداد رژی، به زنان تهران محدود نماند بلكه زنان دیگر شهرها به‌ویژه شیراز و تبریز را در بر گرفت. در شیراز، زنان در كنار مردان به اعتراض عمومی دست زدند. زمانی‌كه حكمران شیراز، روحانی مبارز سید علی‏اكبر فال‏اسیری را به‌خاطر سخن‌گفتن علیه قرارداد، دستگیر و تبعید كرد، قریب سه الی چهارهزار زن و مرد در شاه‏چراغ جمع شدند و تعدادی از آنان، به بستن بازار پرداختند. زنان ایلاتی اطراف شیراز هم همراه و همگام با مردان، همه‌روز تلگرافهای تهدیدآمیز به تهران مخابره می‏كردند. در تبریز، دسته‏ای از زنان مسلح درحالی‌كه چادرنمازهایی به كمر بسته بودند، به بازار آمدند و بازار را در اعتراض به قرارداد رژی بستند و به‌سرعت ناپدید شدند. رهبری این زنان را زینب‌باجی بر عهده داشت. ماموران بارها كوشیدند بازار را باز نگاه دارند، اما هر بار گروه زینب، با اسلحه و چماق مانع از بازشدن بازار می‏شد و این كار را تا لغو قرارداد ادامه داد.[vi]

ج‌) فعالیتهای زنان دهقان‏زاده درباری:

چرا زنان حرمسرای سلطنتی، قلیانها را شكستند؟ چرا برخی از آنان، خبرهای اندرونی را به مخالفان حكومت دادند؟ و به چه دلیل بعضی از زنان درباری، از افكار سیدجمال‏الدین و از اقدام میرزارضای كرمانی علیه ناصرالدین‌شاه حمایت كردند؟ به این سوالها، پاسخهای مختلفی داده شده و از جمله گفته شده است اغلب زنان شاه را دهقان‏زادگانی تشكیل می‏دادند كه شاه بیشتر آنان را در گردش و شكار و به‌صورت‌تصادفی می‌یافت و به همسری برمی‌گزید. اغلب این زنان وضعیت رضایت‏بخشی نداشتند. تعداد زیادی از آنها، تنها چندبار در سال همسر خود را می‏دیدند و گاه اتفاق می‏افتاد شاه حتی از تولد و مرگ فرزندان این زنان آگاه نمی‏شد. تاج‏السلطنه، دختر ناصرالدین‏شاه، درباره وضع این زنان شاه نوشته است: «در خانه‏هایی كه دیوارهایش از سه تا پنج ذرع ارتفاع دارد، مخلوقاتی سر و دست شكسته، بعضی با رنگهای زرد و پریده، برخی گرسنه، برخی برهنه، بعضی در تمام شبانه‌روز منتظر و گریه‌كننده، در زنجیر به سر می‏برند. در مقابل این زندگانی تاریك، مرگ، روز سفید ما است.»[vii] تلاش این دسته از زنان در مخالفت با سلطنت را نمی‏توان در پرونده زنان مرفه و اشراف قرار داد، آنان بیش‌ازآن‏كه به دربار تعلق داشته باشند، به جامعه دهقانی و روستایی تعلق داشتند. برخی از مهمترین حركتهای ضددولتی زنان شاه و دركل زنان دربار را به شرح زیر می‏توان نام برد:

۱) یكی از برجسته‏ترین مخالفتهای این زنان درباری با اقدامات شاه، طغیان آنها علیه قرارداد رژی بود. در این حادثه بسیاری از زنان ‏درباری به حدی منقلب بودند كه تمام قلیانهای بلوری، چینی و گلی را شكستند و همه آثار دخانیات را از عمارت سلطنتی پاك كردند. در این حركت، همه زنان، چه كوچك و چه بزرگ، همدست بودند. هم‏دستی زنان و پافشاری‏شان، شاه را شگفت‌زده كرد، به‌طوری‌كه شاه با خشم و غضب می‏گفت: «زن‏هایم حاضر بودند، برای خوشی من جان خود را فدا كنند، اما امروز حتی از دادن یك سیگار به من مضایقه می‏كنند.»[viii]

۲) جلوه دیگر مخالفت زنان شاه با قرارداد رژی، زمانی ظاهر شد كه ماموران دولتی به سوی مردان و زنان تظاهركننده آتش گشودند. در پی آن، زنان اندرونی بنای گریه و زاری گذاشتند. یكی از آنها، گریه و زاری بیشتر می‏كرد. ناصرالدین‌شاه وقتی او را دید، برای آرام‌كردنش گفت: حكم تحریم تنباكو، از میرزای شیرازی نیست، و الا من هم اطاعت می‏كردم. آن زن پاسخ داد: پس این صدای تیر و تفنگ كه به طرف سادات و علما شلیك می‏شود را نمی‏شنوید. شاه برای گمراه‌كردن آن زن گفت: این تیرها به هوا شلیك می‏شود.[ix]

۳) اوج مخالفت زنان حرمسرا با قرارداد را می‏توان در اقدام انیس‏الدوله، سوگلی شاه، مشاهده كرد. شاه قلیان درخواست نمود اما او كه ریاست حرمسرا را بر عهده داشت، گفت: كشیدن قلیان حرام است. شاه گفت: چه كسی آن را حرام كرده. وی جواب داد: همان كسی كه مرا بر تو حلال كرده است. انیس‏الدوله كه دختر یكی از دهقانان لواسان تهران بود و در جریان مسافرت شاه به لواسان به عقد شاه درآمد، بارها در جهت خواست عمومی گام برداشت. به‌عنوان‌مثال، «وی از شاه خواست كه ركن‏الدوله حاكم شیراز را عوض نكند تا مردم مجبور نشوند با آمدن حاكم جدید، دوباره مالیات بدهند. شاه با تقاضای وی موافقت كرد.»[x]

مرتضی شیرودی* عضو هیات علمی پژوهشكده تحقیقات اسلامی

پی‌نوشت‌ها

[i]ــ محمدابراهیم باستانی پاریزی، گذر زن از گدار تاریخ، تهران، نشر كیانا، ۱۳۸۲، ص۳۶

[ii]ـ علی‌اصغر شمیم، ایران در دوره سلطنت قاجار، تهران، علمی، ۱۳۷۰، ص۱۰۴؛ رابرت گرانت واتسن، تاریخ ایران دوره قاجاریه، ترجمه: وحید مازندرانی، تهران، امیركبیر، ۱۳۵۶، ص۲۵۳

[iii]ــ كلمنت ماركام، تاریخ ایران در دوره قاجار، ترجمه: میرزارحیم فرزانه، تهران، فرهنگ ایران، ۱۳۶۴، ص۶۶؛ سعید نفیسی، تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دوره معاصر، ج۲، تهران، بنیاد، ۱۳۶۴، ص۱۹۳

[iv]ــ سعید سیرجانی، وقایع اتفاقیه، تهران، نوین، ۱۳۶۲، ص۳۸۷

[v]ــ حسن اعظام قدسی، كتاب خاطرات من یا روشن‌شد تاریخ صد ساله، بی‌جا، بی‌تا، ۱۳۴۲، ص۴۴

[vi]ــ حسن كربلایی، تاریخ الدخانیه یا تاریخ انحصار دخانیت، اراك، بی‌نا، بی‌تا، ص۱۱۰

[vii]ــ مجله زنان، مهر ۱۳۸۰

[viii]ــ مصطفی اجتهادی، دائرهًْ‌المعارف زن ایرانی، ج۱، تهران، مركز امور مشاركت زنان، ۱۳۸۲، ص۱۶۲

[ix]ــ جعفر بوشهری، گوشه‌ای از تاریخ اجتماعی تهران قدیم، تهران، سیمرغ، ۱۳۴۷، ص۴۸

[x]ــ فریدون آدمیت و هما ناطق، افكار اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در آثار منتشرنشده دوران قاجار، تهران، آگاه، ۱۳۵۶، ص۱۵۶

[xi]ــ ناصر نجمی، طهران عهد ناصری، تهران، عطار، ۱۳۷۰، ص۱۵۹

[xii]ــ كلنل كاساكوفسكی، خاطرات كلنل كاساكوفسكی، ترجمه: عباس‌قلی جلی، تهران، سیمرغ، ۱۳۵۳، ص۲۴۰

[xiii]ــ مری‌شیل، خاطرات لیدی شیل، ترجمه: حسین ابوترابیان، تهران، نشر نو، ۱۳۶۸، ص۱۷۵

[xiv]ــ ناظم‌الاسلام كرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، ج۲، تهران، نوین، ۱۳۶۲، ص۳۹۵

[xv]ــ عبدالحسین ناهید، زنان ایران در جنبش مشروطه، تبریز، احیاء، ۱۳۶۰، ص۵۵

[xvi]ــ ناظم‌الاسلام كرمانی، همان، ص۵۵

[xvii]ــ همان.

[xviii]ــ محمدرضا عافیت، سردار ملی ستارخان. تبریز، اندیشه، ۱۳۵۲، ص۷۰

[xix]ــ میخائیل پاولویچ، سه مقاله درباره مشروطه، ترجمه: م. هوشیار، تهران، حبیبی، ۱۳۵۷، ص۵۵

[xx]ــ اسماعیل امیرجعفری، قیام آذربایجان و ستارخان، تهران، كتابفروشی تهران، ۱۳۵۶، ص۴۶۷

[xxi]ــ ناظم‌الاسلام كرمانی، همان، ص۴۵۷

[xxii]ــ یحیی دولت‌آبادی، تاریخ معاصر یا حیات یحیی، ج۲، تهران، عطار، ۱۳۶۱، ص۲

[xxiii]ــ حسن معاصر، تاریخ استقرار مشروطیت در ایران، تهران، ابن‌سینا، ۱۳۵۳، ص۸۱

[xxiv]ــ یحیی دولت‌آبادی، همان، ص۲۲

[xxv]ــ ژانت آفاری، انجمنهای نیمه‌سری زنان در نهضت مشروطه، ترجمه: جواد یوسفیان، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۶۹، ص۱۰۵

[xxvi]ــ مهدی ملك‌زاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، ج۲، تهران، علمی، ۱۳۷۱، ص۲۶

[xxvii]ــ محمدحسین خسروپناه، هدف‌ها و مبارزه زن ایرانی، تهران، پیام امروز، ۱۳۸۱، ص۲۹

[xxviii]ــ بشری دلریش، زنان در دوره قاجار، تهران، سوره، ۱۳۷۵، ص۳۶

[xxix]ــ محمد هاشمی، مذاكرات مجلس شورای ملی در دوره دوم، ج۳، تهران، امیركبیر، ۱۳۶۵، ص۵۳۰

[xxx]ــ ژانت آفاری، همان، ص۴۸

[xxxi]ــ بدرالملوك بامداد، مشعل‌داران و پیشتازان آزادی زنان، ج۲، تهران، زیتون، ۱۳۵۲، ص۴۸

ژانت آفاری، همان، ص۴۸

[xxxiii]ــ مورگان شوستر، اختناق در ایران، ترجمه: اسماعیل رائین، تهران، صفی‌علی‌شاه، ۱۳۶۸، ص۲۳۶

[xxxiv]ــ بدرالملوك بامداد، همان، ص۴۸

[xxxv]ــ همان.

[xxxvi]ــ ژانت آفاری، همان، ص۶۰

[xxxvii]ــ علی‌مراد فراشبندی، گوشه‌ای از تاریخ انقلاب مسلحانه، تهران، رسا، ۱۳۶۲، ص۱۷۳

[xxxviii]ــ همان.

[xxxix]ــ محمدحسین ركن‌زاده آدمیت، فارس و جنگ بین‌الملل، ج۲، تهران، اقبال، ۱۳۵۷، ص۴۵۹


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.