دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

فلسفه و هنر


فلسفه و هنر

هنری كه در قلمرو حكمت باشد و گوهر معنویت درونش یافت شود, در قلمرو خلق و آفرینش سیر می كند

یك محقق و استاد دانشگاه در همایش حكمت معنوی و فلسفه هنر گفت: فلاسفه همیشه به هنر خیانت كرده‌اند. زیرا به مانند همه چیز، سعی كرده‌اند برای هنر هم تبیین ارائه كنند. ولی فلسفه نمی‌تواند برای هنر قانون وضع كند. زیرا خداوند آن قانون رابرای بشر وضع كرده و كلید آن را در دستان هنرمند یعنی خلیفه خود قرار داده است.

حبیب‌الله آیت‌اللهی محقق و استاد دانشگاه در همایش حكمت معنوی و فلسفه هنر با اشاره به مبهم بودن تفاوت بین فلسفه و هنر گفت: من از وقتی كه در برخی واژگان قرآن غور كرده‌ام، دریافته‌ام خداوند هیچ وقت از فلسفه سخنی به میان نیاورده است. بلكه در جاهای مختلف از حكیم بودن خود سخن به میان آورده است.

وی افزود: فلاسفه همیشه در پی یافتن علت معلول‌ها‌ هستند. پیدا كردن علت معلول را هم نمی‌توان حكمت نامید. خداوند برای ارائه دستورالعمل برای بهبود وضع انسان از حكمت سخن به میان آورده و همیشه از چگونه بایدباشد و برای چه بوجود آمده است سخن می‌گوید. از این رو آنچه خداوند می‌گوید برای این بوده كه انسان در مسیری برود كه خداوند می‌خواهد نه در مسیری كه انسان فكر می‌كند درست است.

وی با تاكید بر اینكه فلسفه از نظر او با هنر هیچ ارتباطی ندارد، افزود: فلاسفه همیشه به هنر خیانت كرده‌اند. زیرا به مانند همه چیز، سعی كرده‌اند برای هنر هم تبیین ارائه كنند. ولی فلسفه نمی‌تواند برای هنر قانون وضع كند. زیرا خداوند آن قانون رابرای بشر وضع كرده و كلید آن را در دستان هنرمند یعنی خلیفه خود قرار داده است.

وی بااشاره به مراحل خاص خلافت گفت: خداوند روح‌های مختلفی در انسان می‌دمد. یكی از مراحل مختلف خلافت انسانی هم هنر است. زیرا هنرمند به عنوان خلیفه الهی اجازه خلاقیت را از جانب خداوند دریافت كرده است.

به عقیده این محقق حكیم هم به نوبه خود هنرمند است.

آیت‌اللهی افزود: حكما در دورانی در اسلام شكوفا شدند كه هنر در اختفا بود. به عبارت دیگر همه حكما در قدیم از ابتدا هنرمند بودند.

وی افزود: مفاهیمی كه در هنر مطرح می‏شود ابتدا و انتها ندارند. زیرا هنر فقط بی‌نهایت است و بس.

در این بی‌نهایت هم حكمت نقش می‌بندد. از طرفی هم هنر دراین بی‌نهایت نمی‌تواند به حكمت بدل شود. مگر آنكه معنویت در آن داخل شود.

وی با طرح سؤالی مبنی بر اینكه چرا حكمت با هنر ارتباط دارد، افزود: هنر ذاتا حكمت است. حكمت هم ذاتا هنر است. زیرا هر دو به آموزش‌های الهی باز می‌گردند.

این استاد دانشگاه، هنر را با وجود عنصر خلاقیت دارای معنا دانست و افزود: هنری كه از معنویت برخوردار نباشد، حكمی نیست.

وی تفاوت دیدگاه هنر از نظر حكمت اسلامی و دید غربی را یادآور شد و ادامه داد: ‌هنری كه در قلمرو حكمت باشد و گوهر معنویت درونش یافت شود، در قلمرو خلق و آفرینش سیر می‌كند. از این رو حكمت را كسی می‌تواند تشریح كند كه چیزی آفریده باشد و تمامی شاكله‌های آفریده خود را بداند. امری كه فیلسوف و فلسفه از انجام آن ناتوان است. زیرا فلسفه قلمرو نظریه‌های انسانی است و انسان هم ذاتا اشتباه می‌كند.

آیت‌اللهی با تاكید بر اینكه قلمرو حكمت و هنر همسنخ و از یك صبغه برخوردارند، در مورد مرحوم مددپور گفت: از میان فیلسوفانی كه این قضیه را خوب شناخت و پس از بحث‌ها و گفت‌وگوهایی به یكی بودن آنها رسید و در راه آن گام برداشت، مددپور است.

آیت‌اللهی در پایان گفت: مددپور حكیم و هنرمند بود. ولی هنر صرفا كاری نیست كه با پتك و چكش و قلمو سركار داشته باشد. امروز كسانی هنر را از جنبه كلامی، تجسمی، نمایشی، فضایی و زمانی تقسیم بندی می‌كنند. در صورتی كه هنر هم می‌تواند حكمی باشد. چنانچه آثار ادبی چون گلستان و آثار نگارگری سلطان محمدجزو این دسته آثار حكمی هستند.