دیوار

خط فاصله، دیوار، بین ما همین ها بود
در نگاه سرد تو طرح یک معما بود
در نهایت تردید، دل تو را صدا می زد
در سکوت پر فریاد، شوق یک تمنا بود
خسته از تلاطم ها، خسته از دورنگی ها
دل به …

خط فاصله، دیوار، بین ما همین ها بود

در نگاه سرد تو طرح یک معما بود

در نهایت تردید، دل تو را صدا می زد

در سکوت پر فریاد، شوق یک تمنا بود

خسته از تلاطم ها، خسته از دورنگی ها

دل به سوی یکرنگی، عاشقی چه زیبا بود

فتح قله ای سنگی در سراب یک خواهش

خواهشی که از اول خواب بود و رویا بود

تو به سوی من بودن، من به سوی ما بودن

در دو راهی تردید، راه ما مجزا بود

فصل سرد بی آواز، پای مرگ یک آغاز

هی غزل غزل گفتم در شبی که یلدا بود

رفتم از کنار تو، بعد از این همه، اما

باز در غزل هایم ردی از تو پیدا بود

بعد از این، من و تردید، بعد از این، من و تشویش

شب، سکوت و دلتنگی، سهم من همین ها بود

مرضیه فراهتی