پنجشنبه, ۲۰ دی, ۱۴۰۳ / 9 January, 2025
مجله ویستا

دغدغه هایی از جنس سینما برای نسل جوان


دغدغه هایی از جنس سینما برای نسل جوان

نگاهی به فیلم قاعده تصادف ساخته بهنام بهزادی

قاعده تصادف تقریبا در همان حال و هوای کار قبلی بهنام بهزادی ساخته شده باز هم فصل زمستان باز هم آدمهایی با فانتزی خاص خود بازهم جوانان و دغدغه‌هایشان بازهم پایان معلق و خیلی بازهم‌های دیگر که می‌توان برای این فیلم ردیف کرد. حال با تماشای قاعده تصادف دیگر می‌توان گفت که بهنام بهزادی به فکر گیشه نیست و دغدغه‌اش مخاطب خاصی از سینمای ایران است که با فیلم او ارتباط برقرار می‌کند.

قاعده تصادف نیز مانند فیلم قبلی بهزادی تنها دوبار زندگی می‌کنیم از قواعد خاصی پیروی می‌کند. تنهایی آدم‌ها در میان جمع از شاخص ترین این قواعد است. گرچه این بار بهزادی به سراغ تعداد بیشتری بازیگر نسبت به فیلم قبلیش رفته و ترکیبی از جوانان و چهره‌های مطرح را به کار گرفته اما تنها یکی از این جمع است که اطلاعات بیشتری از او در اختیار مخاطب قرار می‌گیرد و فراتر از آن در خصوص سایر شخصیتهای داستان اطلاعاتی ارائه نمی‌شود که البته ضروری هم نیست. سفر در این فیلم نیز نقش مهمی را ایفا می‌کند البته نه به آن معنای مصطلح بلکه به معنی حرکت و جنب و جوش در زندگی روزمره و از مکانی به مکان دیگر رفتن و مدام جابجا شدن.

اینبار نیز موضوع داستان خیلی ساده است. گروهی دانشجو برای حضور در یک جشنواره تئاتری خارج از کشور بدون اینکه به والدینشان بگویند مخفیانه به تمرین تئاتر می‌پردازند اما در انتهای داستان شخصیت اصلی نمایش که اتفاق حقیقت سفر را نیز به پدرش گفته با ممانعت پدرش مواجه می‌شود و در انتها نیز گروه تصمیم می‌گیرند که رفاقتشان را فدای یک اجرا و سفر خارج از کشور نکنند. شخصیت‌های داستان نیز همگی خاکستری هستند و بین آنها سیاه یا سفید به چشم نمی‌خورد. حتی پدر شهرزاد را نیز اگر با دیدی منصفانه نگاه کنیم او را نمی‌توانیم یک بد من ارزیابی کنیم. همانطور که سایر کاراکترها حتی شهرزاد و پریسا و پدرش را نیز نمی‌توانیم سفید ببینیم.

ریتم داستان بهزادی مانند فیلم قبلی ریتم یکنواختی است و از هیجانات کاذب در آن اثری به چشم نمی‌خورد . همین ریتم یکنواخت به ساختار داستان نیز سرایت کرده و از همین رو قاعده تصادف مخاطب و تماشاگری را می‌طلبد که صبور باشد و بتواند داستان را تا انتها دنبال کند و از سوی دیگر علاقمند به این نوع خاص از سینما و به همین دلیل بدون شک این فیلم در اکران عمومی‌ اقبال گسترده مخاطب را به همراه نخواهد داشت اما به جد معتقدم که حضور چنین فیلم‌هایی که شاید بتوان آن را در ردیف سینمای مستقل ارزیابی کرد برای سینمای ایران بسیار ضروری است.

ساختار داستان نیز مانند فیلم قبلی بهزادی تقریبا مستند گونه است و تلاش شده تا از نور محیط استفاده شود. به علاوه اینکه در موسیقی متن فیلم نیز ترکیبی از نی و گیتار استفاده شده که به نوعی به فضای پر تلاطم ذهنی جوانان داستان که به عنوان بخشی از نمایندگان قشر جوان جامعه معرفی می‌شوند بسیار نزدیک است. شاید به نوعی اینبار بهنام بهزادی پارادوکس موجود بین نسل جوان با نسل قدیم را که متاسفانه از بعد فرهنگی نیز روز به روز در حال زیاد شدن است به عنوان زنگ خطری برای این اثر جدیدش مناسب دیده و دغدغه‌های خودش برای نسل فعلی را در داستان قاعده تصادف بروز و ظهور داده است اما در مجموع قاعده تصادف با همه خوبی و بدی‌هایش حائز نکته خاصی نیست که بتوان آن را متمایز تر از اثر قبلی این کارگردان دانست و در خوشبینانه‌ترین حالت در مقایسه دواثر باید اذعان داشت که بهزادی در قاعده تصادف تنها خود را تکرار کرده است.

نویسنده : شبنم محمودی‌شرق