چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
مبانی نظری همگرایی ۲ نهاد
هر ساله ۲۷ آذرماه، روز شهادت آیتالله دکتر مفتح، منادی وحدت حوزه و دانشگاه، تداعیکننده وحدت این دو قطب مهم است و میبایست به اتحاد و همگرایی این دو بسان یک بحث راهبردی برای نظام پرداخته شود. این نوشتار در برگیرنده مبانی نظری و البته بررسی جوانب مختلف این موضوع مهم است که در آستانه دهه چهارم انقلاب اسلامی، پرداختن به آن ضروری مینماید. بدین منظور و برای درک بهتر از این موضوع، در آغاز به اهمیت و تبیین مساله و آنگاه در ادامه نوشتار به آسیبشناسی وضعیت موجود، تلقیهای مختلف از وحدت حوزه و دانشگاه، راهکارهای رسیدن به آن و سرانجام، چالشها و آسیبهای نیل به وحدت این دو نهاد مهم خواهیم پرداخت.
اهمیت موضوع وحدت حوزه و دانشگاه؛ بیشک، امروزه یکی از مهمترین مباحث و حیاتیترین آنها است که علیرغم تأکیدات مکرر رهبر فقید انقلاب و همچنین مقام معظم رهبری، کمتر به آن پرداخته شده است. در حالیکه با توجه به اینکه انقلاب اسلامی درصدد بنا کردن یک حکومت اسلامی در سطح جهان است، دانشگاهها و حوزههای علمیه، مهمترین نهادها در پشتیبانی تئوریک و تولید مبانی نظری برای تشکیل این حکومت هستند؛ به گونهای که اگر این دو نهاد، آنگونه که مدنظر بزرگان نظام از قبیل حضرت امام و رهبر فرزانه انقلاب بوده، به یکدیگر نزدیک میشدند، زمینههای نیل به موفقیتهای قابلتوجهی در کشور نیز بیش از پیش فراهم میشد؛ چنانکه حضرت امام خمینی(ره) که یکی از آرمانهای اصلیاش، وحدت حوزه و دانشگاه بود یکی از دغدغههای جدی خود را همین مساله عنوان کرده و میفرماید: «از دانشگاه هست که اشخاص متفکر متعهد بیرون میآید. اگر دانشگاه، دانشگاه باشد، تعهد هم باشد، یک کشوری را اینها میتوانند به سعادت برسانند و اگر حوزههای علمیه مهذب باشند و متعهد باشند، یک کشور را میتوانند نجات بدهند.»
همچنین مقام معظم رهبری نیز وحدت این دو مرکز علمی و فرهنگی کشور را گمشدهای دانسته و میفرمایند: «وحدت حوزه و دانشگاه، گمشدهای است که باید آن را بیابیم تا مجموعه نظام آموزشی و علمی فرهنگی کشور به عنوان پیکر واحد در راستای مصالح عالیه اسلامی قرار گیرد.» به هر حال، وقتی سخن از وحدت این دو به میان میآید، مراد، ادغام و درهمآمیختگی این دو از حیثهای گوناگون و ابعاد مختلف نیست، بلکه منظور، نزدیکی و وحدتشان است؛ نه آنگونه که عدهای تصور کردهاند که وقتی سخن از وحدت این دو میرود، میبایست این دو در هم ادغام شوند؛ چرا که هیچکس، مرادش این نیست؛ زیرا این دو اساساً از حیث ماهوی، دو چیز متفاوت از یکدیگر هستند.
● آسیبشناسی وحدت حوزه و دانشگاه
در آسیبشناسی یک موضوع، همواره میبایست در پی شناسایی بهتر مشکلات و سپس درمان آن برآمد؛ چنان که شیوه تولید نظریههای گوناگون هم به همین نحو است. در بحث وحدت حوزه و دانشگاه نیز وضع بدین منوال است؛ چرا که اگر بخواهیم وضعیت رابطه این دو را پیش از انقلاب مورد بررسی قرار دهیم، مشاهده میکنیم که اساساً، عدهای عنوان کردهاند که دانشگاه به وجود آمد تا بدیلی باشد برای حوزه و در تنگنا قرار دادن آن و به حاشیه راندن این نهاد دینی، اما بر خلاف این نظر، عدهای نیز همچون آیتالله جوادی آملی بر این باورند که این دو یکی هستند؛ زیرا عالمانی همچون فاضل تونی، علامه شعرانی و سایرین از علمای حوزه نیز در تأسیس دانشگاه تأثیر وافری داشتند و بعدها نیز علمایی چون آیتالله شهید مطهری و آیتالله شهید مفتح، این رابطه را تقویت کردند.
بنابراین به تعبیر ایشان، حوزه و دانشگاه هرگز از هم دور نبودند. اما مسالهای که در این میان، نگرانکننده به نظر میرسد این است که آیا این دو پس از گذشت ۳ دهه از انقلاب، آنچنانکه مورد انتظار بزرگان این دو نهاد بوده به هم نزدیک شدهاند یا خیر؟ در پاسخ به این سؤال، نظرات گوناگونی از سوی هر دو طیف حوزوی و دانشگاهی ارائه شده است که برای آسیبشناسی وضع موجود، رابطه این دو در خور توجه و تأمل به نظر میرسد. چنانکه گروهی با اذعان به تغییر وضعیت ارتباط این دو نسبت به اوایل انقلاب و این که اکنون بیش از ۲۵۰۰ روحانی با تحصیلات بالای حوزوی، عضو هیات علمی دانشگاهها و مراکز آموزش عالی هستند، بر آنند که این از مصادیق اتم اتحاد و همگرایی این دو است، اما برخی با پافشاری بر این نکته که وحدت حوزه و دانشگاه، به صورت بالفعل وجود ندارد و تحقق خارجی نیافته است، در تبیین ادعای خود، کمتوجهی اساتید دانشگاه به موضوع علم دینی، دانشگاهزدگی و اقبال به قالبهای مرسوم علوم انسانی و علوم اجتماعی از سوی محققان حوزوی که وارد فضای فکری و فرهنگی دانشگاه میشوند و اقبال اندک و کمتوجهی به درس معارف اسلامی در دانشگاهها را که میبایست از توفیقات اسلامیکردن دانشگاهها باشد، عنوان کرده و در آسیبشناسی وضع موجود، توجه به این موارد را ضروری میپندارند.
● تلقیهای گوناگون از وحدت حوزه و دانشگاه
در این رابطه، تلقیهای گوناگونی وجود دارد؛ به گونهای که به زعم برخی از اساتید حوزه، در تعاریف اکثری از «وحدت حوزه و دانشگاه»، وحدت این دو نهاد معرفتی در تمامی شوون (اعم از اهداف، مسائل، روشها، نظام آموزشی پژوهشی و...) مورد توجه قرار میگیرد. در این دیدگاه چنین عنوان میشود که از آنجا که حوزه و دانشگاه، وظایف و کارکردهای بسیار مشترکی دارند، اختلاف آنها با هم تنها زمانی از بین خواهد رفت که این دو به نحوی از انحا به وحدت کامل برسند. به زعم این عده، در این میان، گروهی با الگو قراردادن حوزههای علمیه شیعه در تاریخ گذشته، که در آن حوزه و حوزویان عهدهدار علوم مختلف دینی و غیردینی بودهاند، وحدت حوزه و دانشگاه را از طریق هضم دانشگاه در قالب آموزشی و پژوهشی حوزه دنبال میکنند.
تلقی قابل طرح دیگر در این زمینه، آن است که قالب سنتی آموزش و پژوهش در حوزههای علمیه، امروزه، به هیچ وجه کارآمد نیست و بر همین اساس، حوزههای علمیه باید از لحاظ ساختاری و روش آموزش و پژوهش و... به قالب دانشگاهها درآید تا بتواند با شرایط جهانی، سازگاری پیدا کند و از عهده حل مسائل کنونی بر آید. تلقی معتدلتری که در این زمینه وجود دارد، آن است که این ۲ نهاد معرفتی میتوانند در قالب جدیدی به وحدت برسند. به بیان دیگر در این دیدگاه سعی بر این است تا با حذف بخشهای ضعیف ساختاری حوزه و دانشگاه و تقویت بخشهای کارآمد این دو نهاد در یک ساختار نو تأسیس، به وحدت حوزه و دانشگاه جامه عمل پوشانده شود.
بنابراین به نظر میرسد در شرایط کنونی، ما نیازمند ارائه تلقی جدید، شفافتر و کارآمدتری از «وحدت حوزه و دانشگاه» هستیم که از یک طرف، امکان تحقق خارجی آن وجود داشته باشد و از طرف دیگر بتواند به نیازهای جامعه اسلامی در تمامی ابعاد فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، دینی و علمی و... در عرصه ملی، منطقهای و جهانی پاسخ مناسب بدهد.
● چالشها و عوامل اختلافی
علاوه بر اختلاف معرفتی دو نهاد حوزه و دانشگاه در ارکانی چون پیشفرضها، روشها، روحیه معرفتی و مقاصد معرفتی میتوان گفت از دیگر موضوعات اساسی و چالش برانگیز و مؤثر در ایجاد اختلاف بین این دو، علاوه بر عامل بیرونی، عامل درونی میباشد؛ چنانکه میتوان به مواردی اشاره کرد که ذیل عوامل بیرونی و چالشهای اصلی در وحدت میان این دو قرار میگیرند که عبارتند از: موضوع علم و دین؛ بهگونهای که دانشگاه، خود را متولی علم بداند و حوزه، خود را متولی دین. همچنین انگ بهیکدیگر مبنی بر تحجر و سنتی بودن یکی و بیدینی و روشنفکر مابی دیگری که به طرد همدیگر منجر میشود. نیز رویکرد علمی متفاوت این دو نهاد در مورد مسائل و موضوعات مشترک.
اگر غایت همه علوم از قبیل علوم حوزوی و دانشگاهی را رستگاری انسان تلقی کنیم و غایتمداری این دور را ملحوظ داریم، اختلافات به حداقل میرسداما در بحث از عوامل بیرونی و مانع این وحدت یا ضربهزننده به این همگرایی و اتحاد میتوان به دشمنان بیرونی و عوامل خارجی اشاره کرد؛ چنانکه امام راحل(ره) در اینباره میفرمایند: «حالا که میبینید یک تحولی پیدا شده است، دانشگاهی متمایل شده است به روحانی، روحانی متمایل شده است به دانشگاهی، با هم هستند و میخواهند با هم کشور خودشان را به پیش ببرند، حالا شیاطین بیشتر در فکر هستند که روحانی را از یک طرف بکوبند و دانشگاهی را از یک طرف و فساد کنند بین این دو تا، به آنها بگویند که اینها چطورند، به اینها بگویند آنها چطورند. چشمهایتان را باید خیلی باز کنید، در این زمان چشم و گوشها باید خیلی باز باشد که یک وقت میبینید از داخل خود دانشگاه و از داخل خود فیضیه شما را به فساد میکشانند، شما را به تفرقه میکشانند. اینها نمیتوانند ببینند، اینهایی که نمیخواهند این کشور یک کشور صحیح و سالم باشد و اربابهای آنها که از اول هم نمیخواستند، نمیتوانند ببینند که شما با هم مجتمع شدهاید و میخواهید با هم کار کنید. آنها عواقب این امر را برای خودشان میدانند که اگر حقیقتا دانشگاهی و حوزههای علمی و همه دانشگاهها در هر جا که هستند اینها با هم بشوند و با هم نقشه داشته باشند برای پیروز کردن انقلاب، این برای آنها عواقبی دارد.» همچنین در جای دیگری راجع به این موضوع می فرمایند: «عزیزان دانشگاهی من و عزیزان فیضیه من، آگاه باشید که دشمنها در صددند بین شماها تفرقه بیندازند و توجه داشته باشید که اگر دانشگاه و فیضیه اصلاح بشود، کشور شما استقلال خودش را بیمه میکند.»
● مبانی و راهکارهای نیل به وحدت حوزه و دانشگاه
برای نیل به وحدت میبایست مبانی را که برگرفته از منابع است، در نظر گرفت. از این رو میتوان با در نظرداشت مبانی همچون: اشتراک نظر در مبانی نظام اسلامی، وحدت در هدف و غایتمداری این دو، باور به تأثیر متقابل، به راهکارها و توفیقات این دو اشاره کرد. در بحث راهکار وحدت میتوان به وحدت رسیدن در ۴ رکن پیشفرضها، روشها، روحیه معرفتی و مقاصد معرفتی این دو اشاره کرد. همچنین تأسیس و تدوین یک دستگاه معرفتی مشترک و مورد توافق طرفین. حضرت امام خمینی(ره) نیز در تبیین یکی از راهکارهای وحدت حوزه و دانشگاه میفرمایند: «توصیه این جانب آن است که نسل حاضر و آینده غفلت نکنند و دانشگاهیان و جوانان برومند عزیز، هر چه بیشتر با روحانیان و طلاب علوم دینی پیوند دوستی و تفاهم را محکمتر و استوارتر سازند و از نقشهها و توطئههای دشمن غدّار غافل نباشند و به مجرد آنکه فرد یا افرادی را دیدند که با گفتار و رفتار خود در صدد است بذر نفاق بین آنان افکند، او را ارشاد و نصیحت نمایند و اگر تأثیر نکرد، از او رو گردان شوند و او را به انزوا کشانند و نگذارند توطئه، ریشه بدواند.»
چنانکه در جای دیگری میفرمایند: «طلاب علوم دینی و دانشجویان با هم روابط دوستانه و فعالانه داشته باشند.» با این پیشفرض میتوان به توفیقات وحدت میان این دو در سالیان اخیر اشاره کرد؛ چنانکه قریب به اتفاق اساتید حوزه و دانشگاه بر برخی همگراییها و مصادیق تحقق یافته این وحدت اتفاق نظر دارند که برای نمونه به برخی از مهمترین آنها اشاره میکنیم: نزدیک شدن فکر دانشگاهیان و حوزویان، کاهش یافتن فاصله به لحاظ شیوههای آموزشی و پژوهشی بین این دو نهاد علمی، تشکیل جلسات مشترک بحث و مناظره، تبادل استاد و دانشگاه، تدریس اساتید حوزه در دانشگاه، شکلگیری گروههای جدید آموزشی و پژوهشی در دو نهاد حوزه و دانشگاه، ایجاد اطاق فکر مشترک، ارائه دروس معارف و متون اسلامی در دانشگاهها، شکلگیری و پیدایش رشتههای علمی جدید که با نگاه تطبیقی و جامع به دیدگاههای مطرح شده در حوزه و دانشگاه سعی در تحلیل مسائل مختلف علمی و ارائه راهکارهای مناسب در عرصه اجرایی دارند، حضور و تدریس اساتید دانشگاه در مراکز آموزش عالی حوزه، گسترش رشته های علوم اجتماعی و انسانی دانشگاهی در کنار دروس حوزوی و طرح وسیع مباحث علوم انسانی و اجتماعی در حوزههای علمیه، گسترش نگاه ارزشی و تطبیقی در قلمرو طرح مباحث علمی در دانشگاهها، تبادل مشترک به منظور تولید اندیشه و نشر مجلات و کتابهای علمی، تعامل و همراهی اساتید و نخبگان حوزه و دانشگاه در راه تثبیت انقلاب اسلامی و کسب توفیقات متعدد در عرصههای مختلف حکومتی، مشارکت حوزه و دانشگاه در تولید علم، برگزاری همایشها و میزگردهای علمی و تبادل نظر حوزویان و دانشگاهیان در زمینه وحدت حوزه و دانشگاه، آشنایی با نوآوری و پیشرفتهای یکدیگر، تدوین و تألیف مقالات و کتب، تصویب قوانین، آییننامهها و بخشنامهها، گنجاندن دروس معارف، اخلاق و متون اسلامی در دانشگاهها و بالعکس، ایجاد کرسیهای آزاداندیشی و نظریهپردازی مشترک حوزه و دانشگاه، پیریزی مراکز و مؤسسات آموزشی و پژوهشی؛ نظیر نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، دانشگاه باقرالعلوم(ع)، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، مؤسسه در راه حق، دانشگاه امام صادق(ع)، دانشگاه مفید، مدرسه عالی شهید مطهری(ره)، دانشگاه ادیان و مذاهب، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) و سایر مراکزی از این قبیل.
● نتیجهگیری
چنانکه در تحلیل و بررسی مبانی نظری وحدت حوزه و دانشگاه بدان اشاره کردیم، اگر این وحدت و همگرایی میان این دو نهاد حاصل شود، شاهد رشد و تعالی کشور و رسیدن به آرمانهای امام راحل(ره) خواهیم بود و این میسر نمیشود جز با غایتمداری این دو نهاد؛ بهگونهای که اگر غایت همه علوم از قبیل علوم حوزوی و دانشگاهی را رستگاری انسان تلقی کنیم و غایتمداری این دور را ملحوظ داریم، اختلافات به حداقل رسیده و شاهد تحقق هدف اصلی خلقت انسان، یعنی تعلیم و تربیت صحیح و در نهایت، رستگاری وی خواهیم بود.
سیدجواد میرخلیلی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست