شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

نتیجه صبر و بزرگواری


نتیجه صبر و بزرگواری

مردی یهودی در مدینه که از هیچ موقعیت اجتماعی خوبی در جامعه اسلامی برخوردار نبود و اصلا به حساب نمی آمد، در گذرگاهی نزد پیغمبر(ص) آمد و گفت: آقا من از شما طلبکارم. پولم را بدهید. …

مردی یهودی در مدینه که از هیچ موقعیت اجتماعی خوبی در جامعه اسلامی برخوردار نبود و اصلا به حساب نمی آمد، در گذرگاهی نزد پیغمبر(ص) آمد و گفت: آقا من از شما طلبکارم. پولم را بدهید. پیامبر(ص) فرمود: من به شما بدهکار نیستم. ولی برای این که تو را راضی کرده باشم می دهم. اما الان پول همراهم نیست. صبر کن به منزل که رسیدم می دهم. گفت: نمی شود، همین الآن باید بدهید.

هر چه رسول گرامی(ص) مماشات و مدارا کرد که آقا من اصلا به شما بدهکار نیستم، بر فرض هم که باشم، الآن ندارم که بدهم، او اصرار کرد. حتی نوشته اند که عبای پیامبر(ص) را گرفته بود و اصرار می کرد. اصحاب خواستند او را تنبیه کنند، آقا فرمود: «شما کارتان نباشد. این مرد با من کار دارد و با شخص من طرف است.» به اینجا که رسید خود آن مرد دگرگون شد و خم شد دست مبارک آن حضرت را بوسید و گفت: (اشهدان لااله الاالله و اشهد انک رسول الله).(۱)

۱- صفیر هدایت. انفال ۴۲، آیت الله ضیاءآبادی