سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

وجدان آگاه زمان ۱


روزگار خیام روزگار غریبی بود و علت را در رویدادهای سیاسی و اجتماعی آن دوره باید جست وجو كرد

عمر خیام شاعر برجسته و نابغه ریاضی یكی از نوابغ جهان اسلام بود. شهرت او در غرب و شرق بود و از طرفی احاطه بر هنر های تزئینی و معماری او است كه شهره آفاق گشته است. زمخشری، نظامی عروضی، ابن فندق، سنایی و دیگران كه از نزدیك با او همنشین بوده اند او را تالی ابن سینا، حكیم عارف به جمیع انواع حكمت به ویژه ریاضی، مسلط بر تمامی اجزای حكمت و ریاضیات و معقولات، خاصه در نجوم، به طور قطع در حكمت و نجوم بی همتا، علامه دوران، بر دانش یونان مسلط به طوری كه ویل دورانت یك فصل از كتاب خود را به نام عصر خیام نامگذاری كرده است. جورج سارتن این بزرگترین صاحب نظر در تاریخ علم نیز بخشی از اعصار تاریخ خود را به نام عصر عمر خیام نامیده است و هنری لوكاس و كالین رنان و دیگران در آثارشان او را با ادب تمام حرمت نهاده اند.افكار فلسفی خیام در اذهان هنرمندان دنیای مغرب اثر عمیقی از خود باقی گذارده و ترجمه های رباعیات خیام را موسیقی دان ها چه در موسیقی كلاسیك و چه در موسیقی رقص به كار برده اند.رساله های فلسفی خیام به زبان عربی شامل پاسخ های او براساس فلسفه ابن سینا به پرسش هایی است كه داوران احتمالاً در مورد رباعیات او مطرح كرده اند. باید توجه داشت كه خیام در رساله ای در پاسخ به سه پرسش به مفاهیم كلی می پردازد. دیدگاه او به ادعاهای نومینالیست های قرون وسطی در اروپا شباهت دارد.

•نگرشی بر شخصیت بین المللی عمربن ابراهیم خیام و عقاید فلسفی و جهان بینی او

خیام شاعر، ستاره شناس، ریاضیدان و از علما و حكمایی است كه زندگی و افكارش در هاله ای از ابهام و سوءتعبیر پنهان مانده است.در اواخر قرن یازدهم میلادی برابر با ۴۳۹ هجری در شهر نیشابور ایران متولد گردید و براساس گزارش نویسندگان در سال ۱۱۲۳ میلادی ۵۰۱ هجری دیده از جهان فرو بست. از چگونگی تحصیل و استادان او اطلاعی در دست نیست و گویند كه در حوزه درسی امام موفق، فقیه عصر خویش حاضر می شده است و خویشتن را شاگرد ابوعلی سینا می دانسته است و از طرفی با ابوحامد غزالی ملاقات و برخورد داشته است، گویند ابوحامد نزد وی درس ریاضی خوانده است. نیز ملاقات و مباحثه ای بین او و زمخشری نحوی و متكلم بزرگ آن عصر روی داده است و زمخشری، ابوالعلای معری، شاعر و حكیم شكاك عرب را می شناخته است .آگاهی علمی خیام سبب شد كه به دربار سلجوقیان راه یابد و امرای سلجوقی احترام او را داشتند. تاكنون نیز تتبعی آنچنان كه در خور او باشد ننموده است، تعداد كتاب ها و مقالاتی كه درباره اندیشه و افكار او به رشته تحریر آمده بیرون از شمار است. با این حال سیمای راستینش ناشناخته مانده است. تحقیقات علمی اش در زمینه ریاضیات و ستاره شناسی بود. خیام یكی از هفت نفر منجمین دربار سلطان محمود بود كه در انجمن ایجاد تقویم مسلمین مشغول بودند. این شاهكار آنها بسیار برتر از كار پاپ گریگوری دوازدهم بود كه تقویم قمری را نگاشت. در اجتماع روزگار او قشریان چون به كنه افكارش پی نبردند ملحد و زندیقش خواندند و دشمنان پرتوان و دوستان نادان هم در اشاعه این شایعات با آنان هم داستان شدند و در نتیجه حجه الحق و حكیم خردمند و فكوری كه به گفته معاصرانش به اصول دینی مقید بود و از تجلیات روح اسلامی از هر حیث برخوردار، در افواه عامه به صورت رند كلاش و خراباتی عیاش معروف شد و آماج تیر تمسخر و كینه توزی معاندان و حیله بازان قرار گرفت. البته همیشه این مشكلات برای دانشمندان و فیلسوفان و غیره وجود داشته است، زیرا عوام الناس به تحریك كسانی كه آنها را همه وقت به اقتضای منافع خود می شورانده اند و در هر زمان گروه فشار آن زمان را تشكیل می داده است. عالم یا فیلسوف مجذوب را سربه نیست می كردند یا مجبور به انزوا گری می كردند. تاریخ با شرمساری همه را ثبت كرده است، امثال حلاج، سهروردی و... قربانی جهل و تعصب رذیلانه هستند. باری، از سوی دیگر گروهی نیز درصدد تبرئه او برآمدند و با تاویل آثارش تصوف بر قامت او پوشاندند و او را یكسره به عالم عرفان و تصوف كشاندند و در زمره صوفیان و زاهدان قرار دادند، در صورتی كه در نظر او شیوه درویشی نه تنها شیوه مردمی نیست بلكه موجب گستاخی ستمگران است. به این جهت است كه به درویشان و صوفیان روی خوش نشان نمی دهد و از آنان دوری و بیزاری می جوید به طوری كه حتی هشتاد سال پس از مرگش نیز در میان صوفیان به عنوان آزاد اندیش و قانون شكن و بدعت گزار مشهور بود. عطار در الهی نامه خود از زبان داننده ارواح او را هدف حملات شدید قرار داده است، در این بحران خیام نه تنها گوشه گیری پیشه نمی كند، بلكه علیه جامعه فاسد خود عصیان می نماید و نشان می دهد كه ملاك هستی انسان اندیشیدن نیست بلكه عصیان است. او از آگاهانیدن مردم خواب زده و مغفول شروع می كند، زیرا نخست باید عوامل بدبختی را شناخت. او می كوشد تا نقاب تقدس و ریا را از چهره كریه و زشت زهد فروشان فریبكار بردارد و با طنز و كنایه آنان را در انظار رسوا كند. گروهی كه با نداشتن دانش مدعی آن بودند و با نداشتن تقوا دم از پرهیز كاری می زدند، به جای اصلاح نفس به اصلاح دیگران برمی خاستند و مردمان را به دروغ و تزویر گمراه می نمودند. خیام همزمان با حمله و انتقاد از شیوخ ریا كار، اشخاص بی اراده و بی دانش را نیز كه از آنها پیروی می كنند با زهرخندی حكیمانه تمسخر می كند و از عقاید خرافی آنان به شگفتی فرو می رود. نیز برای پیشبرد اهداف خود نیرو هایی را به استخدام می گیرد. چنانكه گروهی از محققان از رابطه او با حسن صباح رئیس فرقه اسماعیلیان سخن گفته اند كه خود مردی بود علیه خاندان زر و زور و تزویر وارد مبارزه شده بود. یان ریپكا با اشاره به این موضوع خیام را از مغز متفكر اسماعیلیان نامیده و نوشته است كه «اوضاع اجتماعی ایران آن روز استوار تر از آن بود كه طبعه ای كه مغز متفكرش در حقیقت خیام بود بتواند هوای ابقای یك نقش انقلابی در سر بپروراند.» طبقه ای كه وی بدان ها متكی بود نمی توانست در برابر فئودالیسم منشاء اثری باشد. فشار های سیاسی و دسیسه های مداوم نیز مزید بر علت بود.

• خیام شاعر و فیلسوف

خیام شاعر و فیلسوف بود، رباعی های جاودانه اش به دل های افسرده عشق و زندگی می دمید، آنچه دل تنگش می خواست و عقل دور اندیش طلب می كرد به صورت رباعی درمی آورد. اما جهان شعر جهانی دیگر است. جهان درد ها، فریاد ها، ناكامی ها و آرزو ها است، هر رنجی زخمه ای است كه تار های دل شاعر را به لرزه و ناله درمی آورد.

•مبانی فكری خیام

اما خیام شاعر با فیلسوف بیگانه نیست. گرچه بعد زمان و تعصب قشریان، بیشترین یادمانده های اندیشه ای او را در غبار فراموشی پنهان ساخته بود. اما از دو قرن پیش محققان غربی به ترجمه و تحقیق رباعی ها پرداختند. مضامین انسان دوستی و عصیان علیه خداوندان زر و زور و تزویر با اندیشه های فلسفی پیرامون مرگ و زندگی و راز دهر كه در رباعیات او منعكس است با مندرجات پاره ای از رسائل علمی و فلسفی او مطابقت دارد. در رباعیات خیام مصرعی بی مایه و مبتذل دیده نمی شود كمتر شاعری در جهان توانسته است تاثرات و آلام جان سوز آدمی را اینچنین مختصر و مفید تصویر كند. شك و بدبینی مضامین اصلی رباعیات خیام را تشكیل می دهد. باید قبول كرد كه جهان آكنده از شور و شر، غم و شادی و بیم و امید است اما در چنین جهانی كم نیستند تیره روزان ستمدیده ای كه اسیر خودكامگان ستمگرند. از نخستین روزهای تاریخ هر وقت انسان دور از هیاهوی زندگی روزمره گوشه انزوایی اختیار می كرد تا به خویش و جهان بیندیشد آژنگی از بدبینی در سیمایش نقش می بسته و موجی از اضطراب بر نگاهش می نشسته است. امروزه كدام وجدان آگاهی است كه از دردها و تیره روزی های آدمیان متاثر و اندوهگین نشود؟ كیست كه با دیدن این همه ناروایی ها و این همه تیرگی هایی كه به تاریكی پیوسته اند این همه خون های ناحقی كه به رایگان به خاك ریخته اند و این جان های عزیزی كه به جانان نرسیده به نابودی گراییده اند، خوش بین و خوش خیال باشد؟ چه كسی می تواند با مشاهده خزان آدمیان در بهار زندگی دلشاد و آسوده خاطر در امان به سر برد. چرا عمق و تعالی هنر و اندیشه با اندوه توام است و بلاهت و پستی با شادی [تجلی روح آگاهی است كه تنگی و تنگدستی و كجی و كاستی جهان را احساس كرده است]. بدین دلیل است كه انبوه بی شماری از رهروان وادی اندیشه و هنر را بدبینان تشكیل داده اند. آنان كه با دیدگاه معصوم و نگران خود بر پریشانی ها و نابسامانی های جامعه اشك می ریخته و بر این احوال جانسوز ناله سر می داده اند. خیام از حكمای یونان بهره ها برده و در این اندیشه به آنان متكی بوده. هراكلیوس از شرارت مردم می گریست، چنان می گریست كه به حكیم گریان شهرت یافت، تا جایی كه از بدبینی از خلق كناره گرفت و سر به دشت و بیابان نهاد. ذیمقراطیس حكیم بدبینی بود كه به جای گریه می خندید و بدبینی خویش را با خنده ابراز می كرد. باید ذیمقراطیس بود و همه را استهزا كرد. این یگانه انتقام فرزانگان هشیار از ابلهان بی لگام است یا به طور مثال اپیكو حكیم یونانی در زمره بدبینان بود.بدبینی میان حكمای اسلامی نیز رواج داشته است. محمد زكریای رازی و ابوالعلای معری پیش از خیام نگران شقاوت و بدبختی انسان بوده اند. در صورتی كه خیام از چیزهای دیگری مایه می گیرد. او اساس هستی را شر نمی داند، بلكه شر را امری عرضی می داند كه باید در رفع آن كوشید.