شنبه, ۱۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 1 February, 2025
مجله ویستا

امید به مهر


چون کوه می‌مانم استوار و خموش
موش حوادث به پایم مشغول لانه‌سازی است
سوراخ‌های بیشماری است بر تنم
لیکن هنوز هم سرگرم کنده کاری است
□□□
تنها دمی به فکر هراس خود
دگر دقایق به …

چون کوه می‌مانم استوار و خموش

موش حوادث به پایم مشغول لانه‌سازی است

سوراخ‌های بیشماری است بر تنم

لیکن هنوز هم سرگرم کنده کاری است

□□□

تنها دمی به فکر هراس خود

دگر دقایق به امید ایستاده‌ام

در من نگر که چه استوار و پر غرور

رو در نگاه خورشید ایستاده‌ام

□□□

بس لحظه‌ها که با مهتاب آسمان

در حسرت ستاره‌ای نشسته‌ام

بس روزها که همدم مهر گشته‌ام

در سایه ابر سیاه خفته‌ام

□□□

بس چشمه‌ها که جوشید از تنم

جاری شد از تنم بسوی روشنی

رفتند قطره‌ها که بیابند راه خود

سوی حریر خفته به دامان گلشنی

□□□

گاهی ز جور باد شدم پناه

بهر تنی که ز سفر خسته بود

گاهی بسان پله گشتم برایشان

تا ره نوردند به سوی هر چه بود

□□□

خورشید تابید بر تنم به وقت صبح

باران بیامد و شست روی من

این بارش لطیف ، این گرمی شدید

شد باعث شکستن رویه‌های من

□□□

هر روز به ظاهر شکسته‌تر

اما سبکتر می‌روم به سوی خود

این چهره‌ها که در خود نهفته‌ام

کم کم رها کنم از روزگار خود

□□□

اینک منم چنین خسته ولی استوار

سر بر آسمان نهم به جانماز ابر

گویی مرا به جهانی دگر برده است

جادوی چکه مهر از میان ابر