سه شنبه, ۱۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 4 February, 2025
مجله ویستا

جعبه جادوی رسانه خوب یا بد


جعبه جادوی رسانه خوب یا بد

تحلیلی در باب فواید و مضرات رسانه های جمعی

در دوره رنسانس هنگام رخت بر بستن جامه سنتی از جهان غرب، انسان‌ها توفانی از نیازها و فعالیت‌ها بر پا کردند که دیگر نظام قدیمی ارتباطات برای پاسخگویی به آنها مناسب نبود. بدین معنی که آهنگ سرعت یافته جهان، نیاز به انتقال اطلاعات به نقاط دور دست، توجه به عقاید و علم، گره خوردن فراینده معیارهای اقتصادی در نقاط مختلف با یکدیگر، اهمیت یافتن طبقه متوسط از نظر اقتصادی و سیاسی، تحرک روزافزون اجتماع و تمامی این حرکت صعودی متشکل از عمل و تعامل، فراخوان چیزی فراتر از کتاب‌های دست نویس، نقاره‌چی‌ها وجارچی‌های شهری بود. نیازی به ذکر علت و معلول نیست. در درون مجموعه تغییرات فرهنگی پدیده دور باطل به مقدار زیاد دیده می‌شود. برخی نیازها فراخوان تغییری در رفتار یا ایجاد وسیله‌ای جدید هستند و تحول مزبور به نوبه خود نیازهای جدیدی را برمی انگیزد. پدیده‌های جدید در عرصه حروف چاپی، چه علت باشند چه معلول، دربرآورد نیازهای انسانی هم عصر خود از طریق ارتباطات سریع‌تر، گسترده‌تر و انعطاف‌ پذیرتر کمک بزرگی محسوب می‌شدند. در آسیا صدها سال قبل از گوتنبرگ انسان‌ها می‌دانستند چگونه به وسیله حروف چاپی متحرک، کاغذ و مرکب کار چاپ را انجام دهند ولی امری که به ایجاد رسانه‌های جمعی بینجامد روی نداد تا اینکه در اروپای غربی این فرایند با دیگر نیازهای مربوط جمع آمدند.آن‌گاه، رسانه‌ها مورد استفاده قرار گرفتند. زیرا بهترین وسیله موجود برای بر آوردن برخی نیازها مهم

به شمار می‌رفتند.

ما قصد نداریم این معنا را برسانیم که همه انسان‌ها در همه زمان‌ها در مورد انجام آنچه که برای برآوردن نیازهای آنها ضروری است، منطقی هستند و یا در مورد نتیجه انتخاب ‌های رفتاری خود از آگاهی بی حد و حصری برخوردارند. ما صرفا در پی بیان این امر هستیم که در فرایند تغییر فرهنگی رفتارهایی که در نهایت امر توسط افراد اختیار می‌شوند (چه به وسیله تجربه و خطا یا

طرح ریزی منطقی یا سایر شیوه‌ها) برای کسانی که آنها را اختیار کرده‌اند نسبت به جایگزین ‌های شناخته شده‌ای که اختیار نشده‌اند، بیشتر پاداش دهنده هستند. به همین صورت ما در پی بیان این امر نیستیم که رفتاری که برای یک فرد پاداش دهنده است ممکن نیست برای سایر افراد یا اجتماع به طور کلی نتایج نامطلوبی داشته باشد. جامعه از طریق فشار اجتماعی و قوانین و سایرشیوه‌ها می‌کوشد تا پیامدهای رفتار افتراقی را تعدیل کند. الگوی رفتاری حاصل ممکن است بهترین الگو از نظر فلاسفه یا تاریخدان‌ها به شمار بیاید یا نیاید. در حال حاضر ممکن است به نظر آید که کسب و نان آوری و میادین ورزشی بهترین الگو برای جامعه رومی بوده‌اند، ولی به نظر می‌رسد که در آن زمان برای افراد رومی بیش از هر جایگزین دیگری پاداش دهنده به شمار می‌رفتند. به همین ترتیب، قضاوت فردا ممکن است این باشد که تلویزیون بهترین راه برای گذراندن وقت کودکان در دهه‌های ۵۰ و ۶۰ نبوده است. صرفا این مطلب را بیان می‌کنیم که تلویزیون مورد استفاده قرار گرفته است و کودکان وقت زیادی را بدان اختصاص داده‌اند. زیرا این طور تصور می‌شود که این راهی برای برآوردن برخی نیازهای مهم است و این راه بهترین راه بر آوردن نیازها در بین جایگزین‌ های شناخته شده و موجود به شمار می‌رود.

● عملکرد تلویزیون به عنوان رسانه پر کاربرد

همان گونه که ا. ج برادی در نظریه‌های کلاسیک زیبایی شناسی اشاره کرده است، در مورد عملکرد هنر در زندگی مردم همیشه دو نظریه متضاد وجود داشته است. در یک طرف نظریه‌های هیجان وجود دارند که در آنها هنر همچون مولد راحتی، لذت و ارضا کننده آرزوها و امیال ناکام مانده انسان ظاهر می‌شود و در طرف دیگر نظریه‌هایی وجود دارند که عملکرد شناختی هنر را مورد تائید قرار می‌دهند و در آنها هنر همچون پدید آورنده بینش، دانش و یادگیری مطرح می‌شود.

در تحقیقات جدید مربوط به رسانه‌ها نظریه‌های نوع اول دیدگاه‌های روانکاوانه و اختیارگر را بر می‌گزینند و هنر را همچون رویا، شکلی از برآوردن آرزو‌ها می‌شمارند که تحت سلطه اصل لذت جویی است. نظریه‌های نوع دوم به این سو تمایل دارند که هنر را به گونه یک عامل اجتماعی کردن و یادگیری اجتماعی تصویر کنند، عاملی که به بیان دیگر ارزش‌ها را تلقین می‌کند، عادات را تقویت می‌نماید و خالق انتظارات است و بیشتر همانند والدین و سایر اجتماعی کننده‌ها در زندگی واقعی عمل می‌کند. به احتمال بسیار زیاد نقد مبتنی بر نوع اول این نظریه‌ها (از بابت این اعتقاد که هنر همچون عامل خواب آور و مخدر توده‌ها عمل می‌کند و به احتمال زیاد بیش از آنکه به بلوغ کمک کند، مانع آن می‌شود) از نقد مبتنی بر نوع دوم (که احتمال بیشتری دارد تا هنر را به عنوان معلم توده‌ها مورد بحث قرار دهد) منفی‌تر است.

اگر هم این دو نوع نظریه به صورت منفی مورد استفاده قرار گیرند، منفی بودن آنها با یکدیگر متفاوت است. اولی ما را نگران آن می‌کند که رسانه‌های جمعی ممکن است بلوغ را به تاخیر بیندازند. دومی ما را نگران می‌کند که قدرت آموزش رسانه‌ها ممکن است مورد سوء استفاده قرار گیرند.به نظر می‌رسد که یک نظریه مناسب برای این زمان و در مورد رسانه‌های جمعی باید در بر گیرنده هر دوی این نظریه‌ها باشد. باید پذیرفت که این دو نظریه متداول بی‌شک منعکس کننده دو نوع محتوا، دو نوع رفتار و دو بازده متحمل مربوط به هنر در رسانه ‌های جمعی هستند.

● فواید و مضرات

تلویزیون به عنوان محمل تجارت واقعی دارای امتیازها و نقاط ضعف خاصی است. یکی از امتیازهای آن این است که می‌تواند اطلاعات را زودتر از هر رسانه دیگری منتقل کند. لازم نیست پیش از یادگیری از تلویزیون انسان خواندن را فراگرفته باشد. حتی پس از اینکه فرد فراگرفت که بخواند تلویزیون از این ویژگی برخوردار است که انتقال اطلاعات مربوط به زندگی بزرگسالان را تسریع می‌کند. بدون شک با حضور تلویزیون در اتاق نشیمن غیر ممکن است که زمانبندی قدیمی و درجه بندی شده انتشار واقعیت‌ها را حفظ کرد و با کودکان به صورت مرحله به مرحله و سال به سال راجع به مسائل صحبت کرد. تلویزیون بدون شک فرایند دیگری در سنین اولیه سرعت می‌بخشد. ثانیا تلویزیون تمامی امتیازهای نهفته در یک کانال صوتی- تصویری را داراست. این وسیله می‌تواند اطلاعاتی را ارائه دهد که انتقال آنها صرفا از طریق تصاویر یا چاپ به‌مراتب سخت‌تر است.

علاوه بر آن همان خصلت، امکانی را برای تلویزیون پدید می‌آورد که اطلاعات را به نحوی ارائه دهد که جذب آن آسان‌تر صورت گیرد. برای مثال در نظر بگیرید تلویزیون چگونه یک آزمایش مربوط به علوم طبیعی را به نحو موثری نمایش می‌دهد. ثالثا تلویزیون به مدد سازماندهی و منابع خود و توانایی در تبادل نوار، در موقعیت منحصر به فردی برای گسترش محیط و فضای تماشاچیان قرار دارد. دوربین‌های تلویزیون می‌توانند به جاهایی دست یابند که تعداد کمی از تماشاگران قادر به دیدن آن هستند. آنها می‌توانند برای کودک کم سن و سال دایره نوین و بی‌شماری از جهان، برای اکتشاف ارائه دهند. جهان‌ هایی که از اعماق دریاها تا دورترین نقاط کره خاکی و تا مقدمات سفرهای فضایی گسترده شده است.

اما همه این ویژگی‌های تلویزیون مطلوب نیستند. در مقایسه با چاپ، یک خصلت بخصوص برای تلویزیون نقطه ضعف به شمار می‌آید. با تماشای تلویزیون، بیننده نمی‌تواند سرعت مورد نظر خود را تحمیل کند. او نمی‌تواند در هنگام لزوم آنچه را که می‌خواهد تکرار کند مگر آنکه تهیه کننده تلویزیون نیز خواستار این تکرار باشد. بیننده نمی‌تواند آنچه را که قبلا گذشته است مورد بازبینی قرار دهد، مگر اینکه خلاصه برنامه دوباره پخش شود. از آنجا که تهیه کننده تماس بسیار کمی با بینندگان خود دارد احتمال ندارد سرعتی را در کار مراعات کند و خلاصه‌ها و تکرارهایی را در برنامه مد نظر قرار دهد که‌همه مخاطبان را خشنود کند. علاوه بر آن بیننده اسیر برنامه است. اگر بیننده خواهان یک برنامه اطلاعاتی خاص باشد، نمی‌تواند به محض تقاضا بدان دست یابد بلکه باید هفته‌ها و یا ماه‌ها صبر کند تا بدان برسد.

این خصلت البته برای داستان‌گویی و خیال پردازی مناسب است چرا که در آن اشکال نقل کننده داستان باید سررشته کار را در دست داشته باشد و بیننده می‌باید خود را تسلیم کند و این ویژگی یادگیری را دشوارتر می‌کند.

به نحوی تناقض آمیز خصلت دیگر تلویزیون که یادگیری را دشوارتر می‌کند، واقعی بودن شیوه ارائه صوتی - تصویری است وسایل ارتباطی چاپی مطالب را انتزاعی‌تر مطرح می‌کنند و بدین ترتیب ممکن است در جلب توجه خواننده به انتزاع‌ها و تعمیم‌های علمی موفق‌تر عمل کنند. این موفقیت می‌تواند به نوبه خود موجب افزایش یادگیری و قدرت حفظ آموخته‌ها شود و تطبیق آموخته‌ها را به وضعیت‌های موجود تسهیل کند. وضوح و طبیعت واقع نمای تلویزیون ممکن است به دلیل ارائه سمعی و بصری مشروح و توام با جزئیات خود ذهن بیننده را از چنین انتزاع‌هایی منحرف کند.

دلیل دیگری بر این امر که چرا تلویزیون ممکن است کمتر از آنچه که ما انتظار داریم به عنوان محمل اطلاعاتی موثر باشد، این است که تلویزیون به عنوان یک رسانه خیال پرداز از چنان موفقیت بزرگی برخوردار بوده است که قسمت اعظمی از حمایت، استعداد و البته علاقه بینندگان بدان سمت متمایل شده است. به جستجوی اطلاعات از طریق تلویزیون تقریبا به مثابه استفاده نادرست از این رسانه نگریسته شده است.

به هر حال باید خاطر نشان کنیم مقدار کمی از اطلاعات فراگرفته شده از تلویزیون از طریق جستجو به دست می‌آید. یادگیری این اطلاعات بیشتر تصادفی است که معمولا محصول جنبی مطالب خیال پردازانه است. هیچ نوع پیش داوری در مورد اینکه کدام یک از این یادگیری‌های اتفاقی لزوما خوب هستند، نداشته باشیم. ‏

گلناز مقدم‌فر