پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024


مجله ویستا

رسانه مهمترین نقاش تخیلات ما است


رسانه مهمترین نقاش تخیلات ما است

جوامع در حال توسعه به طور گسترده و با انرژی و تلاش مضاعف در پی جبران عقب افتادگی های اقتصادی و اجتماعی نظام های پیشین هستند, لذا پیوسته در اضطراب بالاتری نسبت به جوامع پیشرفته و توسعه یافته به سر می برند, در چنین موقعیتی وظیفه رسانه ترسیم وضعیت مطلوب با ارائه برنامه های سازنده و امیدبخش است

جوامع در حال توسعه به طور گسترده و با انرژی و تلاش مضاعف در پی جبران عقب‌افتادگی‌های اقتصادی و اجتماعی نظام‌های پیشین هستند، لذا پیوسته در اضطراب بالاتری نسبت به جوامع پیشرفته و توسعه‌یافته به سر می‌برند، در چنین موقعیتی وظیفه رسانه ترسیم وضعیت مطلوب با ارائه برنامه‌های سازنده و امیدبخش است چنانچه جامعه مجازی ارائه شده توسط رسانه و بوسیله سریال‌ها و فیلم‌ها و مملو از ناامیدی و خطا و گناه و از هم گسیختگی اجتماعی و خانوادگی به طور کل مدام ناهنجاری‌ها، مشکلات وضعیت موجود جامعه را ارائه کند، نه‌تنها کمکی به وضعیت موجود نمی‌کند بلکه امید برای رسیدن به وضعیت مطلوب را نیز به ناامیدی تبدیل می‌کند و ناخواسته احساس ناامنی و اضطراب را درجامعه تشدید خواهد کرد.

چنانچه در طول پخش یک مجموعه تلویزیونی هر روز به مدت چهل و پنج دقیقه ذهنتان را درگیر تماشای خانواده‌های ازهم گسیخته که به راحتی قتل انجام می‌دهند، به سهولت خیانت در امانت می‌کنند و با بروز مشکلات به راحتی طلاق می‌گیرند، شراکت‌شان را به هم می‌زنند، برادری‌شان و روابط و پیوندهای خانوادگی و دوستی‌ها را برهم می‌زنند، ذهن خودآگاه مخاطب نسبت به عمق ریشه‌های تربیتی و خانوادگی شخصیت‌ها و موضوعات ارائه شده مقاومت می‌کند و سعی در تحلیل و علت‌یابی می‌کند. اما این بدین معنی نیست که فراموش کرده و یا تصاویر را از ذهنش با پاک‌کن می‌تواند پاک کند، خیر، همه آنها ثبت شده و در شرایطی بحرانی و مشابه داستان مجموعه به عنوان الگو و یک گزینه راه‌حل مطرح در ذهن مرور می‌گردد و تا ابد خواهد ماند.

به طور مثال یک بار از جاده‌ای عبور کرده باشید و پس از ۱۰ سال بار دیگر از همان جاده عبور کنید، ذهن شما بخش‌هایی از آن جاده را مرور می‌کند، یعنی شرایط مشابه باعث یادآوری و بازسازی می‌گردد. در حوزه نمایش تکرار رفتارهای غیرانسانی و خشونت و نظایر آن در قالب یک داستان و درام در هر قسمت تأثیر خود را خواهد گذاشت و آن تأثیر تبدیل به رفتار و فعل در جامعه خواهد شد، سازندگان یک مجموعه داستانی قادر نیستند در پایان مجموعه قسمت‌های پیشین را پاک کنند، یا واکنش‌های مخاطبان در جامعه را اصلاح نمایند.

به صلاح یک جامعه و خانواده نیست که اعضایش شب را با افکار مشوش و مملو از شخصیت‌های عبوس، گناهکار و طرح و توطئه‌ها به صبح برسانند، به صلاح هیچ جامعه‌ای نیست که اعضایش با افکار پریشان و ناراحت و آزرده بر سر کارشان حاضر شوند، رانندگی کنند و با ارباب رجوع مواجه شوند و یا تولید کنند و عرضه و خدمات‌رسانی کنند.

خسارات ناشی از رفتارسازی توسط رسانه‌ها بخصوص درحوزه نمایش قابل شمارش نیست، گناهانی که متوجه سازندگان و تصمیم‌گیرندگان خواهد بود نیز قابل شمارش نیست، همان طور که خداوند متعال به آن دسته از قوم یهود را که در کتاب خدا دست بردند و تحریف کردند، وعده عذاب ابدی داده، زیرا شریک جرم نسل‌های پس از خودند.

خداوند متعال همواره در داستان‌های قرآنی مخاطب را با شخصیت‌های نیک‌اندیش و صالح همراه می‌کند و در طول داستان مخاطب همراه یکی از بزرگان موانع را طی می‌کند، در کنار خسارات و گناهان و خطاها همواره دستی حضور دارد، آیاتی وجود دارند که مدام رأفت، کرامت، رحمت و بخشش و توبه‌پذیری خداوند را یادآوری می‌کند و هرگز او را با خصایل و رذایل و گناهان و منکر لحظه‌ای تنها نمی‌گذارد.

اگر بپذیریم سلیقه مجموعه‌ای است از انتخاب‌های فردی، این انتخابها همیشه متأثر از محیط پیرامون هستند، محیط پیرامون شامل تربیت خانوادگی، جامعه و رسانه‌هاست. مدل‌های ارائه شده توسط رسانه بر سلیقه و ذائقه، تأثیرگذار و تغییر دهنده هستند، سلیقه فکرسازی و تصمیم‌سازی می‌کند و به مرور شخصیت را شکل می‌دهد و شخصیت به رفتارسازی در جامعه می‌انجامد، گاهی آنقدر قدرت می‌یابد که عدالت و قضاوت‌های ما را زیر چتر خود می‌برد.

سلیقه یک شهردار، یک فیلمساز، یک نویسنده بر سرنوشت یک جامعه تأثیرگذار است و رسانه به عنوان مهم‌ترین و برجسته‌ترین ابزار تغییردهنده سلیقه و سبک زندگی و تفکرسازی بیشترین نقش را ایفا می‌کند، به طور مثال تبلیغات مکرر و نمایش ، ترغیب مخاطبان به انباشتن و ذخیره‌سازی طلا و پول و شرکت در مسابقات با رویکرد به دست آوردن مبالغ و جوایز هنگفت و بدون زحمت و تلاش، سبک زندگی ما را تغییر می‌دهد و از کمک و انفاق و تولید به انباشت سرمایه سوق داده و سلائق ما را نیز تغییر می‌دهد، مخاطب را در موقعیتی غیرواقع و خیالی با آرزوهای زودگذر روبه رو می‌سازد و شانس و احتمالات را به جای تلاش و تولید به عنوان انتخاب برتر معرفی می‌کند.

تکرار نمایش یک کالا در رسانه باعث پیوند و آشنایی مخاطب با آن کالا خواهد شد، فیلم‌های تبلیغاتی بر تکرار نمایش بیشتر تکیه می‌کنند تا کیفیت آن و مخاطب در هنگام انتخاب به طور ناخودآگاه به سمت نام آشنا سوق پیدا می‌کند، در صورتی‌که ممکن است هرگز از آن کالا استفاده نکرده باشد، به گونه‌ای که حتی توصیه دیگران به هر کالایی غیرآشنا کارساز نیست.باید باور کنیم هرآنچه می‌بینیم ضبط می‌شود ولو یک بار، رسانه بر تخیل ما تأثیر می‌گذارد. نویسنده‌ها و فیلمسازان نیز با تماشای آثار دیگران به نوعی اقتباس ناخودآگاه دچار می‌شوند. بدون این که خودآگاه آنان بداند داستانی را که می‌نویسد از کجا نشأت گرفته و یا فلان سکانس اقتباس از کدام اثر نمایشی است که در گذشته دیده.درحال حاضر تم و داستان و موقعیت‌های اغلب مجموعه‌های تلویزیونی از سالها پیش تاکنون تشابه قابل توجهی با هم دارند و با مسائل و از واقعیت‌های موجود فاصله زیادی پیدا کرده‌اند.

الگوپذیری نویسنده‌ها و سازندگان از رسانه بسیار سهل‌تر از تحقیق و پژوهش است، نویسنده تصور می‌کند آنچه را نوشته بکر است و قبلاً تجربه شده و در خود احساس آگاهی نسبت به موضوع می‌کند و دچار نوعی بی‌نیازی نسبت به تحقیق و پژوهش می‌گردد و این یک حقیقت است، آری ذهن ناخودآگاه نویسنده، انبار سکانس‌ها و داستان‌ها و تم‌ها و شخصیت‌های متنوع از آثار تلویزیونی و سینمایی گشته که در شرایط اضطرار و نیاز برروی کاغذ می‌آیند و دوقلوهای خود را خلق می‌کنند، شاید یکی از دلایل عدم نوآوری در ژانرها و گونه‌ها در این عرصه موضوع ضبط و انعکاس او باشد که به طور ناخودآگاه خالقان آثار را به زایش مشابه مبتلا ساخته.

یک مثال دیگر؛ عمده مشکلات کسانی که ترک اعتیاد کرده‌اند، شبیه‌سازی ذهنی است. یعنی با دیدن هر سرنگ و یا ماده‌ای مشابه موادمخدر، ذهنشان همسان سازی و شبیه‌سازی می‌کند و تصاویری از خاطرات گذشته بازسازی و به نمایش درمی‌آید و این عارضه در مورد کسانی که به مدت‌ها از تصاویر و فیلم‌های مستهجن استفاده می‌کرده‌اند صدق می‌کند. آنها نیز یکی از بزرگترین مشکلاتشان مبارزه و فرار از مواجه شدن با هر شیء و نشانه و یا نمادی است که می‌تواند آغازگر مرور ذهنی گردد.

چنانچه در یک اثر نمایشی یکی از شخصیت‌های داستان هردری را با لگد و خشونت و به زور باز کند و تکرار این عمل توسط شخصیت مؤثر فیلم در ذهن ناخودآگاه مخاطب به عنوان یکی ازگزینه‌های بازکردن در نقش می‌بندد. حتی اگر در طول زندگی یک بار هم این عمل را انجام ندهد، اما از آنجا که ثبت شده و توسط درام تأثیرگذار گردیده همیشه در شرایط مشابه این شیوه را به عنوان یکی از گزینه‌ها و راه‌حل‌ها مرور می‌کند.

مانند پدری که هنگام عصبیت سیگار می‌کشد یک گزینه و راه حل را برای شرایط مشابه ارائه داده و فرزند او با مواجهه با شرایط مشابه برای دفع و غلبه بر عصبیت خود کشیدن سیگار را به طور ناخودآگاه به عنوان یک راه حل بررسی و یا انتخاب می‌کند و چنانچه تکرار شود، این انتخاب تقویت خواهد شد.در اثر تکرار نشانه‌ها و نمادها با تعریفی که رسانه انجام می‌دهد، ذهن نسبت به آن شرطی می‌شود، مانند تابلوهای راهنمایی و رانندگی که در مواجهه با آنها ترجمه عقلایی صورت نمی‌گیرد، بلکه به سرعت به واکنش تبدیل می‌گردد.

تخیل ما نتیجه اعمال ماست و اعمال ما نتیجه تخیلات ماست و رسانه مهمترین نقاش تخیلات ما هستند، آنچه را که تاکنون احتمال وقوعش را نمی‌دادیم رسانه این امکان را فراهم می‌سازد، شما در ذهنتان آن عمل را یکبار تجربه کنید.