چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
مجله ویستا

نخستین مدرسه ها


نخستین مدرسه ها

گشایش مدرسه علمیه قسمت علمیه و ابتدائیه چنان مورد استقبال علاقه مندان دانش و ادب قرار گرفت كه چند روز پس از آغاز نامنویسی, كلاس ها برای پذیرفتن شاگران تازه جا نداشت و انجمن تأسیس مكاتب ملیه, كه بعدها انجمن معارف نام گرفت

● مدرسه شرف

گشایش مدرسه علمیه (قسمت علمیه و ابتدائیه) چنان مورد استقبال علاقه‌مندان دانش و ادب قرار گرفت كه چند روز پس از آغاز نامنویسی، كلاس ها برای پذیرفتن شاگران تازه جا نداشت و انجمن تأسیس مكاتب ملیه، كه بعدها انجمن معارف نام گرفت، بر آن شد مدرسه دیگری برای تحصیل داوطلبان بگشاید. اما اعاناتی كه در آن زمان بنیانگذاران و دوستداران فرهنگ می‌پرداختند برای انجام یافتن این كار بزرگ كافی نبود و گشایش مدرسه‌های نو به جمع‌آوری اعانات تازه و بیشتر موكول شد.

میرزا علی‌خان امین‌الدوله، صدراعظم وقت، كه به توسعه و تعمیم فرهنگ بیش از دیگر بزرگان همزمان خود توجه و اعتنا داشت، بیشتر از همه می‌كوشید كه از راه تشویق نیكوكاران به مساعدت معارف و بذل اعانه، وسایل تأسیس چند مدرسه آماده شود و چون وی در میان آزادگان و مردمان خوب، حرمت بسزا داشت، دیری نگذشت كه به پادرمیانی او مبلغی قابل برای این‌كار فراهم آمد و انجمن معارف در ماه ربیع‌الثانی سال ۱۳۱۶ به تأسیس مدرسه تازه‌ای توفیق یافت و نام آن را «شرف» نهاد. از شاگردان این مدرسه نه تنها شهریه گرفته نمی‌شد، بلكه، چون بی‌بضاعت بودند، بیشتر آنان هر ماه پنج ریال برای خریدن لوازم تحریر و مصارف دیگر اعانه می‌گرفتند.

نخستین رئیس مدرسه شرف، میرزا علی‌اكبرخان ناظم‌الاطبای بزرگ، مردی بسیار دانا و آزاده‌ای پاك‌سرشت و مهربان بود. وی به پیشرفت فرهنگ صادقانه عشق می‌ورزید، حقشناسی را سزاست كه شرح حال او اندكی یاد شود:

در هفدهم ربیع‌الثانی سال ۱۲۶۳ در كرمان به دنیا آمد. پسر میرزا حسن طبیب كرمانی است. علوم مقدماتی متداول زمان خود را در زادگاهش فرا گرفت. در نوزده‌سالگی (۱۲۸۲) از كرمان به تهران آمد و در مدرسه درالفنون به تحصیل علوم جدید پرداخت. در كسب دانش چندان كوشش كرد كه پس از یك سال «سورویان» Surveillant ارشد دسته‌ای از شاگردان مرتبه دوم و در اتاق اول طب دستیار معلم شد و به شاگردان علم تشریح می‌آموخت. پیش از پایان یافتن تحصیل، به سبب ورزیدگی و تبحری كه یافته بود، علی‌قلی‌خان اعتضادالسلطنه وزیر علوم وی را به طبابت فوج مهندسی مأمور كرد و میرزا علی اكبرخان چنان كاردانی و شایستگی نشان داد كه همه بر او آفرین خواندند.

در سال ۱۲۸۹ از طب دارالفنون فارغ‌التحصیل شد و سال بعد ریاست مریضخانه دولتی را یافت و به پاداش خدمت های بزرگ و شایانی كه كرد منصب سرهنگی و نشان و حمایل گرفت. چون علی‌‌قلی‌میرزا اعتضاد‌السطنه در شب عاشورای سال ۱۲۸۹ درگذشت و علی‌قلی‌خان مخبر‌الدوله جانشین او شد، میرزا علی‌اكبرخان از ریاست مریضخانه دولتی استعفا كرد و همراه حاجی میرزا حسین‌خان سپهسالار، كه به امر شاه حاكم خراسان شده بود، به مشهد رفت، و به خواهش وی دارالشفای آستان مقدس حضرت رضا را، كه جز نامی از آن نمانده بود، ترمیم و آماده خدمت مردمان كرد و شاه به پاداش، منصب و نشان و حمایل سرتیپی بدو داد.

میرزا علی‌اكبرخان، پس از وفات حاجی میرزا حسین‌خان، كه روز بیست‌ویكم ذی‌حجه سال ۱۲۹۸ اتفاق افتاد (در مشهد مقدس در پنجاه‌وهفت‌سالگی)، به سبب اندوهی گران كه از مرگ چنان مردی بزرگ و روشن‌بین و مصلح و وطن خواه در دلش جا گرفت، به تهران آمد و همان سال به خواهش شاهزاده مسعود میرزای ظل‌السطان، حاكم اصفهان، به اصفهان رفت. اما چون مصاحبتش را موافق طبع خویش نیافت، برخلاف رضای او به تهران بازگشت و از خدمت دیوان و دیوانیان تبری جست و به مطالعه و تألیف و ترجمه روی آورد.

ناصرالدین‌شاه، كه بیش از پیش از شایستگی و كاردانی و حذاقت وی در پزشكی آگاه شده بود، به اصرار تمام او را در ردیف نزدیكان و خاصان خویش درآورد، و میرزا علی‌اكبرخان، تا روزی كه شاه به دست میرزا رضا كرمانی كشته شد (بعدازظهر روز جمعه هفدهم ذی‌قعده سال ۱۳۱۳)، در سفر و حضر همراه او بود و مقام و عزت شایسته داشت.

از آن پس نیز طبیب مخصوص مظفرالدین شاه شد. نوشته‌اند كه روزی كه فرمان مشروطیت را برای توشیح به دربار برده بودند، مظفرالدین شاه بر اثر دارویی كه به كار برده بود، ناگهان حالش به وخامت گرایید. طبیب آلمانی شاه اظهار داشت كه بر اثر خوردن دوای زهرآگین و زیانبخش حالش بد شده و شاید به عمد آن دوای ناسازگار را بدو خورانده‌اند.

شاه از شنیدن گفته پزشك آلمانی سخت خشمگین شد و كس را جرأت آن نماند كه در آن‌حال نامی از مشروطیت بر زبان آورد.

میرزا علی‌اكبرخان ناظم‌الاطبا، فداكاری بی‌نظیری از خویش نشان داد. او بر جان خود نیندیشید و به منظور رفع بدگمانی شاه باقی مانده دوا را، كه هنوز در شیشه بود، به یك‌دم آشامید و بلافاصله، بی‌آن كه شاه و درباریان ظنین شوند، پادزهر به او خوراند و خود نیز به كار برد. اندك‌اندك اثر داروی زیانخیز زایل شد و حال شاه به بهبود گرایید و ساعتی بعد فرمان مشروطیت را به ارادت تمام و خشنودی امضاء كرد.

ناظم الاطبا یكی از اعضای شایسته و پر توان و پر كار انجمن معارف بود. ۱ وی این سمت را به خواهش امین‌الدوله صدراعظم پذیرفته بود و آن‌وقت كه انجمن اداره مدرسه نوبنیاد شرف را بدو واگذار كرد، با اینكه تعهد این كار وی را از كسب درآمد كافی مشروع پزشكی باز می‌داشت، به خاطر تعلق خاطر شدیدی كه به پیشرفت معارف داشت، تمكین كرد و به كار پرداخت و در تشویق مردمان به دادن اعانه و افزایش اعتبار و رونق مدرسه كوشش بسیار كرد.

ناظم‌الاطبا چند كتاب سودمند در علم فیزیك و شیمی و تشریح و پزشكی و درمان‌شناسی از زبان فرانسوی ترجمه كرد یا تألیف فرمود و چون تا آن زمان كتاب درست و مفید و مناسبی برای شاگردان مدارس ابتدایی تهیه و طبع نشده بود، كتاب به نام «تعلیمات ابتدایی» برای شاگردان كلاس اول و دوم ابتدایی تألیف كرد و در سال ۱۳۱۷ قمری به چاپ رسانید. این كتاب، كه در سال ۱۳۲۰ و بار دیگر در سال ۱۳۲۷ قمری تجدیدچاپ شد، چند سال تنها كتاب درسی همه مدارس و مورد قبول معلمان و استفاده شاگردان بود. علاوه بر این، ناظم‌الاطبا كتابی مفید به نام «نامه زبان‌آموز» درباره دستور زبان فارسی دیگر تألیف و چاپ كرد ۲ .

اما ارجمندترین اثر این دانشمند پرمایه، فرهنگ فارسی اوست كه مشتمل بر كلیه واژه‌های فارسی و لغات عربی مصطلح در زبان امروزی ماست. در این كتاب گران قدر ۵۸۸۷۹ واژه فارسی و ۹۹۵۵۲ لغت عربی جمع و معانی درست و دقیق آنها آورده شده است.

ناظم‌الاطبا تا زنده بود (روز دوشنبه بیست و ششم ذی‌قعده سال ۱۳۴۲ برابر نهم خرداد سال ۲۴۸۳ در ۷۹ سالگی به تهران درگذشت) به تألیف و ترجمه اشتغال داشت و در تمام دوره عمرش به اعتقاد تمام از معارف و دوستداران آن پشتیبانی و بدین‌كار و نیت مباهات می‌كرد. تا زمانی كه حاج میرزا علی‌خان امین‌الدوله صدراعظم ایران بود روحانی نمایان عوام‌فریب را یارای مبارزه با پیشرفت معارف نبود، اما، وقتی كه امین‌السطان به جای او بر آمد، بازار مخالفان معارف از نو رونق گرفت و كار بر عاشقان فرهنگ تنگ شد.

ناظم‌الاطبا، برای اینكه مدرسه جدید التأسیس شرف از تعرض روحانی نمایان مصون بماند و جهال به تحریك مفسدان آن را خراب و غارت نكنند، به روشی كه در مكتب خانه‌ها معمول بود، شاگردان را به زمین می نشاند و میز و نیمكت به كار نمی ‌برد، و برای این كه بهتر راه بدگوی مخالفان را ببندد، گاهی شاگردان مدرسه را به مجالس روضه‌خوانی هدایت می‌كرد. چنانچه یكی از روزهای هفته، اول ماه رجب سال ۱۳۱۶ (تقریباً سه ماه پس از تأسیس مدرسه) شاگردان را با نظم و ترتیب به روضه‌خوانی آقامیرزا زین‌العابدین امام جمعه (داماد ناصرالدین شاه) برد و تا پایان روضه‌خوانی او و معلمان مدرسه، و همه شاگردان در مجلس ماندند.

در این مجلس میرزا رضا واعظ همدانی، كه روضه‌خوانی سخنور و نسبتاً با معرفت بود، به مناسبت حضور معلمان و شاگردان مدرسه شرف، از تأسیس مدارس نو اظهار شادمانی كرد و در فواید تعمیم دانش، داد سخن داد و حدیث و روایت بسیار خواند. اما یكی از روحانیان، كه با امام جمعه روابط نیكو نداشت، برای آشفته كردن مجلس روضه‌خوانی وی، یكی از مریدانش را وادار كرد كه پس از محمدرضای واعظ همدانی بر منبر شود و مطالبی در مضرت تأسیس مدارس جدید بگوید. حاج میرزا یحیی دولت‌آبادی كه در آن مجلس حاضر بود بر این امر وقوف یافت، پادرمیانی كرد و به اصرار و التماس واعظ را از سخنرانی در ذم مدارس جدید منصرف كرد.

مدرسه شرف در آغاز چهار كلاس ابتدایی و هر كلاس اسمی خاص داشت، به این ترتیب: كلاس الفباخوان، كلاس فارسی‌خوان، كلاس عربی‌خوان، كلاس ریاضی‌خوان. هنوز بیش از چند ماه از تأسیس مدرسه نگذشته بود، كه بر اثر درایت و كاردانی و نیكنامی مدیر مدرسه و معلمان شهرت بسیار یافت و با این كه بعضی از ملایان با تمام نیرو با فعالیت انجمن معارف و تأسیس مدارس جدید مخالف می‌كردند، مورد استقبال خاص و عام قرار گرفت و زیاده بر دویست نفر شاگرد در این مدرسه به تحصیل پرداختند.

ذكاء الملك مدیر روزنامه تربیت، در شماره ۱۳۴ این روزنامه مورخ بیست و ‌پنجم ذی‌قعده سال ۱۳۱۶ (برابر ششم آوریل ۱۸۹۹) درباره مدرسه شرف چنین نوشته است:

«همه كس‌می‌داند یكی از مدارس مظفریه كه چندی است در دارالخلافه باهره دایر گشته مدرسه موسوم به «شرف» می‌باشد و آن در تحت ریاست و كیاست دانشمند متطبب، میرزا علی‌اكبرخان ناظم‌الاطبا، از اطبای حضور همایون، تشكیل یافته و زیاده از دویست نفر شاگرد در این دارالعلم حوزه تعلیم و محضر تدریس معلمین عالم فاضل به تعلیم و تحصیل مشغول اند و در كار نشر معلوم و مجهول … »

همان‌قدر كه ناظم‌الاطبا مدیر مدرسه عاشق معارف و در ترویج دانش و هنر و ادب كوشا بود، معلمان مدرسه نیز در آموزش و پرورش شاگردان جاهد و ساعی بودند. میرزا عبدالرزاق بغایری معلم علوم ریاضی و جغرافیای كلاس ریاضی، از آغاز جوانی صمیمانه به معارف عشق می‌ورزید ۳ در هر انجمن و محفل زبان به شرح فواید توسعه معارف می‌گشود و هر جا فرصت می‌یافت خرد و بزرگ را به گرامی شمردن دانش و دانشمندان تحریض و تشویق می‌فرمود.

از صفر سال ۱۳۱۸ میرزا رضا خان نجمی، معروف به نجم‌الملك، جانشین میرزا عبدالرزاق و معلم ریاضی شد ۴ اما او نیز در بیست‌و هشتم ربیع‌الثانی جای خود را به مهدی‌خان سرتیپ پسر میرزا محمودخان ملك‌الشعرا سپرد. شیخ محمد رفیع همچنان معلم اول عربی، و حاجی میرزا محمدعلی معلم اول ابتدایی بود و میرزا علی‌اكبر هم فارسی درس می‌داد و هم خوشنویسی می‌آموخت.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.