پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

سکولاریسم روزنامه نگاری


سکولاریسم روزنامه نگاری

جستاری در پرسش آیا روزنامه نگاران می توانند سیاسی باشند

آیا یک روزنامه نگار می تواند با استفاده (سوءاستفاده) از موقعیت و جایگاهی که این عنوان در اختیار او قرار می دهد، به فعالیت های سیاسی و اجتماعی بپردازد؟ به عبارت روشن تر، آیا حفظ و حراست تقدس و ارج حرفه روزنامه نگاری و به تبع آن خود روزنامه نگاران، در گرو پرهیز از ورود به مناقشات و مجادلات سیاسی است؟ و اگر این گونه است آیا فعالیت سیاسی- اجتماعی روزنامه نگار یا خبرنگاری که به اعتبار این حرفه انجام می شود به ارزش ها و جایگاه روزنامه نگاری ضربه می زند؟

این پرسش ها و پرسش های دیگر که مشابه آن سال ها است خبرنگاران و روزنامه نگاران ایرانی را مخاطب خود قرار داده و به یکی از دغدغه های اصلی فعالان عرصه مطبوعاتی این کشور بدل شده است. هرچند به نظر می آید با پایان یافتن دوران موسوم به اصلاحات و آنگاه که بهار روزنامه نگاری اصلاح طلبان در ایران به خزان دچار شد، بر حجم بحث و جدل ها در این باره افزوده شده باشد.

نگارنده خود از جمله کسانی است که در سال های اخیر در متن این مجادلات قرار داشته و به واسطه نوع فعالیت سیاسی انجام شده و همزمانی آنها با حرفه روزنامه نگاری، بارها مخاطب پرسش هایی که در ابتدای بحث به آنها پرداخته شد، قرار گرفته است. به نظر می آید دور جدید این مباحث و برخورد دو نگاه متفاوت از روزنامه نگاری و وظایف روزنامه نگاران در ایران پس از بیانیه اخیر جمعی از روزنامه نگاران و دعوت آنها از رئیس جمهور سابق برای نامزدی در انتخابات ۸۸ تشدید شده باشد؛ بیانیه یی که فرآیند جمع آوری امضا و انتشار آن با انتقاد و مخالفت عده یی دیگر از همکاران که خود را مخالف ورود تمام قد روزنامه نگاران به آوردگاه های سیاسی و به خصوص انتخاباتی می دانند، مواجه شد.

واقعیت آن است که چه آن دسته از روزنامه نگارانی که با این مساله (فعالیت سیاسی- اجتماعی به اعتبار روزنامه نگاری) مخالف هستند و از آن حذر می کنند و چه آن همکارانی که نه تنها با چنین حرکاتی مخالفتی ندارند بلکه آن را ضروری نیز می دانند، به گونه یی درست می گویند و می اندیشند. دسته اول آنهایی هستند که با اشاره صحیح به اصول و قواعد حرفه یی روزنامه نگاری در جوامع توسعه یافته و دموکراتیک، بر جدایی دو نهاد (با کمی اغماض) روزنامه نگاری و سیاست تاکید کرده و می گویند خبرنگاری و روزنامه نگاری آنقدر ظریف است که به کمترین نگاه ناپاکی می شکند و آنقدر مقدس است که گرد سیاست نباید بر شیشه آن بنشیند. می گویند یک روزنامه نگار از چنان ارج و قربی برخوردار است و آنچنان جایگاهی دارد که سیاستمداران باید تمام توان خود را مصروف جلب حمایت او کنند نه آنکه شرایط برعکس شود و روزنامه نگاران برای سیاستمداران فرش قرمز پهن کنند و ناز او را بکشند تا طرف نازک نارنجی شود و عشوه بیاید.

کدام خبرنگار و روزنامه نگار فرانسوی، ایتالیایی، آلمانی، امریکایی، سوئیسی، ژاپنی، کانادایی یا حتی ترکیه یی و پاکستانی را سراغ دارید که از اعتبار خود و حرفه اش برای صدور چک سفیدامضا به سیاستمداران کشورش استفاده (سوءاستفاده) کند و با نوشتن نامه ها و بیانیه های فدایت شوم، از او خواهش کند که تو بیا و نامزد فلان انتخابات شو تا من برایت از جان مایه گذارم؟

یا از سوی دیگر کدام مطبوعه نویس و روزنامه چی در این کشورها را می شناسید که به واسطه حرفه اش اندک اعتباری در اقشار مرجع اجتماعی و افکار عمومی داشته باشد و سیاستمداران تشنه قدرت و دولتمردان تشنه حفظ قدرت با انواع و اقسام لطایف الحیل، رویای جلب حمایت او از خود را نداشته باشند؟ ما که این را می دانیم چرا باید به گونه یی رفتار کنیم که سیاسیون تصور کنند چنان غمزه دل فریبی دارند که هرچه کنند و نکنند، باز هم هستند روزنامه نگار جماعتی که نازشان را می کشند و به دنبال شان روانند. البته تمام این ان قلت ها تاریخی دارد مشخص، زیرا همه آنها تنها تا مقطعی است که سیاستمداری خاص، عزم حضور در عرصه را نکرده باشد که در آن هنگام سکوت به معنای بی عملی است و زمان، زمان انتخاب. این گونه می شود که به ناگاه شرایط عوض می شود و دوره، دوره عمل سیاسی می شود. می گویند آن عیب و ایرادها متعلق به زمانی بود که طرف بانگ حضور سر نداده بود و اکنون که راهی میدان شده، تنها گذاشتنش بی معناست و باید او را یاری کرد حتی اگر فریاد نکرده باشد «هل من ناصر ینصرنی؟»

دسته دیگری هم اما هستند. روزنامه نگارانی که معتقدند روزنامه نگاری در این ملک، جدا از فعالیت سیاسی- اجتماعی نیست. آنها که چون درد میهن، درد ملت، درد آزادی، درد دموکراسی، درد حقوق بشر و دردهای دیگری چون این دارند، روزنامه نگار می شوند. روزنامه نگار می شوند چون اینجا «ایران» است نه فرانسه، ایتالیا، آلمان، امریکا، سوئیس، ژاپن، کانادا یا حتی ترکیه و پاکستان که تیراژ مطبوعات مستقل شان به چندین میلیون نسخه در روز می رسد. روزنامه نگار می شوند چون روزنامه نگاری ایرانی با تمام مشابهاتش در همه جای این کره خاکی تفاوت دارد. همانطور که هیچ کجا و هیچ چیز این مملکت با هیچ کجا و هیچ چیز دیگر این جهان شباهتی ندارد. روزنامه نگار می شوند چون روزنامه نگاری را از مشروطه وام گرفته اند؛ از صور اسرافیل ها، ملک المتکلمین ها، بهارها، دهخداها و پس از آن فاطمی ها و... روزنامه نگار می شوند چون در رادیو و تلویزیون ملی جایی برایشان نیست. روزنامه نگار می شوند چون یا حزبی وجود ندارد که سیاسی شوند یا اگر باشد نمی توانند روزنامه نگار باقی بمانند. روزنامه نگار می شوند چون نمی خواهند میرزابنویس باشند. روزنامه نگار می شوند چون چاره دیگری ندارند.

ممکن است گفته شود چنین کارکردهایی با اصول و قواعد حرفه یی روزنامه نگاری جور درنمی آید اما اگر روزنامه نگاری حرفه یی در این ملک برقرار بود که نه نیازی به مشروطه بود و نه احتیاجی به دوم خرداد. در شرایطی که فضای رسانه یی کشور در انحصار تنها یک طرز تفکر و نگاه قرار دارد، احزاب و تشکل های رسمی و قانونی از داشتن ارگان مطبوعاتی محرومند، خطر تک صدایی پس از مدتی گوشه گیری در فضای سیاسی رسانه یی کشور حرکت گام به گام خود برای بازگشت مجدد را آغاز کرده، روزنامه نگاری به مبارزه پیوند خورده و شکاف میان دموکراسی خواهی و اقتدارگرایی نه تنها حذف نشده که تقویت هم شده. دوری جستن روزنامه نگاران از نقش آفرینی در فعل و انفعالات سیاسی آن هم در عصر فقدان وحشتناک رسانه های اصلاح طلب می تواند آثار و تبعات ناگواری به دنبال داشته باشد.باید در نظر داشت معیار تطبیق مسائل مختلف با ارزش های اجتماعی در جوامع مختلف و بسته به ساختار و شرایط آنها متفاوت است. چنین نزاعی را می توان به طور مشخص در حوزه های دیگر جامعه ایرانی هم مشاهده کرد.

از این منظر نباید فراموش کرد روزنامه نگاری در ایران در وهله اول نوعی فعالیت سیاسی- اجتماعی در اعتراض به روند موجود است و بدیهی است در چنین شرایطی نمی توان از روزنامه نگاران ایرانی که اندیشه اصلاح امور را در سر می پرورانند، انتظار داشت تنها به تماشای میدان مبارزه بنشینند. شرایط خاص اجتماعی، تاریخی، فرهنگی و سیاسی ایران ایجاب می کند روزنامه نگاران و خبرنگارانی که عنوان اصلاح طلبی را با خود یدک می کشند و اساساً برای نیل به اهداف این جنبش وارد حوزه فعالیت رسانه یی شده اند، از تمام توان خود برای چنین ایفای نقشی استفاده کنند. جداسازی دو نهاد روزنامه نگاری و سیاست در ایران از این نگاه نه ممکن است و نه به صواب.

محمدرضا یزدان پناه