یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

هر کودک بازمانده از تحصیل یک بمب ساعتی است


هر کودک بازمانده از تحصیل یک بمب ساعتی است

بر اساس آمار منتشر شده توسط مرکز پژوهش های مجلس, با استناد به سرشماری سال ۱۳۸۵, بیش از ۲ ۳ میلیون کودک ۶ تا ۱۷ ساله بازمانده از تحصیل در کشور وجود دارد که یا اصلا به مدرسه نرفته اند یا در طول سال های تحصیل به دلایل مختلف از تحصیل بازمانده اند

آمار هولناکی است: بیش از ۲/۳ میلیون کودک بین شش تا هفده‌سال از یکی از حقوق اساسی خود محروم مانده‌اند: حق تحصیل.

این عدد در پژوهشی منتشر شده است که تاکنون، ظاهرا تنها پژوهش رسمی صورت‌گرفته درباره کودکان محروم‌ از ‌تحصیل همراه با آمار رسمی است. با اینکه گمانه‌زنی‌های غیررسمی آمار را حتی تا دو برابر این عدد تخمین می‌زنند، با این حال، اتکا به همین پژوهش و آن عدد هولناک ۲/۳ میلیون‌ نفر کافی است تا این کودکان به دغدغه‌ هر پژوهشگر راستینی در حیطه علوم انسانی و اجتماعی بدل شوند.

یک حساب سرانگشتی برای دریافتن اهمیت این موضوع کافی است: ۲/۳ میلیون نفر بازمانده از تحصیل، یعنی افزایش دست‌کم ۲/۳ میلیون فرصت بزهکاری، از دست رفتن دست‌کم ۲/۳ میلیون فرصت برای افزایش تولید مادی و معنوی کشور، یعنی ۲/۳ میلیون فرد که به‌خاطر بهره‌مندنبودن از حقوق اولیه‌ خویش سرخورده شده‌اند، یعنی افزایش شکاف طبقاتی و نابرابری درآمدی و... یادداشت زیر با مدنظر قراردادن چنین دغدغه‌ای به سراغ این موضوع رفته و سعی کرده است تا تنها نخستین‌گام در راستای بهبود وضعیت را به شیوه‌ قابل قبولی بردارد: جلب توجه مسوولان و بقیه مردم به این موضوع.

فراموش نکنیم هزینه‌ای که امروز برای ادامه تحصیل کودکان ترک‌تحصیل‌کرده پرداخت نمی‌شود، در آینده چند برابر آن را باید هزینه زندان و کانون‌های اصلاح و تربیت و دادگاه و پلیس کنیم...

بر اساس آمار منتشر‌شده توسط مرکز پژوهش‌های مجلس، با استناد به سرشماری سال ۱۳۸۵، بیش از ۲/۳ میلیون کودک ۶ تا ۱۷ ساله بازمانده از تحصیل در کشور وجود دارد که یا اصلا به مدرسه نرفته‌اند یا در طول سال‌های تحصیل به دلایل مختلف از تحصیل بازمانده‌اند [۱]. در خصوص «کودکان ایرانی محروم از تحصیل» آمارهای متفاوتی ارائه می‌شود، برخی آمارهای غیر‌رسمی تعداد کودکان بازمانده از تحصیل را یک‌سوم کودکان واجب‌التعلیم می‌دانند. براساس آمارهای غیررسمی از هر سه کودک ایرانی یک کودک از تحصیل محروم است، اما متاسفانه بخشی از مقامات رسمی، وجود کودکان بازمانده از تحصیل را یکسره انکار می‌کنند. در چنین وضعیتی، آمار تهیه‌شده توسط مرکز پژوهش‌های مجلس را که در آذرماه سال ۹۰ منتشر شده است، می‌توان آماری قابل استناد دانست.

در ایران، تحصیلات عمومی و اجباری ۸ سال و شامل دوره‌های ابتدایی و راهنمایی است. سن کودکان در دوره تحصیلات عمومی بین ۶ تا ۱۴ سال است. پس از دوره راهنمایی، دانش‌آموزان وارد دوره سه‌ساله متوسطه می‌شوند و پس از آن دوره یک‌ساله پیش‌دانشگاهی را می‌گذرانند. از کودکان گروه سنی ۶ تا ۱۷ سال، تنها ۲۵۰ هزار نفر تحت پوشش آموزش از راه دور قرار گرفته‌اند؛ اغلب بازماندگان از تحصیل را کودکانی تشکیل می‌دهند که وارد مدرسه شده‌اند، اما بعد از چند سال تحصیل، مدرسه را رها می‌کنند. هرچه به سطوح بالاتر تحصیلی می‌رسیم، میزان ترک تحصیل بیشتر هم می‌شود. از میان ۲/۳ میلیون کودک بازمانده از تحصیل، بیش از ۲ میلیون نفر آنها در دوره متوسطه و پیش‌دانشگاهی مدرسه را ترک می‌کنند. در دوره تحصیلات عمومی (ابتدایی و راهنمایی) آمار بازماندگان از تحصیل حدود یک میلیون نفر است. وجود یک میلیون کودک ۶ تا ۱۴ سال خارج از مدرسه قاعدتا باید خواب از چشم مسوولان فرهنگی و آموزشی کشور برباید، اما متاسفانه وجود این کودکان اغلب با خونسردی انکار می‌شود.

● گروه‌بندی کودکان بازمانده از تحصیل

کودکان بازمانده از تحصیل دو گروه هستند. گروهی مانند کودکان مناطق عشایری و روستاهای دورافتاده و کم‌جمعیت که از اول وارد سیستم آموزشی نمی‌شوند. به جز کودکان محروم مناطق عشایری و روستایی تعداد کمی از کودکان و به خصوص دختران در روستاها و حاشیه شهرها هم به دلیل ناآگاهی، تعصب و فقر والدین، رنگ مدرسه را نمی‌بینند اینها مطلقا بی‌سوادند. گروه دوم کودکانی هستند که در ۶ سالگی وارد مدرسه می‌شوند و بعد از چند سال تحصیل به دلایل مختلف ترک تحصیل می‌کنند. این کودکان اغلب در سن کم وارد بازار کار می‌شوند و در شرایط نامناسب و ظالمانه‌ای مجبور به کار می‌شوند. اکثر بازماندگان از تحصیل از این گروه هستند. کودکان در محیط کار طعم تلخ تبعیض، زورگویی و انواع تجاوزها را می‌چشند و سرشار از عقده‌های روانی وارد مرحله جوانی می‌شوند. یکی از علل باز ماندن کودکان از تحصیل، فقر مادی و معنوی خانواده‌های شهری به خصوص اقشار حاشیه‌نشین است، اما بسیاری از دانش‌آموزان خانواده‌های متوسط و بالای شهری هم به دلیل ناکارآمدی سیستم آموزشی مجبور به ترک تحصیل می‌شوند.

در کشور ما سیستم آموزشی، جذابیتی برای بسیاری از دانش‌آموزان ندارد. برنامه‌های آموزشی کشور ما با روحیه‌ کودکان سازگار نیست. محفوظات فراوان، مشق و تمرین و تکرار موضوعاتی که ارتباطی با زندگی و علایق دانش‌آموزان ندارد، کودکان را از درس و مدرسه بیزار می‌کند. همین امر منجر به افت تحصیلی و مردودی و سرانجام خروج دانش‌آموز از چرخه آموزشی می‌شود. بخش دیگر افراد بازمانده از تحصیل مربوط به مناطق دوزبانه کشور است. این کودکان به دلیل اینکه زبان مادری آنها متفاوت با زبان آموزشی است، نمی‌توانند خود را با سیستم آموزشی رسمی تطبیق دهند و در همان سال اول دچار افت تحصیلی می‌شوند. آمار مردودی پایه اول در میان کودکان مناطق قومی بالاتر است بنابراصل ۱۵ قانون اساسی آموزش زبان مادری در کنار زبان فارسی در این مدارس الزامی است.

● چه باید کرد؟

با وجود تاکیدهای قانونی بر اجباری‌بودن تحصیل تا پایان دوره راهنمایی، معلوم نیست که این قوانین را چگونه باید اجرا کرد؟ بازداشت و تهدید و جریمه اولیا کارساز نیست و اجرای این قانون نیاز به راهکارهای نرم‌تری دارد. به نظر من با توجه به اجباری‌بودن تحصیلات عمومی، دولت باید کودکان بی‌بضاعتی را که از ادامه تحصیل باز می‌مانند، شناسایی کند و هزینه زندگی آنها را بپردازد و همچنین با پدیده کار کودکان در خیابان و کارگاه‌ها و مشاغل خدماتی با جدیت بیشتری برخورد کند. این فرهنگ باید ایجاد شود که کار کودک فقط درس‌خواندن است. از طرفی برای جذاب‌کردن درس و مدرسه باید نگرشی تازه و علمی بر سیستم آموزشی و تهیه کتب درسی حاکم شود و با تحول در برنامه‌ریزی آموزشی، کیفیت آموزش متناسب با نیازهای واقعی کودکان متحول شود.

در تدوین برنامه‌ها باید به روحیه و سن و طبع دانش‌آموز توجه شود. ضمن اینکه آموزش مهارت‌های زندگی باید به عنوان یک اصل اساسی وارد سیستم آموزشی شود به عنوان مکمل این برنامه‌ها، سطح علمی و تجربی معلمان باید ارتقا یابد و معلمان هرساله با آخرین دستاوردهای علوم تربیتی و روانشناسی آشنا شوند. به‌علاوه، افرادی باید به عنوان معلم جدید استخدام شوند که به شغل معلمی علاقه و رغبت داشته باشند و برای ایفای این شغل و مخصوصا برخورد با ناهنجاری‌های کودکان آموزش لازم را ببینند در سطح مدیریتی مهم‌ترین دغدغه مسوولان این وزارتخانه باید پوشش حداکثری تحصیل، کاهش آمار خروج از چرخه آموزش و بهبود روش‌های آموزشی باشد.

هر دانش‌آموزی که ترک تحصیل می‌کند، مانند یک بمب ساعتی است که در آینده نه چندان دور منفجر خواهد شد. هرچه تحصیلات شهروندان بالاتر باشد، احتمال وقوع جرم از سوی آنها کمتر است؛ بنابراین هزینه‌ای که امروز برای ادامه تحصیل کودکان ترک‌تحصیل‌کرده پرداخت نمی‌شود، در آینده چند برابر آن را باید هزینه زندان و کانون‌های اصلاح و تربیت و دادگاه و پلیس کنیم.

شیرزاد عبداللهی

کارشناس حوزه آموزش و پرورش

ارجاعات:

[۱]: مراجعه کنید به متن مشروح گزارش «بررسی وضعیت پوشش تحصیلی و ریشه کن کردن بیسوادی در کشور» که در سایت مرکز پژوهش‌های مجلس و در آدرس اینترنتی زیر قابل مشاهده است:

http://rc.majlis.ir/fa/report/show/۸۰۰۸۳۹



همچنین مشاهده کنید