چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
مجله ویستا

پرونده ای برای «گنجه درد»


پرونده ای برای «گنجه درد»

برنده اسکار بهترین فیلم مجموعه دروغ ها

▪ شناسنامه فیلم : کارگردان: کاترین بیگلو

▪ تهیه کنندگان: کاترین بیگلو، مارک بوال، نیکولاس چارتیر، تونی مارک

▪ بازیگران: جرمی رنر، آنتونی مکی، برایان گراگتی

▪ فیلمبردار: بری آکروید

▪ بودجه: ۱۱ میلیون دلار

کاترین بیگلو، سازنده «گنجه درد» اولین فیلم ساز زن تاریخ سینماست که موفق شد جایزه بهترین کارگردان سال را از اتحادیه کارگردانان سینمای آمریکا بگیرد. بیگلو از سال ۲۰۰۲ که درام اکشن «کی ۱۹ » را با بازی هریسون فورد ساخت، فیلم دیگری را کارگردانی نکرده و با «گنجه درد» به یک چهره مطرح مبدل شد.«گنجه درد» که در کشور اردن فیلم برداری شده، قصه گروهی از نظامیان آمریکایی را روایت می کند که پس از حمله آمریکا به خاک عراق برای خنثی کردن بمب و مبارزه با تروریستها در آن کشور به سر می برند. در میان این گروه مردی به نام جیمز(با بازی جرمی رنر) حضور پیدا می کند که نوع خاص فعالیتش دیگران را متحیر می سازد. او از هیچ چیز نمی ترسد، بسیار ریسک پذیر است و با آرامش دست به کارهای خطرناک می زند. این سرباز معتقد است جنگ یک حقیقت است که همه در آن یک ارزش دارند؛ و خون او رنگین تر از دیگر سربازانی نیست که در جنگ کشته می شوند. این است که گویی او برای جان خود ارزش چندانی قائل نیست! هرچند بسیار با دقت و مهارت رفتار می کند، منتها این همه دلیلی نمی شود تا بخواهد محتاطانه عمل کند! ترجیح می دهد به جای روبات، خود برای خنثی کردن بمبها پیش برود و حتی گاهی لباس مخصوص عملیات خنثی سازی خود را در بیاورد تا با خیالی آسوده تر در میدان خطر قدم بزند!

● نگاه منتقدان

منتقدان به اتفاق، بسیار روی خوبی به آخرین ساخته کاترین بیگلو نشان داده اند. به طوریکه به طور میانگین امتیاز آنها به این فیلم ۹۴ از ۱۰۰ بوده است. این درحالی است که تماشاگران امتیاز ۷۷ را به این اثر داده اند. مجله تایمز درباره این فیلم نوشته است: «فیلمی تقریبا عالی در مورد حضور مردان در جنگ و در کار. به همراه تصاویری خشونت آمیز که می گوید حتی جهنم هم نیاز به قهرمان دارد».

راجر ایبرت، منتقد سرشناس شیکاگو سان تایمز درباره «گنجه درد» نوشته است: «نویسنده و کارگردان این فیلم دقیقاً می دانند چه می خواهند. «گنجه درد» کاملاً به ذهن مخاطب نفوذ می کند. وقتی فیلم تمام می شود، چیزی در قالب کلمات زیادی به مخاطب ارائه نشده است، اما ما دقیقاً تصویر روشنی داریم که چرا جیمز می خواست تا بمبها را خنثی کند. اجازه بدهید اینطور طبقه بندی اش کنم:

۱) برای اینکه بمبها باید خنثی شوند.

۲) هیچ کس نمی تواند این کار را بهتر از جیمز انجام دهد.

۳) او دقیقاً می داند که چقدر استعدادش در این زمینه بالاست.

۴) وقتی او مشغول این کار است، شوری از نشاط و دقت و تمرکز، تمام وجودش را فرا می گیرد و او را در موقعیتی قرار می دهد که زمان و مکان و حتی خودش را هم فراموش می کند! »

نیویورک تایمز نیز این فیلم را بهترین فیلم داستانی ای دانسته که تا به امروز در مورد جنگ عراق ساخته شده است.

نیویورک دیلی نیوز نیز در رابطه با فیلم نوشته است: «چیزی که در گنجه درد نظر شما را جلب می کند، بیش از هرچیز نقش جرمی رنر به عنوان یک کوماندو جذاب و فوق العاده است. همان موقع است که در می یابیم در حال تماشای یک ستاره سازی دیگر هستیم. ستاره سازی در فیلمی که قرار است به یکی از برترین فیلمهای دهه تبدیل شود».

● کارگردان از فیلم خود می گوید

«کاترین بیگلو» در مصاحبه ای در مورد آخرین ساخته اش گفته است:

برای کار نگارش فیلمنامه «گنجه درد» تحقیق زیادی کردم. نمی خواستم قبل از تحقیقات کامل، نوشتن آن را آغاز کنم. بنابراین با سفرهای متعدد از نزدیک با وضعیت گروه های نظامی آشنا شدم. در آنجا متوجه نوع زندگی و فعالیتی که داشتند شدم. این آشنایی کمک بسیار زیادی کرد تا بتوانم شخصیت های قصه را به شکل قابل لمس تری به تصویر بکشم.

فیلم های خبری زیادی در مورد جنگ دیدم و اخبار آن را به طور دقیق دنبال می کردم. بعد از این تحقیقات بود که کار نوشتن فیلمنامه را با همکاری دو تن از همکارانم شروع کردم. تمامی شخصیت های فیلم توسط ما خلق شدند، هرچند می توان مشابه آنها را در جنگ عراق پیدا کرد.

همه تلاشم این بود که بتوانم وقایع جنگ را به زبانی دراماتیک بیان کنم. حالا می توانم بگویم این فیلم یکی از بهترین و در عین حال دردناک ترین تجربه های سینمایی است که تا به حال داشته ام.

● حواشی فیلم

تهیه کننده از داوران خواسته بود به فیلمش جایزه بدهند!

«نیکلاس چارتیر» یکی از تهیه کنندگان فیلم قبل از مراسم اسکار برای اعضای آکادمی یک ایمیل فرستاد و در آن بدون اشاره به نام رقیب اسکاری خود «آواتار» نوشت: «به جای انتخاب فیلمی که ۵۰۰ میلیون دلار در جدول گیشه نمایش فروش داشته، فیلمی را انتخاب کنید که دارای ارزش های هنری و اجتماعی است. ما به فیلم های مستقل و غیر متعارف نیاز داریم و از شما اعضای آکادمی برای امکان تولید فیلم های هنری بیشتر در آینده کمک می خواهیم».

چارتیر خیلی زود بابت ارسال این ایمیل عذرخواهی رسمی کرد. ولی طبق قانون آکادمی اسکار، هیچ تهیه کننده ای حق ارسال نامه یا ایمیل به اعضای آکادمی اسکار (و دعوت آنها به رأی دادن یا ندادن به فیلم خاصی) را ندارد. بنابراین این تهیه کننده از حضور در مراسم اسکار منع شد!

یک سرباز آمریکایی: قهرمان فیلم جفری است، نه جیمز!

یک سرباز آمریکایی به نام «جفری سارور» گفته است تمام موقعیت های این فیلم بر اساس حوادثی هستند که او در آنها نقش داشته است.

او مدعی شده است سازندگان این فیلم شخصیت اصلی را در این درام بر اساس زندگی و تجربیات او خلق کرده اند.او اعتقاد دارد که حتی عنوان فیلم نیز ساخته خودش است! این در حالی است که کارگردان در مصاحبه ای گفته است داستان فیلم «گنجه درد» تخیلی و درباره سربازانی است که در میدان جنگ حضور داشته اند.

● اما اگر از من می پرسید

دیدن «گنجه درد» قبل از هر چیز مرا از سینمای سال جدید و البته بیش از آن از اسکار سایر جشنواره ها و جوایزشان بسیار ناامید کرد! به راستی آیا این باید برترین فیلم سال باشد؟ما در کل فیلم با نبرد گروهی از سربازان آمریکایی با تروریستها مواجه هستیم. همیشه کسی هست که خبر می رساند در فلان مکان بمبی کار گذاشته اند و قهرمانهای داستان ما برای خنثی سازی آن رهسپار می شوند. آنها هیچگاه خود سرنخی به دست نمی آورند! بلکه این قسمت داستان که نیاز به زمان و حوصله بیشتری برای نگارش و پردازش دارد کنار گذاشته شده است. فیلم ترجیح می دهد تنها روایتگر لحظات جذاب و مخاطب پسند جنگ باشد و خود را چندان درگیر داستان نکند.

این است که هرچند از دیدن فیلم لذت بردم، منتها اعتقاد دارم «گنجه درد» چیزی بیش از گنجینه خوش چیدمانی از لحظات اکشن و دلهره آور دیدنی نیست! به عنوان مثال هر سکانسی را که تمایل دارید از فیلم حذف کنید و ببینید چه لطمه جدی ای به فیلم وارد می شود؟ سکانس نبرد در کنار ریلهای راه آهن، سکانسی که مردی به خود بمبهای متعددی بسته بود، اما نهایتا به دلیلی نامعلوم پشیمان شده بود! (البته دلیلی که در فیلم گفته می شود این است که مرد یادش می آید خانواده دارد! عجبا، اگر یکی از نویسندگان وطنی چنین سکانسی را در فیلمنامه اش جای می داد، منتقدان چه بلایی سرش می آوردند؟! ). فیلم می تواند بدون هر کدام از این سکانسها هم ادامه پیدا کند، و با ندیدن آنها چیزی جز صحنه های اکشن را از دست نداده اید! هیچکاک مثال جالبی در مورد دلهره زده است؛ او می گوید انفجار یک بمب زیر یک میز، اکشن است، اما منفجر نشدن بمبی در زیر میز، وقتی تماشاگر از آن خبر دارد، اما شخصیتهای داستان بی خبر روی آن کارت بازی می کنند می شود دلهره! و حال کاترین بیگلو فیلمی ساخته است که دقیقاً بر مبنای همین جمله هیچکاک ساخته شده، فیلمی که سرشار از دلهره است و نه چیزی بیش از آن! انگار دیگر کارگردان داستان، تعلیقهای فراموش ناشدنی و روایتهای ماندگار فیلمهای استاد بزرگ سینما را به یاد نیاورده است!

اگر از من بپرسید، ساخت چنین فیلمی در هالیوود کار چندان مشکلی نیست. مصاحبه کیارستمی را فراموش نمی کنم وقتی فیلمی که با بازی ژولیت بینوش و عوامل ایتالیایی ساخت را آسان ترین فیلم کارنامه اش دانست. چرا که وقتی تمامی عوامل حرفه ای هستند، کارگردان با خیالی آسوده تنها ایده می دهد، و دیگران به خوبی از عهده پیاده سازی آن بر می آیند. پس زرق و برقهای «گنجه درد» چیزی نیست که بخواهد منحصربفرد شمرده شود و آن را به اثری درخشان مبدل سازد.منتقدان و سازندگان فیلم بسیار اصرار دارند که فیلم را اثری ضدجنگ توصیف کنند، حال آنکه اگر از من بپرسید، نگاهی دروغین و به صورت غیرمستقیم جنگ طلبانه در فیلم وجود دارد که نمی دانم چگونه دیگران آن را نمی بینند و یا اصرار دارند که آن را نادیده بگیرند؟عده ای آمریکایی به عراق می روند، چرا؟ برای اینکه آرامش را در این کشور برقرار کنند! و به راستی چقدر بدون منطق محتاطند! وقتی کسی با موبایل دستش قرار است بمبی را منفجر کند، وقتی یک عراقی با دوربین فیلمبرداری آزادانه از آنها فیلم می گیرد و با چند آدم مشکوک دیگر با اشاره ارتباط از راه دور برقرار می کند، آمریکایی ها هیچ واکنشی نشان نمی دهند.

از جان خود و دوستانشان مایه می گذارند، اما حاضر نمی شوند گلوله ای، حتی برای ترس به سوی آنها شلیک کنند! و یا به هر نحو دیگری غیرنظامیان احتمالی را بدون یقین تهدید کنند! دیگر اینکه نمی دانم چرا کارگردان ضدجنگ، تمام سکانسهای تروریستی فیلمش را هنگام اذان فیلمبرداری کرده است! اگر دقت کنید صدای اذان تنها در لحظاتی در فیلم شنیده می شود که عملیاتی تروریستی انجام شده است. دیگر اینکه دو بار محل بمب گذاری درست در مقابل یک مناره (نماد بارزی از مسجد) اتفاق می افتد. به یاد بیاورید سکانسی را که نویسنده حتی به نمادپردازی هم اکتفا نکرده و برای اینکه آدرس بمب را بدهد، دقیقا از واژه " مقابل مناره " استفاده می کند. و یکبار دیگر هم که تروریستها دقیقاً در بالای مناره حاضر می شوند! صحنه ای که عده ای عرب از روی مناره برای فرد مشکوکی که به احتمال زیاد تروریست است دست تکان می دهند تا پیامی را به او منتقل کنند! و این قهرمان پروی از سربازان آمریکایی در فیلم، در کنار تصویری اغراق شده از مسلمانان، آیا نشان از تفکر ضدجنگ و یا بی طرفانه سازندگان فیلم دارد؟ و یا تنها نشان دهنده این است که گرچه جنگ بسیار کثیف و وحشتناک است، اما خب چاره ای هم نیست؛ «جنگ یک دارو است! ». جمله ای که فیلم نیز با آن شروع می شود. یعنی وقتی بیمار می شوی، لاجرم باید تلخی دارو را تحمل کنی! باید سختی حضور آمریکایی ها را تاب بیاوری، اینها برایت لازم است... در عوض زودتر بهبود پیدا می کنی! و حالا این فیلم برترین جایزه سینمای سال جهان را تصاحب می کند! نه؛ من بسیار بدگمانم به این جشنواره های اینجا و آنجا که تنها شوخی تلخی است میان فلاشهای دوربینها، خبرهای روزنامه ها و خنده هایی که بر لب داوران نشسته است! نه، من از اسکار هم نا امیدم!

کمیل سهیلی

پی نوشتی درباره تیتر: «مجموعه دروغ ها» نام فیلم جنجالی ریدلی اسکات در سال ۲۰۰۸ بود که داستان آن درباره یک مأمور سازمان «سیا»ست که در جستجوی یافتن یکی از سران القاعده راهی اردن می شود.