چهارشنبه, ۱۹ دی, ۱۴۰۳ / 8 January, 2025
از بازیگری تا بافندگی
شاید «ستاره اسکندری» شما را بیش از هر چیز به یاد سریالهای «نرگس» و «مرگ تدریجی یک رویا» بیندازد، اما او پیش از اینکه در تلویزیون و سینما بدرخشد، در تئاتر درخشید و بهعنوان یک بازیگر توانا شناخته شد...
اسکندری در عرصه بازیگری شخصیتهای متفاوتی را خلق کرده و جدیدترین نقشآفرینی او را میتوانید در سریال «حیرانی» که این شبها از شبکه یک سیما پخش میشود، ببینید. او چند سالی است که علاوه بر بازیگری، به حرفه دیگری هم روی آورده است؛ پارچهبافی. او همراه یک گروه بافنده، فروشگاهی هم در یکی از پاساژهای معروف تهران دایر کردهاند و محصولات خود را عرضه میکنند. ستاره اسکندری نوع این لباسها را تلفیقی از سنتی و مدرن میداند. او درباره پوشش، رنگ لباس و پیروی از مدهای روز نظرهای جالبی دارد که در این مصاحبه میخوانید.
▪ خانم اسکندری! چه مدت است کار لباس را شروع کردهاید؟
کار لباس را با «محسن امیرخانی» و «مریم باقری» شروع کردیم. در یک گروه تئاتر همگروه بودیم و وقتی که نشد تئاتر کار کنیم، تصمیم گرفتیم وارد هنر پارچهبافی شویم و آن را ادامه دهیم. تقریبا از سال ۸۶ بود که با عنوان گروه «تار اول» شروع به پارچهبافی کردیم و این کار تا امروز ادامه دارد.
▪ مردان و زنان در تاریخ ما بیشتر لباس متحدالشکل داشتهاند، ولی چند دهه است که لباسهای متنوع خیلی مهم شده و هر کس به لباس بهعنوان یک مشخصه فردی و اجتماعی نگاه میکند. دلیل این توجه چیست؟
فکر میکنم همانطور که همهچیز در دنیا تنوع دارد، لباس نیز مشمول همین قاعده شده است. در زمانهای دورتر، زندگیها سادهتر و مردم قانعتر بودهاند. در آشپزی هم همینطور است. امروز انواع آشپزیها و خوراکهای متعدد و متنوع داریم و هرچه پیش میرویم، گرایش به تنوع بیشتر میشود؛ فکر میکنم طی قرون و اعصار، مساله «تنوع» به یکی از انگیزههای مهم بشر تبدیل شده است. انگار مشکلات اولیه انسان حل شده و حالا دغدغهها فراتر رفته است.
▪ اگر تنوع پوشاک را یک نیاز فرعی بدانیم، امروزه میبینیم که پوشش به خصوص در خانمها به یک مساله اساسی تبدیل شده است. اینطور نیست؟
زمانی لباس فقط برای پوشاندن بدن استفاده میشد ولی الان در عرضه و تقاضاست که وضعیت آن معلوم میشود. امروز لباس آراسته جزو ارزشگذاریهای اجتماعی محسوب میشود و میتواند از فرع به اصل تبدیل شود.
▪ قبول دارید که توجه خانمها به پوشش و تنوعطلبی بیشتر از آقایان است؟
اتفاقا امروز زمانهای است که نمیتوانیم با قاطعیت این حرف را بزنیم. شاید ۲۰ سال پیش به این سوال شما جواب مثبت میدادم ولی الان مشاهده میکنیم که آقایان به شدت درگیر بحث پوشش و آرایش مو شدهاند. زمانی میگفتند «مرد است و سبیلش» ولی آیا امروز هم همین را میگویند؟ اگر نخواهم بگویم میل به تنوعطلبی در پوشاک نزد آقایان بیشتر از زنان است، باید بگویم کاملا برابر است. حتی میخواهم بگویم مردان این روزها خیلی بیشتر از زنان به ظاهرشان اهمیت میدهند. شاید بد نباشد بدانید که گروه ما بوتیکی دارد و هر روز آقایان زیادی مراجعه میکنند که میخواهند برای آنها هم از این لباسها ببافیم.
▪ بعضیها معتقدند اهمیت بیش از حد به ظاهر و پوشش به نقصها و ضعفهایی برمیگردد که فرد در اجتماع احساس میکند. یعنی میخواهد از طریق پوششهای جذاب، خودش را به این شکل بروز بدهد و مطرح کند. این نکته را قبول دارید؟
بله. زمانی بود که زنان، محلی برای بروز استعدادشان نداشتند و فقط جنبه زنانهشان مطرح بود و همه باید زیباتر بودند تا مورد توجه قراربگیرند، ولی در چند دهه اخیر و خصوصا بعد از انقلاب، زنان بیشتر وارد اجتماع شدهاند و تعداد دانشجویان و شاغلان زن را که میبینیم، متوجه میشویم زنان نیز همپای مردان پیش میروند. اگر دقت کنید متوجه میشوید این تنوعطلبی در زنان روستایی که همیشه همپای مردان کار میکنند، بروز نکرده و عمدتا به همان لباسهای سنتی بسنده میکنند. این نگاه جدید مربوط به زن شهری شدهای است که هویتش درهم شده و کاری ندارد جز اینکه به سر و ظاهرش برسد، ولی بهطور کلی زنان از زمانی که وارد جریانهای اجتماعی شده و ارزشها و هویتهای فردیشان بروز پیدا کرده، تنوعطلبیشان هم افزایش پیدا کرده است. البته به نظرم بیماری بیهویتی و خودنمایی از گذشته کمتر شده است. این جنس مریضی که آدمها خودشان را خوره لباس و آرایش و بوتیک میکنند، در زنان کمتر ولی در آقایان به شدت زیاد شده است.
▪ حتی بعضیها این گرایش را به جنون پوشاک تعبیر کردهاند.
این نوع زیادهروی در جامعه ما بیشتر از کشورهای پیشرفته مشاهده میشود. در اروپا میبینیم که زنها بیشتر از حد نیازشان آرایش نمیکنند و لباس نمیخرند ولی متاسفانه در کشور ما از مرز نیاز گذشته است. در اروپا چندان نمیبینیم که زنان و مردان همه حواسشان به رسیدگی به ناخن و مو و لباس باشد. حتی در ترکیه نیز چنین گرایشهای افراطیای نداریم. من چند ماه در استانبول زندگی کرده و از نزدیک با ترکها سروکار داشتهام. قبلا درباره آنها قضاوت دیگری داشتم ولی دیدم اصلا آنطور نیستند که فکر میکردیم.
▪ چه نیاز یا خلأهایی باعث میشود اینقدر وقت و هزینه برای ظاهرمان صرف کنیم درحالی که در کشورهای پیشرفتهتر، خیلی سهل و ساده با قضیه برخورد میکنند؟ آیا این نشاندهنده حس زیبادوستی ماست یا از آن سوی بام افتادن؟
نمیتوان گفت حس زیباشناسی فقط در ما هست و در غربیها وجود ندارد. چیزی که در برخی جوامع شرقی به چشم میخورد، محرومیتهای قدیمی و سنتی است. بشر در شرایط محرومیت دست به خلاقیت میزند و در برابر هر اجباری که قرار میگیرد، مقاومتهایی میکند. تاریخ فرهنگی ما پر از درگیریهای عرفی و سنتی بوده و گاهی تمایل به دیدهشدن بهدلیل ممانعت از دیدهشدن است. در اروپا هم این جنس محرومیتها را گذراندهاند ولی ما هنوز نگذراندهایم.
▪ رنگها و طرحهای متفاوت لباس و حتی تمایل مدارس به متنوعکردن رنگ پوشش دانشآموزان چه تاثیری در روحیه و روان افراد میگذارد؟
به نظرم تاثیر آشکار و مستقیمی دارد. تاثیر رنگ بر روحیه خیلی گسترده است. در روانشناسی رنگها میخوانیم که وقتی یک فرد به رنگ خاصی علاقه دارد، شما میتوانید شخصیت او را هم تحلیل کنید. رنگ میتواند آدم را به شور و هیجان وادارد. جالبترین و شگفتانگیزین جامعهای که از لحاظ تنوع رنگی دیدهام، هند بوده است. در هند امکان ندارد دو آدم را همرنگ هم ببینید. در این کشور به قدری تنوع رنگ زیاد است که به راحتی میتوانید تعبیر ۷۲ ملت را درک کنید و ببینید که رنگهای متفاوت چگونه در کنار هم زندگی میکنند. زمانی در مدارس ما فقط حکم به پوشیدن فرم با رنگ سرمهای و مشکی میدادند و در نتیجه چشمهای ما اصلا به رنگ عادت نداشت ولی خوشبختانه مسوولان متوجه شدند رنگهای تیره، تاثیری منفی در جامعه گذاشته و در نتیجه آن را تغییر دادند. اگر به نسل ما که بیشتر مجبور به استفاده از این رنگها بود، نگاه کنید میبینید که روحیهای بسیار متفاوت از نسل جدید دارد. نسل جدید که رنگیتر و روشنتر از ما لباس میپوشد، اصلا قابل قیاس با نسل من نیست. نسل من کمتر اعتراض میکند و نسلی محافظهکار است و توان خواستن حقوقش را بهصورت کامل ندارد ولی نسل دهههای ۶۰ و ۷۰ اینطور نیست. یادم است در نوجوانی وقتی میخواستم کفش سفید بپوشم، مدام به این فکر میکردم که نکند جلف و سبک به نظر بیایم و دیگران دربارهام قضاوت منفی بکنند ولی امروز به راحتی قرمز میپوشند و در چارچوبها و تعاریف کلیشهای قرارنمیگیرند. یکی از دلایل علاقه گروه ما به پارچهبافی، از علاقهمان به رنگ سرچشمه میگیرد؛ رنگهایی که در جاجیم و سایر بافتههای سنتی ما حضور داشتهاند. شما به گلیم و گبه و جاجیمهای سنتی ما که نگاه کنید یا اگر پوششهای مناطق مختلف کشورمان را از نظر بگذرانید، طیفهای رنگی متنوعی را میبینید.
▪ پس به نظر شما رنگی پوشیدن منافاتی با فرهنگ بومی ما ندارد؟
نه تنها ندارد بلکه کاملا منطبق با فرهنگ سنتی ماست. هر جای مملکت ما یک غذای خاص، لباس خاص و گویش خاصی دارد. متاسفانه خیلی از نمودها و نمادهای فرهنگی ما در حال از بین رفتن است. رنگ از زمان قاجار بود که محصور و محدود شد وگرنه شما به ترکمن صحرا که بروید و چشم بگردانید، طیفهای زیبایی از رنگها را در لباسهای مردم میبینید و به وجد میآیید. در کردستان و لرستان هم همینطور. رنگها در خطه خراسان تعریف دیگری پیدا میکنند. این نیازهای مردم و شرایط جغرافیایی بوده است که به شکل لباسها و رنگهای مختلف بروز پیدا میکرده و سپس محدود شدهاند.
▪ شما در بافتههای گروه «تار اول» چقدر از فرهنگهای قومی استفاده میکنید و چه میزان به الگوهای بیرونی مثل هند توجه دارید؟
مبنای کار ما تلفیق است. تلفیق هنر مدرن با جاجیم بافی که چهار هزار سال قدمت دارد. لباسهای بافته شده ما لباس محلی نیستند بلکه تلفیقی از سیستم قدیمی جاجیم و طراحیهای مدرن هستند. لباسهای «هفت اورنگ» ما مبنایش به دوره قاجار برمیگردد ولی با طراحی روز جهان ترکیب شده است.
▪ گفتید که میشود از نوع انتخاب رنگها به روحیات افراد پی برد. میخواهید بگویید کسانی که رنگ تیره را انتخاب میکنند با آنها که رنگارنگ انتخاب میکنند تفاوت روانی دارند؟
بحث روانشناسی رنگ خیلی گسترده است ولی آنطور نیست که بگوییم کسی که مشکی میپوشد حتما آدم افسردهای است. با این حال بدیهی است هر رنگ لباس فلسفهای دارد و بهطور کلی هر رنگی میتواند شما را با علایق و روحیات فرد آشنا کند.
▪ چند صباحی است که مراکزی برای ساماندهی لباس راهاندازی شده و قصد دارند الگوهای مشخصی را جا بیندازند. آیا از این راه میتوان مقوله پوشش را ساماندهی کرد؟
پرداختن به بحث لباس بهوسیله دولتها شهروندان را به همان بایدها و نبایدها برمیگرداند و مقاومتی را در آنها برمیانگیزد که چون حتما گفته شده که باید آنجور لباس بپوشند، پس گاهی برعکس آن عمل میکنند. در نتیجه برگزاری چنین نمایشگاههای مد و پوشاک بیشتر نوعی تقلید است و محتوای چندانی ندارد. به نظر من فرهنگسازی رنگ و لباس را نباید دولت مستقیما انجام دهد. باید تمایل و سلیقه مردم را در نظر گرفت و از طراحان مستقل نیز استفاده کرد تا احساس نشود که دولت دارد برای لباس مردم برنامهریزی میکند.
▪ خودتان شیکپوشی را چطور تعریف میکنید؟ چه بهعنوان تولیدکننده لباس و چه بهعنوان یک زن.
من اصولا با بحث مد مشکل دارم و فکر میکنم هر کس باید مطابق با میل خودش لباس بپوشد. روحیاتم به گونهای است که تمایل به سادگی و سادهپوشی دارم. ممکناست از رنگهای خاص دوری کنم چون میبینم که در فرم من جواب نمیدهد. فکر نمیکنم که یک خانم دکتر بخواهد مثل من لباس بپوشد. تیپی که من بیشتر میپسندم، به سمت لباسهای رنگی و گشاد متمایل است. مهم این است که هرکس خودش را معیار قرار دهد نه مد روز را. لباس برند و مارک را هم زمانی میپوشم که مطابق خودم باشد.
جواد ماه زاده
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست