دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

خوشا به حال اذان گو


خوشا به حال اذان گو

کاش من هم صدای خوبی داشتم و اذان گو می شدم. اذان گو که بر بالای گلدسته مسجد اذان می گوید در واقع با این کارش خوشه های ستاره ها را می چیند و آسمان را تعریف می کند. او هرروز بامداد، ظهر …

کاش من هم صدای خوبی داشتم و اذان گو می شدم. اذان گو که بر بالای گلدسته مسجد اذان می گوید در واقع با این کارش خوشه های ستاره ها را می چیند و آسمان را تعریف می کند. او هرروز بامداد، ظهر و عصر با اذان گفتن به بهشت می رود و برمی گردد.

همه از صدای او خوششان می آید زیرا حرف هایش بوی عطر بهار را می دهد، بوی خوش نسترن. او حدیث عشق و ایمان را برای مردم زمزمه می کند. او دلش هوای خدا را دارد و برایش نغمه های عاشقانه می خواند. در این شهر غریب، در این هیاهو و همهمه، صدایی جز صدای اذان نمی تواند به من آرامش بدهد. کاش من هم اذان گو بودم زیرا هر روز با اذان گفتنم کار صواب می کردم و به بهشت می رفتم و برمی گشتم. خوشا به حال اذان گو...

بیژن غفاری ساروی / ساری

همکار افتخاری (مدرسه)