دوشنبه, ۱ مرداد, ۱۴۰۳ / 22 July, 2024
مجله ویستا

فرشته ها تعقیبم می کنند


فرشته ها تعقیبم می کنند

یادداشت و گپی با یاسمین سینایی درباره نمایشگاه مجسمه اش در گالری شیرین

اغلب دیده ایم فرزند یک زوج هنرمند، به خصوص وقتی یکی از زوج ها سینماگر باشد، بازیگر می شود اما گاهی استثنایی هم وجود دارد مثلاً «یاسمین سینایی» فرزند نخست خسرو سینایی و گیزلاوارگاسینایی که هریک از نخبگان سینما و نقاشی محسوب می شوند. یاسمین مجسمه ساز است و به موازات این تخصص، در زمینه نقاشی کودک نیز صاحب سبک و سیاق به شمار می آید. شاید استثنا شدن یاسمین بخشی به خاص بودن پدرش بازگردد. خسرو سینایی به گواه ده ها فیلم مستند و آموزشی به هیچ روی فیلمساز بدنه نبود و نیست و از دریچه یی به سینما می نگرد که گویی نقاشی برای دلش بومی را با قلم موی دوربین از رنگ می آراید. دیگر اینکه این آقای جنتلمن ۱۰ سال در شکوفایی جوانی در اتریش موسیقی خوانده است و حتی کنسرواتوار را به اتمام رسانده، از اهالی کوچه قلم است و می نویسد و بسان سینماگران اصیل، بی ترس و واهمه تجربه گراست و واکاوی آدم ها و موضوعات برایش اولویت دارد تا جلب رضایت عامه مردم.

او نقاشی هم می شناسد و به حتم دیگر این سال ها به لطف همنشینی با دو نقاش برجسته و درجه یک، گیزلا وارگا و فرح اصولی نقاشی هم می داند. به موازات شوهر، گیزلا هم نقاش خاص است. او از اروپای شرقی، مجارستان می آید و یکی از ثمرات و آورده های تحصیل سینایی در اتریش است. روح و ارزش های ایرانی و گاه حتی اسلامی چنان در آثار گیزلا دمیده و عجین که بسیاری را انگشت به دهان کرده و مخاطب اگر نداند او مجار است تردید نمی کند که نقاش تابلوهای یک ایرانی آگاه به تاریخ این سرزمین است. این همه که رفت، حرف هایی از جنس خاله زنک یا فضولی های یک نشریه زرد نیست. شما هنوز «اعتماد» می خوانید و این مطلب چنان که در تیتر آمده قرار است همچنان شما را به پانزدهمین نمایشگاه انفرادی مجسمه های یاسمین سینایی ببرد.

ذکر این مقدمه از این نظر ضروری بود که در خواندن این نوشتار بنیان های فکری و رویکردهای هنری یاسمین را در خانواده اش خواهید یافت. اگر او در ۱۳ نمایشگاه اخیرش فقط از زنان مجسمه ساخته یا اینکه به رغم علاقه شدیدش به زندگی در ایران فضای آثارش کاملاً غربی است و... که شما در سطرهای بعدی می توانید مرور فرمایید همه و همه از دل این خانواده هنری و شاخص ایرانی بیرون می آید.

● اسرار حوا

اسرار حوا پانزدهمین نمایشگاه انفرادی یاسمین سینایی در زمینه مجسمه سازی است که از نهم بهمن در نگارخانه شیرین به تماشا گذاشته شده است.

یاسمین که سال پیش با زنان عاشق به فرهنگسرای نیاوران رفته بود امسال با ۱۸ حوا آمده که علاوه بر خاص بودن سوژه و نگاه فانتزی هنرمند از تبحر روزافزون او در به کارگیری تکنیک منحصر به فردش، خمیر کاغذ، حکایت می کند. وی ترجیح داده این نمایشگاه را یک کانسپت ببیند لذا با همکاری پنج هنرمند دیگر برای هریک از حواها جعبه یی طراحی و ساخته شده است که در واقع حال و روز و درونیات حوای مورد نظر را تبیین می کند. دو تا از این جعبه ها را مادر، گیزلا وارگا سینایی، ساخته و دیگری را «افشین نجف زاده» گرافیست، «علی بوذری» تصویرگر، «هما بذرافشان» نقاش و «علی سلطانی» نقاش ساخته اند. آنها بسته به جهان بینی و سلیقه خود سطوح درونی و بیرونی جعبه ها را با نقش و رنگ آذین بسته اند و مجسمه ساز گاه براساس حال و هوای جعبه، حوایی ساخته است و گاهی جعبه ساز آنقدر بدقولی کرده و جعبه را شب امتحان، شب نمایشگاه، رسانده که مجسمه ساز مجبور شده است به تفسیری خودساخته حوایی را در آن بگنجاند. اما به هر روی گذشته از تقدم و تاخر مجسمه ساز یا جعبه ساز این نمایشگاه یک کانسپت است؛ «۱۸ حوا در ۱۸ جعبه». حواها در وسط نگارخانه شیرین به صورت یک بیضی بزرگ دور هم چیده شده اند و چرخه یی را روایت می کنند که از کودکی تا مرگ حوا را روایت می کنند.

● جذابیت های حوا

همین که «نخستین» باشی برای همیشه تاریخ جذابی به خصوص اگر «نخستین زن» باشی. «حوا» برای هنرمندان همیشه سوژه یی وسوسه کننده و پررمز و راز بوده است و اگر یاسمین سینایی نیز به دام او افتاده باشد چندان عجیب نیست. هر چند او به کل تعریف مختص خود از «حوا» را در «شیرین» به جا نهاده است. خودش می گوید؛ یه کتابی خونده بودم به اسم «آفرینش» از نویسنده یی به نام «محمدعلی»، دیالوگ های آدم و حوا بود که جنبه های طنزی هم داشت. ابتدا آدم از برتری های خود می گوید و اینکه حوا از دنده او به وجود آمده، حوا هم کری هایی می خواند تا اینکه در غروبی آنها کنار هم نشسته اند و حوا از تجربه کردن میوه ممنوعه می گوید. حوا بیش از وسوسه شدن کنجکاو است و دست به جست وجوگری می زند و در واقع این آدم است که در پی حوا وسوسه می شود. هرچند که بار این گناه قرن هاست به دوش حواست،»

یاسمین می افزاید؛ تحقیقات بسیاری کردم. دیدم در کتاب های تاریخ هنر، حتی بر نقاشی دیوارهای کلیسا تنها زنی که به گونه یی دیگر نقاشی می شود حواست. از سوی دیگر در باورهای کهن و قدیمی حوا زن صاحب رای و اندیشه، زنی که استقلال رای دارد، یک زن انقلابی شناخته می شود، این است که توجهم به او بیش از پیش جلب شد. اما سینایی در این نمایشگاه تنها از نام و جایگاه حوا الهام می گیرد و ۱۸ حوا می سازد که بیش از همه حواهای خود هنرمندند؛ حوای کودک در جعبه یی قرمزرنگ، حوای مقدس، دو حوای زندانی، حوای ملکه که با الهام از ملکه الیزابت موهای قرمز دارد، حوای همسر که چادر به سر دارد، حوای سال ۲۰۰۰، حتی حوای ۱۹۳۰ که از دلبستگی هنرمند به هنر در آن روزگاران حکایت می کند، حوا در آتش، حوا در مهتاب و... تا مرگ حوا که جعبه اش تابوتی است. کنار همه اینها دو حوای ایستاده، ایستاده اند که جعبه یی ندارند، حوا در زمین و حوا در بهشت؛ گویی سیبی اند که از وسط دونیم شده اند، انگار دوقلویند و با هم مو نمی زنند. هنرمند خواسته بگوید حوا در زمین و بهشت به همین شکل و یکسان زیبا و جذاب بوده است. علاوه بر این حوا در این آثار به نوعی دوره های تاریخ یک زندگی زنانه را که بیشتر با رنج و محدودیت است طی می کند. این تعبیر آنجا جان می گیرد که حوا حتی در تندیس ازدواجش و در جعبه یی که به همین مضمون طراحی شده است چندان شادان به نظر نمی رسد.

● تکنیک منحصر به فرد

مجسمه های سنگی، فلزی و چوبی در حافظه جمعی ما ماندگار است اما این روزها از هر چیزی مجسمه می سازند، مثلاً یکی مثل یاسمین سینایی از «خمیر کاغذ». جالب اینجاست که بخشی از شهرت مجسمه سازی او به همین متریال است. او برای یافتن چند و چون خمیر کاغذ سفرهایی هم کرده است و این متریال را مواد اولیه بسیار کهن یافته که ۵۰۰ سال پیش از آن مجسمه ساخته شده است. خود او می گوید؛ «پیش از اینها وقتی توی مدرسه آلمان ها تدریس می کردم پودر مجسمه سازی از آلمان برایم می آوردند اما رفته رفته این خمیر کاغذ را پیدا کردم و خیلی خیلی تجربی و با تلفیق ها و امتحان های مختلف به مواد اولیه یی رسیدم که مختص خودم است و بر آن احاطه کافی دارم.» این در حالی است که به تایید این هنرمند، گران بودن سنگ و فلز و قدرت بدنی خاصی که کار کردن با چنان متریال هایی نیاز دارد موجب شده است مجسمه سازان کم کار باشند و خاصیت تکنیک هایی از نوع «خمیر کاغذ» آسان شدن این مسیر را در پی دارد.

● مردها رفتند و زن ها ماندند

غیر از دو نمایشگاه نخست، دیگر پای مجسمه مردی به ۱۳ نمایشگاه اخیر یاسمین سینایی نرسیده است. او زن بودن همه آثارش را به راحتی پذیرفته است و چنان از آن سخن می گوید که انگار از ناخودآگاه و درون او نشات می گیرد. هیچ گونه عمدی برای حذف مردان ندارد. آنها از آثار او رفته اند بی آنکه او خود آگاهانه آنها را رانده باشد. خودش می گوید؛ من فمینیست نیستم و راستش از شعارهای فمینیستی هم بدم می آید اما اینکه سوژه هایم زنانه است نمی دانم چگونه اتفاق افتاد. از نمایشگاه سوم مردها رفتند و زن ها ماندند. او می افزاید؛ «حتماً محیط خانواده بر این رویکرد ناخودآگاه من تاثیر داشت.

ضمن آنکه فارغ از زن یا مرد بودن مجسمه ها، برای من فرم، فضا و اتمسفری که بر اثر سایه می اندازد بسیار مهم است. گاه شما می بینید من فقط صورتی را کار کرده ام و گاه تنها در نیم تنه یی صورت و دست، حالات و حرکات آنها برایم مهم است و روی آن وقت گذاشته ام. من در پی ساده کردن هستم و از تجربیات نو استقبال می کنم.» اما زن ها در جعبه ها خود نمادی از موقعیت اجتماعی آنان است؟ ولو اینکه کاراکترهای سینایی غربی اند و کمتر ایرانی آیا این جعبه ها از محدودیت تاریخی زنان می گویند. سینایی می گوید حوایی ساخته است که در آتش می سوزد و از زنانی روایت می کند که در قرون وسطی می زیستند و به جرم دگراندیشی سوزانده شده اند.

اما او از جعبه ها تعبیر کادره شدن آثارش را دارد؛ «در سفر به هند مجسمه هایی دیده ام که در حجره ها و محراب ها جای داشتند، از آن روز مشتاق شدم آثارم در قابی عرضه شود زیرا دل نگرانی همیشگی من این بوده است که مجسمه هایم جنبه های تزیینی پیدا نکند. همیشه پرهیز کرده ام از اینکه آثارم دکوراتیو به نظر برسند. از آنجا که کارهای من فیگوراتیو هستند و سوژه هایم زنان اند این دغدغه و دلهره من پررنگ هم بوده است. این جعبه ها و حتی آن حجره ها و محراب هایی که در نمایشگاه سال گذشته ام «زنان عاشق» عرضه شده است تلاشی برای دور شدن از جنبه های تزیینی اثر است. به همین دلیل از صورت های مجسمه هایم شره های رنگ راه افتاده یا حتی گاه تخریب هایی در چهره ها پیداست.» نکته جالب دیگر این است که در همه نمایشگاه های سینایی، بدون استثنا آدم ها حضور دارند. حتی فرشته های او که بسیار معروفند هم با قالب قیافه های آدمی خلق می شوند؛«من از بچگی عاشق قصه ها بوده ام اما در قصه ها، آدم ها و سرنوشت آدم ها برایم از هر چیزی مهم تر و جذاب تر بوده است.»

● فضای غربی مجسمه ها

چنان که در رزومه خانوادگی یاسمین سینایی پیداست او به سادگی می توانست در جایی غیر از ایران سکونت داشته باشد اما او عاشق زندگی در ایران است هرچند در آثارش کمتر موتیف ها و نشانه های ایرانی دیده می شود؛«اصلاً نمی توانم آن طرف زندگی کنم اما خب از طرف دیگر فضای کارم کاملاً غربی است. به حتم ریشه این گرایش را باید در محیط خانوادگی ام جست وجو کرد. من از بچگی با موسیقی کلاسیک بزرگ شده ام و اتمسفر پیرامونی ام آموزه های هنر غربی بوده است لذا طبیعی است اگر امروز موتیف ایرانی در آثارم دیده نمی شود. راستش من هم برای اینکه آثارم ایرانی به نظر برسد حاضر نیستم الکی و به زور المانی و نشانی را به کارهایم بچسبانم. باید به مرور زمان، از درونم، از احساسم و از نگاه شخصی ام تراوش کند.» اما این مجسمه ساز جوان در نقد فضای غربی آثارش به تاریخ مجسمه سازی ایران نیز نقبی می زند؛ «مرور تاریخ مجسمه ایران ما را متوجه می کند که مجسمه سازی ما پشتوانه چندانی ندارد که به آن هویت و رشد لازمه دست یابد. غیر از پرویز تناولی که آثاری ایرانی دارد تقریباً هیچ یک از بزرگان مجسمه ما؛ ایرج زند، ژازه، دارش و... فضای ایرانی ندارند. البته اخیراً مجسمه های شهری خلق شده اند که کم و بیش موتیف های ایرانی دارند.»

● همیشه با فرشته ها

گرداگرد ۱۸ حوای سینایی را مثل همه دیگر نمایشگاه هایش فرشته ها دوره کرده اند فرشته هایی که آسوده و بی خیال از سر تفنن و بی دغدغه در جای جای نگارخانه لمیده اند و روزگار را به نظاره نشسته اند. ظاهراً همیشه در فضای دل انگیز «شیرین» روی پله ها و ورودی ها و کنار پنجره ها «فرشته ها»ی یاسمین سینایی بوده اند و او این بار آنها را در نگارخانه گرد هم آورده تا حواها را دوره کنند تا بهشتی زمینی برای آنها بسازد. یاسمین خود می خندد و می گوید؛ «فرشته ها تعقیبم می کنند. اگر هم توی نمایشگاه نباشند مردم سراغ آنها را می گیرند و می خواهند که باشند.»

حسین عبدالهاشم پور