شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

قهرمانی که بیهوده بازگشت


قهرمانی که بیهوده بازگشت

میشاییل شوماخر افسانه ای و دست نیافتنی یکشنبه شب ۵ آذر در پایان واپسین تورنمنت از سری مسابقه های اتومبیلرانی فرمول یک ۲۰۱۲ برای دومین بار در عمرش اعلام بازنشستگی از این ورزش خطرناک کرد ولی خودش هم معترف بود که این وداع دوم اصلا ارج و قرب و کلاس و هیجان وداع نخست او را که سال ۲۰۰۶ حادث شده بود, نداشت و حتی برخی مردم اصلا توجهی به آن نکردند

میشاییل شوماخر افسانه‌ای و دست نیافتنی یکشنبه شب ۵ آذر در پایان واپسین تورنمنت از سری مسابقه‌های اتومبیلرانی فرمول یک ۲۰۱۲ برای دومین‌بار در عمرش اعلام بازنشستگی از این ورزش خطرناک کرد ولی خودش هم معترف بود که این وداع دوم اصلا ارج و قرب و کلاس و هیجان وداع نخست او را که سال ۲۰۰۶ حادث شده بود، نداشت و حتی برخی مردم اصلا توجهی به‌ آن نکردند.

آخرین تورنمنت امسال در این شب در پیست مشهور اینتر لاگوس در سائوپولوی برزیل که از مهدهای اتومبیلرانی بوده، شکل گرفت و همانا گراندپری برزیل بود که سال‌هاست جزء ثابت و یکی از مسابقات عمده و ثابت فرمول یک برزیل است و چه بسیار سرنوشت‌ها و سیمای قهرمان‌ها که در اینجا تعیین شده و این بار هم قهرمان فصل ۲۰۱۲ فرمول یک جهان از درون این پیست سر برآورد و به فرجام رقابت مستمر سباستین فتل آلمانی و فرناندو الونسوی اسپانیایی وابستگی داشت.

به همین سبب بود که کمتر کسی در اینتر لاگوس به این چشم داشت که شومی در حال انجام مراسم بازنشستگی دوم خود است. او مردی است که با هفت بار قهرمانی در این سری مسابقات و فتح ۹۲ تورنمنت این رقابت‌ها به ارقامی دست یافته که اگر هم رسیدن به آن ممکن باشد، این امر کار هر کسی نیست. هموطن جوان وی فتل از کاندیداهای این مهم است، اما اگر هم او چنین کند، برابری یافتن او با افسانه‌های بافته شده پیرامون هموطن مشهورتر و کلاسیک‌ترش چیزی است که احتمالا از نیل به آن محروم خواهد ماند.

هنوز درباره اتفاقات مشکوک روی داده طی ایام سلطه شومی بر فرمول یک حرف و حدیث‌های زیادی شنیده می‌شود و خیلی‌ها می‌گویند و قسم می‌خورند که هر وقت کار فراری و ستاره‌اش گره می‌خورد و مشکلی در راه تجدید قهرمانی‌های آنان روی می‌داد، ترتیبی اتخاذ می‌کردند که با وقوع یک تصادف بین شوماخر و رقیب مورد بحث در پیست مسابقه، حریف از صحنه خارج شود و گاهی صحنه را طوری هدایت و وقایع را اجرا می‌کردند که حتی به تصادف نیازی نبود و در همه حال می‌دانستند چه کنند تا فراری از اریکه فرو نیفتد.

با این حال شوماخر در پایان سال ۲۰۰۶ در پایان یکی از نبردهای بزرگش و این بار با فرناندو الونسو که منجر به ثبت دومین قهرمانی متوالی برای این راننده اسپانیایی و کسب مقام دومی برای شوماخر شد، اعلام بازنشستگی کرد و با این که با عنوان قهرمانی نرفت، اما واقعا در اوج وداع کرد در حالی که پشت‌اش کارنامه‌ای آرمیده بود که چندین و چند قهرمان این رشته نیز روی‌همرفته مشابه آن را نداشتند، چیزی که سبب شد شومی بعد از سه سال تغییر عقیده بدهد و در پاییز ۲۰۰۹ اعلام بازگشت به مسابقات کند و در سه فصل متوالی بعدی (۲۰۱۰، ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲)‌ به میدان آید هنوز بر همگان پوشیده است و فقط این امر مشخص است که این بازگشت نه عقلایی بود و نه بهره‌ای به او رساند. او در این مدت و در ۵۴ تورنمنت گراندپری سال‌های ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۲ حتی در یکی هم اول نشد و فقط در یک تورنمنت در رده سوم قرار گرفت که برای راننده‌ای در کلاس وی و با اعتبار او قطعا شکستی بزرگ بود.

شومی برای بازگشت پرسروصدا اما بسیار کم‌بار خود مرسدس را برگزید و این تیم تازه‌ای بود که در پاییز ۲۰۰۹ و بعد از جرح و تعدیل صورت گرفته در گراندپری‌های بسیار پرخرج این رشته و با هدف تطابق با بحران اقتصادی عظیم جهان با تغییر نام دادن یکی از تیم‌ها تشکیل شد و برای شوماخر این نکته بسیار مهم و در تصمیم‌گیری او دخیل بود که تیم تازه را دوست قدیمی‌اش راس براون هدایت می‌کرد که پیشتر با این ابر راننده آلمانی در تیم‌های بنه‌تون و فراری کار کرده و کاملا با خصایل وی آشنا بود.

آنچه باعث شد این آشنایی عمیق نیز شومی را حتی صاحب یک‌دهم سلطه سابقش نکند، پر کشیدن آن قوه اعجاز و نترس بودن حماسی از وجود وی و پیشرفت چشمگیر ادوات الکترونیک و کیفیات فنی سایر تیم‌ها و سر برآوردن ستاره‌های تازه‌ای بود که به فراخور این تغییرات و محصول آن هستند و از فضای سنتی‌تر گذشته و از عصر طلایی شوماخر بویی نبرده‌اند و به رنگ و روالی دیگر هستند. بله او هم مثل لنس آرمسترانگ کوشیده بود زمان را به عقب برگرداند و بدتر و شدیدتر از او شکست خورده بود، هرچند این دوچرخه‌سوار متقلب آمریکایی با رو شدن پرونده سال‌ها دوپینگ‌اش و رسوایی حاصله بسیار مغبون‌تر از شوماخر در روند بازگشت‌اش به ورزشی بود که بعد از رفتن او بسیار تغییر کرده و آشکارا از رجعت وی استقبال نمی‌کرد.

براون مدعی است رجعت شومی برخلاف آنچه همگان می‌پندارند، برای مرسدس بسیار پرثمر بوده، زیرا بنیادهای تیمی را استوار کرد که حالا می‌تواند بدون این راننده طراح و هوشمند هم به حرکتش ادامه دهد و به سوی روزهای بهتر پر بکشد، بخصوص که قرار شده است لوئیس همیلتون راننده بریتانیایی موفق سال‌های اخیر تیم همیلتون به آن بپیوندد و جای خالی شوماخر را پر کند.

وی می‌گوید: «من در قسمت اعظم ۲۱ سال پرداختن شوماخر به اتومبیلرانی حرفه‌ای کنار او بوده‌ام و می‌توانم با اطمینان و به‌عنوان یک کارشناس این رشته بگویم که فرمول یک تا به حال بهتر از او به خود ندیده است.»

اما خود شوماخر اذعان داشت که وداع بسیار آرام‌تری را در قیاس با خداحافظی شش سال پیش‌اش در برزیل تجربه کرده است. «این‌بار احساس کمتری با ماجرا آمیخته بود و هیچ‌کس به طور خاص بشدت هیجان‌زده نشد. حتی خود من در مرتبه نخست تمامی حواسم به نتیجه دوئلم با الونسو در تورنمنت آخر فصل معطوف بود و چندان به وداع‌ام نیندیشیدم. ولی برای دیگران بسیار مهم بود. این‌بار برای سایرین اهمیتی نداشت، اما خودم توانستم بخوبی به آن فکر کنم و از آن لذت ببرم. باید متذکر شوم که مجموعا سال‌های فوق‌العاده‌ای را در این ورزش گذراندم و حمایت عظیمی طی این مدت از من شد و همین مساله از نظر من ماندگارترین تصویری است که از سا‌ل‌ها حضورم در فرمول یک به جای می‌ماند و بر هر چیز دیگری رجحان دارد.»

ماندگارتر از آن، کیفیت برخی قهرمانی‌های شوماخر است. سه قهرمانی از هفت قهرمانی او در فرمول یک از این بابت نمونه و قابل ذکر و مثال‌اند. در سال ۲۰۰۱ او در حالی قهرمانی‌اش را قطعی کرد که هنوز چهار تورنمنت آن فصل باقی‌مانده بود، در سال ۲۰۰۲ وی در حالی مقام اولی‌اش را مسجل ساخت که از ۱۷ تورنمنت فصل فقط ۱۱ تای آن سپری شده بود و در سال ۲۰۰۴ نیز او در تورنمنت چهاردهم از فصلی ۱۸ مسابقه‌ای کار را تمام کرد.

آیا لازم است چیز اضافه‌ای از شومی بگوییم؟