سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

تجربه قصه پلیسی در تئاتر


تجربه قصه پلیسی در تئاتر

نگاهی به نمایش دوازده

نمایش «دوازده» اقتباسی از فیلم سینمایی «دوازده مرد خشمگین» به نویسندگی «ریجینالد رز» و کارگردانی «سیدنی لومت» است که در سال ١٩٥٧ میلادی ساخته شد و در واقع برگردان نمایشی از فیلمی است که خود حال و هوایی تئاتری دارد. منیژه محامدی کارگردان در عرصه‌ تئاتر با استفاده از درون‌مایه‌ اصلی این فیلم و البته با رعایت همه‌ اصول کلی نمایشنامه‌نویسی، اثر را ترجمه و بازنویسی کرده و سپس به اجرا درآورده است. وی با روایت و اجرایی کاملاً جدید و آداپته شده برای تماشاگر ایرانی به سراغ این اثر رفته و به دور از پیچیدگی‌ها و تکلف‌های معمول کلاسیک آثار گذشته‌اش، تلاش نموده نمایشی ساده و صریح، دارای ساختاری یکدست و روان خلق کند.

نمایش«دوازده»، وقایع پس از یک دادگاه جنایی را روایت می‌کند که در آن دوازده عضو یک هیأت منصفه باید در خصوص گناهکار یا بی‌گناه بودن پسرکی رأی بدهند که متهم است پدرش را با چاقو به قتل رسانیده است. نمایش در نگاه اول هیچ برجستگی خودنمایانه‌ای ندارد. همه چیز ساده و سر راست در حال وقوع است. اما به مرور لایه‌های پنهان متن، ذهن تماشاگر را درگیر می‌کند و تماشاگر خود را در میان کشمکشی واقعی می‌یابد.

یکی از اعضای هیأت منصفه بر خلاف انتظار سایرین رأی بر بی‌گناهی متهم می‌دهد. این نکته به ظاهرکم ‌اهمیت، بقیه اعضای هیأت منصفه را به فکر وامی‌دارد و کم‌کم تغییر رأی‌ حاصل می‌شود. این تغییر که در ادامه‌ تضارب آرا و تعاطی افکار افراد روی می‌دهد تماشاگر را نیز در جایگاه تک‌تک اعضای هیأت ژوری در مقام قضاوت قرار می‌دهد و او را به یک نتیجه مشخص می‌رساند: اینکه مطلق‌گرایی در هیچ حوزه‌ای راه به جایی نمی‌برد و حقیقت نزد همگان است.

«دوازده» را -که پس از «آمادئوس» دومین کار اقتباسی کارگردان از اثری سینمایی است- می‌توان در دسته‌ آثار با پشتوانه‌ روانشناسی محسوب کرد. نمایشی که بیش از هر چیز بر دیالوگ‌ها و حرکات ریز و سنجیده‌ بازیگرانش تمرکز دارد. محامدی علاوه بر نگاهی که به متن اصلی «ریجینالد رز» داشته، سعی کرده در ترجمه و بازنویسی نیز به فیلم «دوازده مرد خشمگین» نزدیک شود. در تطابق با مدیوم انتخاب شده(تئاتر)، سیر پرداخت و ویرایش اثر برای اجرای صحنه‌ای حاضر، در برگیرنده عناصری است که گاه ذهن را به سمت فضاهای سینمایی و گاه به فضایی تله‌تئاتری نزدیک می‌کند.

شخصیت‌محور بودن اثر نیز تمرکز کارگردانی را بیشتر بر روی شخصیت‌ها معطوف داشته و در نتیجه نمایش به تله‌تئاتر بی‌شباهت نیست.

همچنین به دلیل اتکای بیش از اندازه متن به کلام و دیالوگ، نمایش در برخی لحظات، ناخودآگاه به حوزه نمایش رادیویی وارد می‌شود. افراد همواره در حال برملاکردن شخصیت خود هستند و کم‌کم از دل حرف‌هایی که می‌زنند، تلقی‌ها و اعتقادات درونی‌شان آشکار می‌شود و هویت واقعی خویش را در معرض قضاوت مخاطب قرار می‌دهند. موقعیت اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی هر یک از این اعضا، باعث واکنش‌های مختلف آنان در زمان حال می‌شود و داستان به صورت تدریجی لایه‌های شخصیتی هر یک از این اعضای هیأت منصفه را تکامل می‌بخشد.

این شخصیت‌پردازی که برای هر فرد انجام گرفته بسیار مهم است زیرا اگر شخصیت یکی از این دوازده نفر -هر چند غیرمحوری باشد- به صورت کامل پرداخت نشود و تحلیل درستی از آن وجود نداشته باشد، از تأثیرگذاری کل اثر به میزان قابل توجهی کاسته خواهد شد. «دوازده» آشکارا نمایشی مبتنی بر دیالوگ است زیرا به دلیل نوع پرداخت قصه در این نمایش نمی‌توان از اکت (حرکت) بهره‌‌ چندانی برد. به عبارت دیگر عنصری که در اغلب نمایش‌های خارجی به آن توجه ویژه‌ای می‌شود -یعنی زبان بدن- در این نمایش جایگاه چندانی ندارد و اصولاً متن، ویژگی‌ها و ظرفیت‌های دیگری را مورد توجه قرار داده است.

سیدنی لومت هم در فیلم «دوازده مرد خشمگین» به شکلی دیگر سعی کرده از این ظرفیت‌ها بهره ببرد. به گونه‌ای که تصاویر و کادرهای دوربین در فیلم «لومت» بسیار فشرده و بسته طراحی شده تا تماشاگر به طور تدریجی تحت یک پرس روانی قرار گیرد و فشار حاکم بر فضای اتاق هیأت منصفه را حس کند. به تدریج و در طول قصه، میزانسن‌ها از گستردگی بیشتری برخوردار می‌شوند تا مخاطب با عمق بیشتر درونمایه اثر را درک کند و به نقطه نظر مطلوب مؤلف برسد.

در نمایش های متکی به کلام و متن که به دنبال نیروهای ذهنی تماشاگر هستند تا آن را به تحریک درآورند، اغلب رفتار و کلام بازیگران اهمیت ویژه ای پیدا می کند.

بازیگر عرصه‌ بسیار دقیق و سختی را پیش روی خود می بیند. هر مکث، حرکت، نگاه، احساس و آوایی تأثیر مستقیمی بر دریافت مخاطب می گذارد و می تواند نقشی تعیین کننده در کلیت اجرا ایفا کند. البته در این نمایش با توجه به تنوع کاراکترها این موارد در طراحی نقش‌ها به دقت در نظر گرفته شده و جذابیتی به اجرا داده است که حکایت از توان و قابلیت صاحب اثر دارد.

کاراکترهای این نمایش همگی از قشر متوسط جامعه انتخاب شده‌اند و بدون اشاره به شغل و پیشینه‌ زندگی هریک از این افراد شخصیت‌پردازی رفتاری و گفتاری خاص خود را دارند. دختری که فردا امتحان دارد، پیرمردی که توان درست راه رفتن ندارد، زن سیاه‌پوست، زن فرانسوی هوادار دموکراسی‌، جوان ورزشکار، مرد ثروتمند و... همه و همه جهان داخلی نمایش را از نظر تکثر و تنوع دیدگاه‌ها و افراد نشان می‌دهند.

ما این افراد را نه با سمت یا شغل و شخصیت حقوقی و نه حتی حقیقی که با شماره‌های روی صندلی شان می شناسیم. با مطرح شدن دلایل و شواهد جدیدی که دادگاه نسبت به آنها بی‌توجه مانده بود زوایایی روشن می‌شود که یکی‌یکی دیگران هم شک می‌کنند و ما شاهد تغییر یا تجدید نظر هیأت ژوری هستیم که دادگاهی تمام عیار و غیر رسمی را در نمایش به راه انداخته‌اند که تحت تأثیر آن همه چیز قابل تردید می‌شود.

صحنه‌پردازی نمایش به گونه‌ای طراحی شده که گویای فضای قرنطینه‌ای هیأت ژوری است که با سادگی و بی‌آلایشی تمام هیچ پیش‌زمینه‌ای را به ذهن تماشاگر نمی‌آورد و تنها با شکل گیری دیالوگ‌ها و از طریق کاراکترها ذهنیت تماشاگر را می سازد. در واقع این هیأت توسط رئیس دادگاه قرنطینه شده‌اند تا در فضایی مطلوب به فکر و مبادله‌ اندیشه پرداخته، حکم نهایی را صادر کنند. سفید بودن صحنه با صندلی‌های شماره دار طوسی هم‌شکل این ویژگی را دارد.

این خلأ مفهومی توسط انسان‌ها و کاراکترهای نمایش پر می‌شود تا با نمایشی انسان محور روبه‌رو باشیم که در آن هر شخصیتی منحصر به فرد و مستقل است، آنچنان که گاهی شدت بحث و مبادله شان از مرز مبادله می‌گذرد و به مجادله تبدیل می‌شود. سرانجام افراط و تفریط (هر دو) مورد مناقشه قرار می‌گیرد و یک نگاه انسان‌دوستانه برگرفته از جهان‌بینی مؤلف بر اثر حاکم می‌شود.