جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

تحلیل مردمنگارانه فیلم دختران فراری


تحلیل مردمنگارانه فیلم دختران فراری

فراری فیلم مردم نگاری مستندی است که خانم زیبا میر حسینی و خانم کیم لانجیناتو فیلمسازو کارگردان بریتانیایی درباره ی فرار دختران از خانه در ۲۰۰۱ میلادی ساخته اند این فیلم دومین کار مشترک میرحسینی و لانجیناتو است آنها پیش از این فیلم طلاق به سبک ایرانی ۱۹۹۸ را ساخته بودند که بر گزفته از پژوهش انسان شناختی میرحسینی با عنوان ازدواج در بوته ی آزمون ۱۹۹۳ بود

مقاله ای که ملاحظه می نمایید ابتدا در مجله انسان شناسی نشر دانشگاهی شماره دوم سال اول در ۱۳۷۹ منتشر شد. سپس در مجله نامه پژوهش شماره ۷ دوره ۸ سال ۱۳۸۲ با اندک تغییرات و ویرایش انتشار یافت. قرار است متن انگلیسی آن نیز در کتابی درباره سینمای زنان ایران که توسط پروفسور ریچارد تاپر ویراستاری می گردد منتشر شود. این مقاله یک مردمنگاری فوری است و خودم در بین مقالاتی که تاکون نوشته از نگارش آن خیلی لذت بردم. امیدورام شما را از خواندن آن پشیمان نشوید!

تسلیم یا طغیان دختران ؟(بررسی مردم نگارانه ی فهم تماشاگران فیلم مستند فراری)

فیلم ((دختران فراری))که به بیان دلایل اجتماعی و فرهنگی فرار دختران از خانه و باز جست ریشه های این معضل اجتماعی و فرهنگی در خانواده و جامعه می پردازد و پیامدهای منفی آنرا در چشم اندازی وسیع پیش روی بینندگان خود می گذارد ،از جمله فیلم هایی تاثیر گذاری است که احتمالا به راحتی مخاطب خود را رها نسازد.این احتمال هنگامی به یقین می پیوندد که خود را با طیف گسترده ای از تحلیلها و داوریها مختلف بینندگان روبه رو می بینیم که بعضا معارض یا مکمل یکدیگرند.بنابراین می توان گفت نقطه ی پایان نمایش فیلم ،آغاز حیات اجتماعی آن در ذهن و زبان مخاطبان خویش محسوب می شود.

نگارنده نیز با وقوف به این نکته کوشیده است که از مجموع دیدگاهای مثبت و منفی موجود در خارج از کشور دربازه ی این فیلم ، تحلیلی مردم شناسانه عرضه کند. اما این تحلیل فقط بر پایه ی آرای صاحب نظران یا بینندگان حرفه ای سینما که به کار نقد و بررسی فیلم اشراف دارند ،استوار نیست بلکه چون مشاهدات دقیق بازتاب این گونه فیلم ها در جامعه (به طور عام)و مطالعه ی عمیق واکنش هایی که از پس نمایش در بینندگان ایجاد خواهد شد،مراد و منظور کرده است،حلقه ی بررسی نیز فراتر از گروه یا قشر خاص است.

این مقاله ابتدا با مروری بر فیلم ((فراری )) محصول مشترک خانم زیبا میر حسینی و خانم کیم لانجیناتو،به تحلیل آن از منظر مردم نگاری می پردازد و سپس ضمن بیان دیدگاهها بینندگان غربی و ایرانی تحلیلی از این دیدگاهها عرضه می کند.واژگان کلیدی:دختران فراری،مردم نگاری،خشونت خانگی،شکاف نسلها،فرار از خانه

فراری فیلم مردم نگاری مستندی است که خانم زیبا میر حسینی و خانم کیم لانجیناتو (فیلمسازو کارگردان بریتانیایی) درباره ی فرار دختران از خانه در ۲۰۰۱ میلادی ساخته اند.این فیلم دومین کار مشترک میرحسینی و لانجیناتو است.آنها پیش از این فیلم ((طلاق به سبک ایرانی)) (۱۹۹۸) را ساخته بودند که بر گزفته از پژوهش انسان شناختی میرحسینی با عنوان ((ازدواج در بوته ی آزمون))(۱۹۹۳) بود.((طلاق به سبک ایرانی)) جوایز بین المللی مختلفی را دریافت کرد و مورد توجه محافل فرهنگی بین المللی و ایران قرار گرفت.

این موفقیت انگیزه ی سازندگان فیلم را در توجه به مسئله ی زنان در ایران افزود و آنها را به ساختن فیلمهای بیشتر ترغیب نمود.فیلم فراری حاصل آن پی جوییهاست . این فیلم در شنبه دهم دسامبر ۲۰۰۱ م . ساعت شش و سی دقیقه عصر از شبکه چهارم بریتانیا پخش شد و در معرض دید و قضاوت عمومی قرار گرفت.((فراری )) را پیش از پخش تلویزیونی آن دیده و با توجه به کشش عاطفی فیلم ، شدیدا تحت تاثیر آن قرار گرفته بودم.بعد از تماشای فیلم، دریافتم خشونت کلامی و خانوادگی یکی از مسائل مهم جامعه ی ماست.تا حدی هم برایم موجب شگفتی بود که چرا تا آن لحظه درباره ی آن نیندیشیده و به علل و پیامدهای آن توجه نکرده بودم.اکنون ((فراری))این طغیان را ترسیم می کرد و مردان را به تامل و و در خود نگریستن ، و زنان را به شهامت فرا می خواند.

به هر حال برای ابراز تشکر از سازنده ی فیلم با خانم میرحسینی تماس گرفتم و برداشت اولیه ام را از فیلم برایش توضیح دادم.او از شنیدن صحبتهایم به شوق آمد و آن را به درستی نشانه ی موفقیت فیلم در ایفای رسالت فرهنگی و فکری اش دانست و با هیجان گفت:خدا را شکر!خدا کند همه فیلم را این گونه دیده باشند.تمام آن چیزی که آرزو می کردم این فیلم در مخاطبانش به وجود آورده باشد ، همین توجه به خود است.ما برای این منظور فیلم را ساخته ایم که تغییری در نگاه مردان و خانواده ها ایجاد کنیم.تجربه ی این فیلم و نیز ((طلاق به سبک ایرانی)) این موضوع را ثابت کرد که در وضعیت مدرن امروزی دیگر نمی توان به شکل سنتی به دختران نگاه کرد.همان طور که جامعه خشونت سیاسی را نمی پذیرد ، دختران نیز دیگر خشونت خانوادگی را نمی پذیرند.این فیلم صدای دخترانی است که خانواده ها را به صلح و دوستی و مهربانی دعوت می کنند و خواهان پایان خشونت مردان و خانواده ها با آنها هستند.البته به ایشان گفتم که این انتقاد به فیلم وارد است ، تنها علل اجتماعی خشونت چون اعتیاد، طلاق ، فقر و بی سوادی را برجسته کرده و دلایل فرهنگی که خشونت را برای مردان و خانواده ها موجه و معنا دار می کند ، نادیده گرفته است.دلایل فرهنگی توجیهاتی است که اجازه می دهد خشونت نه تنها در خانواده های آسیب پذیر اجتماعی بلکه در خانواده هایی که تحصیلکرده،ثروتمند و متعلق به طبقه ی متوسط هستند ،نیز امری پذیرفته و اعمال شود.

همچنین یادآور شدم که فیلم تنها به آن دسته از ناسازگاریهای دخترانی پرداخته که جهانی است و در هر جامعه ای وجود دارد،اما مسئله ی شکاف نسلها یا آن دسته از عواملی را که خاص جامعه ی ایران است را نشان نداده است.این افکار چنان در ذهنم نشست که مسئله ی خشونت خانوادگی تا مدتی یکی از ددغه ها ی ذهنی ام شد.اگر چه برایم اندکی غیر عادی می نمود که به موضوعی زنانه بیندیشم.کم کم علاقه مند شدم که ببینم پخش این فیلم چه تاثیری در بینندگان دیگر گذاشته است و آیا دیگران نیز پیام فیلم را نفی خشونت خانوادگی دانسته اند؟آیا تلقی زنان و مردان از فیلم یکسان است یا متفاوت؟پس از پخش فیلم از تلویزیون ، جویای نظرهای دیگران شدم.در نخستین گفت و گو با یکی از دوستان ایرانی دریافتم که او نیز از فیلم متاثر شده است، اما به گونه ای دیگر؛فیلم خشم او را بر انگیخته بود. از دید او ((فراری)) ،مثل فیلمهای دیگر غربی درباره ی ایران، برخاسته از نیات پلید سیاسی و تبلیغاتی است و محتوای و پیام آن ، ایرانی را تحقیر می کند و نشان می دهد در ایران زنان تحت ستم هستند و فقر و فساد و اعتیاد و بدبختی همه جا را فرا گرفته است.در حالی که به درستی مشخص نیست به تلویزیون انگلیس چه ارتباطی دارد که مردم ایران با بچه های شان چگونه زندگی و رفتار می کنند و اگر ریگی به کفش ندارند چرا همواره می کوشند بدیها و کاستیهای ایران را نشاند دهند و از وجود روابط عاطفی و پیوند های محکم خانوادگی در ایران صحبتی نمی کنند و هرگز نمی گویند که جامعه ی ایرانی انسانی تر از جوامع غرب است.

من تحلیل خودم را از فیلم با او در میان گذاشتم و در نهایت با تعجب دریافتیم که ما به دو فهم متضاد از فیلم رسید ه ایم. به تدریج ارزیابیها و واکنشهای بینندگان غیر ایرانی را نیز شنیدم و متوجه شدم که دو گروه ایرانی و غیر ایرانی برداشتهای کاملا متفاوت و گاه متعارضی از فیلم دارند. اگرچه در میان بینندگان ایرانی نیز همه ی نظرها واحد نبود ،اما ارزیابیها و برداشتهای غیر ایرانیان بسیار آشکار تر بود.

همچنین با میر حسینی چندین نوبت مفصل و مکرر گفت و گو کردم . در این گفت و گو ها دریافتم آنچه نیت و منظور سازندگان فیلم بوده است با آنچه اغلب بینندگان ایرانی فهمیده اند ، متفاوت است.این امر انگیزه ای شد تا ریشه های اختلاف در فهم یک فیلم را بررسی کنم . در نتیجه به بررسی این پرسشها پرداختم که فیلم فراری چه می گوید و چرا متفاوت فهم می شود؟آیا ریشه ی اختلاف فهم ها در فیلم نهفته است یا در نحوه ی نگریستن افراد به فیلم؟ آیا سازندگان فیلم در ارائه آنچه منظور داشته اند ناموفق بوده اند؟یا موانع اجتماعی،سیاسی،فرهنگی و ادراکی بینندگان باعث کژتابی و اختلاف در فهم فیلم می شود؟

در این بررسی ابتدا فیلم و محتوای آن را مرور کرده ام سپس کوشیده ام تا به شکلی روشمند محتوای فیلم را تحلیل و توصیف کنم.دیدگاههای بینندگان ایرانی و غیر ایرانی را به تفکیک نقل کرده ام.این دیدگاهها برخاسته از گفت و گوهای مفصلی است که با افراد مختلف داشته ام یا اظهار نظرهای افراد درباره ی فیلم به نقل از منابع دیگر است.

در بخش پایانی به تحلیل و بررسی دیدگاههای مذکور و فیلم پرداخته ام.توضیح این نکته ضروری است که در بررسی حاضر هدف نقد هنری نبوده و تنها تلاش شده است با نگاهی انسان شناختی فیلم و فهمهای مختلف از آن تحلیل شود. از این رو این بررسی بیشتر مردم نگاری تماشای فیلم است تا نقد آن.مطالبی که به مثابه دیدگاه ایرانیان درباره ی فیلم نقد شده است، هیچ یک نقل قول مستقیم نیستند بلکه با توجه به گفت و گوهایی که با بینندگان ایرانی داشته ام دیدگاههای مختلف آنها را به صورت نقل قول اول شخص باز نویسی کرده ام. مروری بر فیلم ((فراری )) در ۱۳۷۹ ه.ش در شهر تهران در مرکز حمایت از دختران فراری موسوم به ((خانه ریحانه)) ساخته شده است.فیلم روایتگر زندگی پنج دختر نوجون و جوان کمتر از بیست سال است که از خانه و خانواده خود گریخته اند.آنها نمایده آن دسته از دختران فراری هستند که کاسه صبرشان لبریز شده و دیگر طاقت مدارا و سازگاری با امر و نهی های خانواده،تهیدستی،نامهربانی،سوء استفاده و خشونت جنسی ،کتک کاری ،زور گویی و تحقیر برادر،شوهر،پدر و مادر خود را ندارند. به همین دلیل علیه خانواده و ارزشهای سنتی آن عصیان کرده و در جست و جوی مکانی امن تر ،آزاد تر ،و عاری از خشونت سر به بیابان نهاده اند.این دختران ،نومید از زندگی ای که در خانه ای خویش داشته اند ،برای کسب آزادی،آینده بهتر و تحقق آرزوهای خود تصمیم گرفته اند که شجاعانه سرنوشتشان را رقم زنند.غافل از اینکه خیابانها پر از گرگهایی است که در کمین آن نشسته اند.

خانه ریحانه ،کانونی متشکل از زنان مشاور همراه با امکانات کافی،مدیریت توانمند و پشتیبانی دولت است و می خواهد برای نجات دختران از چنگال گرگها و باز گرداندن آنها به خانواده هایشان کمک کند.فیلم بدون مقدمه گزارشگر،با تصویر دخترک نوجوانی به نام الناز شروع می شود که یکی از فراریان است،ملبس به پوشش اسلامی،ایستاده بر سکویی بلند در حال سر دادن اذان ظهر است.در حالی که پشت سر او تصویر بزرگی از امام خمینی(ره) و آیت الله خامنه ای قرار دارد.این صحنه بسیار کوتاه که نظیر آن دیگر در فیلم دیده نمی شود،نقش یک مقدمه و پیش درامد روشنگر را ایفا می کند و نما مپیام و منطق فیلم را در خود نهفته دارد:این جا جمهوری اسلامی ایران است و دختر نوجوان مسلمانی مقید به دین خدا شهادت می دهد که خدایی جز الله نیست و اذان ،سرود رهایی در اسلام است ،فریاد رهایی از هرگونه بندگی جز بندگی خداوند بزرگ. کارگردان از تمام ظرفیت اذان – که دختران هر روز سه بار آن را در مرکز سر می دهند- برای بیان خواسته ی دختران بهره می گیرد. اذان،نماد طغیان علیه بردگی و ستم در تاریخ اسلام است .

بلال حبشی ،برده ی سیاهی که اسلام آورد نخستین اذان را در اسلام سر داد و مردم را به رهایی از بردگی و عبادت خدا دعوت کرد و خود را بردگی رها شد.این درکی است که انسان مسلمان از اذان دارد ، و این درک ، با توجه به تحلیل شریعتی از بلال و اذان او،در گفتمان روشنفکری ایران اهمیت نمادین والایی دارد.

صحنه عوض می شود و دوربین قسمتهای مختلف ساختمان این مرکز را نشان می دهد؛ساختمانی نو با معماری مدرن،حساط زیبا،نمای سنگ سفید که مجهز به امکانات مدرن است.دفتر خانم شیرازی-رئیس مرکز- با مبلمان گرانقیمت ،و اتاق محل سکونت دختران با تخت انفرادی و سایر امکانات.همه چیز حکایت از آن سرمایه گذاری و توجه به رفاه دختران و زندگی در فضایی مدرن ،مرفه و آزاد دارد.همان الگویی از زندگی که دختران در جست و جوی آن خانه خویش را ترک کرده اند.سیاست کلی مرکز حمایت از دختران و تلاش برای بازگرداندن آنها به کانون خانواده و ایجاد تغییر در رفتار خانواده هاست؛این سیاست اغلب با موفقیت همراه است زیرا خواسته دختران نیز در نهایت پیوستن به خانواده های خویش است ، اگر چه ابتدا به گونه ای دیگر رفتار می کنند.

دختران ،گروه همدردی هستند که به خوبی احساسات هم را درک می کنند و می کوشند یکدیگر را دلجویی دهند.هر یک از دختران ،داستان جداگانه ای دارند که معرف یکی از علل اصلی فرار است،اما خشونت و فقرعاطفی در همه داستان دیده می شود. الناز،منیره ، مریم، ستاره ،پریسا و آتنا قهرمانان اصلی فیلم هستند. فیلم با حکایت منیره آغاز می شود.منیره خواهان آزادی بیشتر است و می خواسته است بداند آیا در زندگی حقی ندارد؟او می خواسته مادرش به آزادی فردی او تا حدی احترام بگذارد.مریم دختری دوازده ساله است که از ضربات شلاق برادرش گریخته است؛ضرباتی که به گفته ی مریم "هر که بخوره سه روز و سه شب توی تخت می افته". ستاره نوزده سال دارد.وی بعد از فوت مادرش در چنگل پدر معتادش اسیر می شود و پدرش او را وا می دارد برای تامین مواد مخدر او خود فروشی کند.اما پلیس او را دستگیر می کند و به مرکز می آورد.

پریسا ،هفده ساله نامزد دارد.وی چون ، در امتحان مدرسه نمره ی قبولی نمی آورد ،از ترس می گریزد.آتنا ،هیجده ساله، دو بار ازدواج کرده و ظلاق گرفته که باز اول آن در ۱۲ سالگی بوده است، اما پس از طلاق و بازگشت به منزل ،نا پدری اش قصد تجاوز به او را می کند.مادرش پس از اطلاع از موضوع آتنا را مقصر می داند و او را دز منزل نمی پذیرد و آتنا مجددا ازدواج می کند.اما همسر دوم هم معتاد از آب در می آید و ناگزیر طلاق می گیرد و عاقبت سر از مرکز در می آورد.فیلم نشان میدهد که چگونه مرکز به حل همه ی مشکلات این دختران می پردازد و برای هر یک از آنها به صورتهای مختلف اعم از تهیه شغل،محل مناسب زندگی،یا بازگشت به خانواده راه حلی میابد.

فیلم با این حکایت تمام می شود که برادز و پدر معتاد پریسا برای بازگرداندن او به مرکز می آیند و نشان می دهند که متنبه شده اند. و آنها متعهد می شوند که دیگر به خواسته های پریسا احترام بگذارند و هرگز رفتار خشونت آمیز با او نداشته باشند . وقتی پریسا برای نخستین بار طعم محبت پدر و برادرش را می چشد چشمانش از شادی می درخشد و وبا صورتی خندان می پذیرد که با میل خود به خانواده اش بازگردد.گفت و گوهای میان افراد بسیار ارزشمند و منبعی غنی از داده های مردم شناسی است؛داده هایی که از ابعاد مختلف امکان تجزیه و تحلیل دارند.گفت و شنودها عموما میان دختران مرگز با یکدیگر ،دختران با مدد کاران و مدد کاران با خانواده هاست. تمام تلاش برای ایجاد تفاهم از راه گفت و گوست.

در زیر یک نمونه از این گفت و گو ها را که مربوط به آغاز فیلم است ذکر می شود.این گفت و گو میان یکی از مددکاران و منیره است.خانواده ی منیره برای بازگرداندن او آمده اند و منیره از بازگشت به خانواده خود اکراه دارد و گریه می کند و مشاور مرکز می کوشد او را به رفتن متقاعد کند:

ـ مددکار:چرا گریه می کنی؟منیره:چه می دانم.مدد کار:وقتی می خواهند ببرندت از چی ناراحتی؟چرا نمی خوای پیش آنها بروی؟اینجا یه مکان موقته.ما اینجا فقط برای کمک هستیم.من می دونم سخته.می دونم مخدودیت تو خانه سخته.اما شاید باید با اون شرایط توی خانه،خودت را وفق بدهی.

ـ منیره:هیچکس نمی تونه با خانواده من بسازه.مددکار:می دونم.همه می گن. من مادرت را دیدم. من هم باشم شاید نتونم با اونها کنار بیام.اما چاره چیه؟چاره فرار از خونه اس؟فریاد بزنم :آی ملت بیایید کمک کنید که من نمی تونم با خانواده ام بسازم؟هیچکس باز مثل خانواده ات نمی تونه کمکت کنه.

ـ منیره:خانم آخه شما کنار خانواده تون راحتید،صبح تا ظهر اینجا هستید.شما آخه نمی تونید ما رو درک کنید.

ـ مددکار:با فرار که چیزی حل نمی شه.به کجا می خوای پناه ببری؟به کی می خوای پناه ببری؟اینها هم گرگ اند.اینها چی از تو می خوان.یه دختر زیبا مثل تو؟مادرت دلسوزه که سخت گیری می کنه.منیره:نمی خوام. دلسوزیش بخوره تو سرش.وقتی می زان فکرش رو نمی کنن.تند تند می زان. تحلیلی ((فراری )) از منظر مردم نگاری((فراری )) فیلم مستند اجتماعی است که با همکاری یک انسان شناس و یک کارگردان ساخته شده سات از این رو شایسته است از منظر انسان شناسی تحلیل شود.هدف فیلمهای مردم نگاری مطالعه و ضبط حتی الامکان عینی و نظام یافته نمونه هایی از رفتار واقعی (نه ساختگی) از طریق صدا و سیما است(ویکلند.۱۹۹۵.۴۷) فیلم های انسان شناختی همانند دیگرداده ها و تحقیقات انسان شناختی هنگامی اهمیت و اعتبار میابند که علاوه بر رعایت نسب و بی طرفی و عینیت ،انتقادی و بر شناخت مسئله یا مشکله استوار باشد.ارزش و اعتبار این گونه فیلم ها تابع میزان آگاهی و روشنگری انتقادی است که ایجاد می کنند،نه تابع توتان گزارشگری و توصیف ساده و گزارش گونه از رخداد یک حادثه.

انسان شناس حرفه ای مانند پزشک است.فرد بیمار از پزشک انتظار ندارد که پزشک نقاط سالم بدن او را کانون توجه خود سازد و برای مثال به توصیف قدرت بدنی و سلامتی دستگاههای او بپردازد،بلکه بالعکس انتظار دارد از بخش آسیب دیده او سخن گوید.ملاحظه این نکته در ارزیابی فیلم ((فراری)) بسیار ضروری است ،زیرا یکی زا مهمترین پرسشهایی که پس از پخش این فیلم از جانب مخاطبان ایرانی مطرح شد، این بود که چرا از میان هزاران موضوغ اجتماعی و فرهنگی ،سازندگان فیلم بر موضوع فرار دختران انگشت نهاده اند.موضوعی که به نوعی حکایت از ناسازگاری و نابهنجاری اجتماعی در ایران دارد. یکی از بینندگان منتقد ایرانی می پرسید ،امروزه در ایران ،دختران بیش از پسران در دانشگاهها و فعالیتهای علمی حضور دارند.اگر فیلم سازان ایران و اروپایی در نگاه خود به ایران بی طرف و صادق هستند چرا درباره یان موفقیتها فیلم نمی سازند؟پاسخ این است که البته معرفی و شناخت این گونه موضوعات ،کارکرد تبلیغی و اجتماعی چشمگیری دارد ،اما به سختی در قالب یک طرح انسانی شناختی متناسب با ارزشهای حاکم بر گفتمان انتقادی روشنفکرانه می گنجد. فراری گزارشی از یک مسئله اجتماعی با رویکردی انسان شناختی است؛رویکردی که اغلب بیانگر درونی ترین فهم از یک مسئله است.در شناخت و تحلیل مسئله اجتماعی کسی که آن را به منزله یک مسئله تعریف می کند ،تعیین کننده ترین نقش را در نحوه رویکرد و برخورد با آن دارد.معمولا چهار گروه در تعریف و درک یک مسئله می تواند سهیم باشد:

۱) رهبران ،مدیران و برنامه ریزان اجتماعی

۲) صاحبنظران و کارشناسان اجتماعی

۳) مردم و افکار عمومی

۴) خود کسانی که درگیر و کرفتار مسئله هستند.هر یک از این گروهها برمبنای منافع و میزان قدرت خود،تلقی متفاوتی از مسائل دارند.در نظامهای دموکراتیک و مدرن تمام این گروها در تعریف و فهم مسائل مشارکت دارند ولی در نهایت به دلیل غلبه ارزشههای فرد گرایانه ،میل و خواست افکار عمومی و خود افراد درگیر،بیشترین سهم را در تعریف و شناخت مسائل اجتماعی دارند . اما در جوامع غیر دموکراتیک به ندرت مسائل اجتماعی از منظر کسانی که درگیر آن هستند ،دیده یا فهم و درک می شودَ،زیرا نظان سیاستگذاری ،نگرشی کل گرایانه و از بالا به پایین به امور دارد در حالی که جایگاه کسانی که مخاطب برنامه های اجتماعی هستند ،جایگاهی ثانویه و دیدگاه آنها کم اهمیت تلقی می شود.به همین دلیل اغلب سطح مشارکت داوطلبانه افراد در برنامه ریزی های اجتماعی دولت اندک است ، و بسیاری از برنامه ها به رغم صرف هزینه های سنگین ،بدون حصول نتیجه خاتمه می یابند.

فیلم فراری با گزارشی از طرز تلقی و درک دخترانی که خود درگییر مشکل هستند این امکان را فراهم می سازد تا صدای کسانی را که برای بیان دیدگاههای خود هیچ گونه تریبونی در اختیار ندارند و اغلب،جامعه آنها را افرادی ناسازگار،بزهکار،و به لحاظ اجتماعی مطرود و نظر آنها را بی اهمیت یا تماما نادرست بر می شمارد و شاید اصولا یکی از دلایل درگیر شدن آنها در کشمکشهای مختلف به دلیل همین نادیده گرفته شدن خواسته ها و نظرهای آنها برگزدد.دختران بر اساس آنچه که فیلم نشان می دهدد در نتیجه سرکوبگری ،اختناق،تحقیر،فشارهای اجتماعی و روحی که خانواده و اجتماع به آنها تحمیل می کنند، ناگزیر به ترک خانه شده و سر به بیابان و خیابان نهاده و از این طریق علیه نظم خانوادگی ظغیان کرده اند.حال آنکه به نظر می رسد این گروه اگر مجال می یافت که نظر و دید خود را از زندگی بیان کند و اقتدار و مشروعیت به دست آورد کمتر این احتمال وجود داشت که به کام بحرانها و ورطه های هولناک فرو افتد. زیرا فرصت دهی به آنها راهی است تا خانواده ها دریابند که اولا خواسته و درک فرزندانشان از زندگی چیست و ار چه مشکلی رنج می برند.

ثانیا ، به روشی منطقی آنها را با پذیرش شرایط زندگی مجاب ، یا ناگزیر به تغییر و اصلاح کنند.وضعیت رقت بار دختران و رفتار های تند و خشونت آمیز خانواده هایشان در مقابل آنها، احساس همدلی و همدردی شدیدی را در بیننده ایجاد می کند. به همین دلیل پخش این فیلم از رسانه های ایران ممکن است منشـا تغییر دیدگاه والدین شود.بخشی از روشنگری انتقادی فیلم در این نکته نهفته است که یلم هر یک از خانواده ها را به بازبینی نقادانه رفتارهای خود با دختران فرا می خواند و با قدرت تاثیر گذاری عاطفی شدیدی که داراست ، احساس ندامت از رفتار های خشونت آمیز در حق دختران را در بیننده بر می انگیزد.

همچنین فیلم یکی از نگرشهای عمومی و تثبیت شده درباره ی فرار دختران را به چالش می کشاند. این رویکرد آن« است که مسئله فرار دختران ناشی از فریب خوردگی ، هوس بازی و غلبه شهوات، نفوذ فرهنگ غرب از طریق رسانه ها، سادگی و ساده لوحی دختران، سست شدن ارزشهای دینی ، دوستان ناباب و نا اهل ، و ناتوانی دولت در تامین خواسته های نوجوانان و جوانان به ویژه در زمینه سرگرمی و تفریح است.در مقابل این رویکرد ،((فراری)) ریشه های مسئله را به درون خانواده و روابط و و شرایط حاکم بر آن نسبت می دهد و سهم عوامل بیرون از خانواده و نظریه توطئه را نفی می کند.از دریچه فیلم ((فراری)) ریشه های این بحران را در نگرش سوکوبگرانه و استبداد سالاری ، فقر و ناتوانی خانواده ها در تامین نیاز های اولیه فرزندان، فقدان شرایط مطلوب و بعضا فراهم نبودن حداقل امکانات زندگی، نابرابری و تبعیض جنسیتی ، اعتیاد والدین به مواد مخدر ، بیسوادی، ناتوانی خانواده ها در درک نیازهای عاطفی و اخلاقی نوجوانان و جوانان،و بالاخره شکاف ارزشی میان دو نسل و فقدان زبان مشترک برای گفت و گو و مفاهمه و درک متقابل را باید جست و جو کرد.

البته این سخن که فیلمهای انسان شناختی می کوشند حتی الامکان عینی و روش مند و انتقادی باشند به معنای بی طرفی ارزشی فیلمها و دوری آنها از جهتگیریهای سیاسی، ایدئولوژیک و فکری به صورت مطلق نیست.فیلم مستند ، خاصه فیلم مردم نگاری، اگر چه ضبط مجموعه ای از وقایع یا واقعیتهای اجتماعی و فرهنگی است و می کوشد تا آنجا که مقدور است واقع گرا باشد و تصویری عینی از واقعیت ارائه دهد، در نهایت ناگزیر است از فیلتر ذهن و زبان سازندگان فیلم عبور کند و رنگ ذهنیت سازندگان را بر خود بپذیرد.بنابر این ، می توان این مفروض را پذیرفت که نه تنها ذهن دوربین که ذهنیت سازندگان نیز قادر نیست واقعیتها را آن گونه که هست تصویر کند بلکه واقعیت را با گزنیش برخی وقایع و حذف برخی دیگر ،چارچوبهای فکری و ارزشی سازندگان فیلم منطبق می کند و سپس به جلوی دوربین می کشاند.از این رو هر فیلمی پیش از آنکه گویای تصویری از واقعیتها باشد ، بیانگر طرز تلقی و بینش و منش خاص سازندگان آن است.

این نکته را نیز نباید از خاطر دور داشت که دوربین فی نفسه نمی تواند بی طرف باشد؛ خواه ناخواه محدودیتهایی در ضبط واقعیت ایجاد می کند و بر چگونگی رفتار کساتی که در مقابل آن قرار می گیرند تاثیر مستقیم می گذارد. چنانکه در این فیلم برخی گفت و گو ها به نحو آشکا رغیر طبیعی هستند و دختران ، اغلب متوجه ایفای نقش در مقابل دوربین اند تا بروز رفتار های معمول خودشان.البته کارگردان باید بتواند این تاثیر را به حداقل کاهش دهد،اما ((فراری)) از این منظر توفیق چندانی ندارد.برای درک تاثیر چارچوبهای ذهنی و فکری سازندگان فیلم (( فراری)) بر اساس آنچه گفتیم ، باید ابتدا شناختی از هویت و ذهنیت سازندگان آن داشته باشیم. سازندگان ((فراری)) از حیث زن بودن و زندگی در بریتانیا به هم شباهت دارند ولی از حیث تعقلات فکری ،مذهبی، سیاسی و وپیشینه و هویت با هم متفاوتند.زیبا میر حسینی انسان شناس مسلمان ایرانبی است که سالهاست به بریتانیا مهجرت کرده و در محافل دانشگاهی و علمی به فعالیت مشغول است. با یک تحلیل دقیق می توان تاثیر هر یک از ویژگی های مذکور را در کم و کیف فیلمهای میر حسینی دید.او زنی ایرانی است که در ایران پرورش یافته و به همین دلیل درکی درونی و همدلانه از فرهنگ و جامعه ایران دارد و می داند چگونه با زنان ایرانی ارتباط برقرار کند و به اندرون و خلوت آنها راه یابد و آنان را متقاعد سازد که با میل و رغبت جلوی دوربین بیایند و حدیث و حکایت تلخ و دشوار زندگی خود را بیان دارند . این موضوع که سازندان فیلم چگونه توانسته اند با موفقیت رضایت دولت ایران و دختران و زناند مشارکت کننده را برای حضور در فیلم جلب نمایند موضوعی است که تحسین بینندگان خاصه بینندگان ایرانی را که می دانند ایرانیان تا چه میزان محجوب و خود دار هستند بر انگیخته است.

به عقیده نگارنده بخشی از پاسخ این پرسش را همانطور که گفته شد می توان به هویت و تجارب میرحسینی نسبت داد.بر اساس کتابها و تحقیقاتی که میرحسینی منتشر کرده است می توان گفت مسئله زن بودن در اسلام (به طور عام) و زن در ایران (به طور خاص) برای او دغدغه فکری ومشغله دانشگاهی است نه سوژه ای سینمایی یا تلویزیون پسند و به لحاظ تجاری پولساز.کتابهای میرحسینی به خصوص ((اسلام و جنسیت ۱۹۹۹)) نشان می دهد که آرمان روشنفکری او ایجاد تغییر در نحوه ی نگرش مسلمانان به زنان است.تغییری که لاجرم باید از نقادی مسائل بینابینی که زنان امروز گرفتار آن هستند آغاز شود نظیر برداشتهای سنتی و نامتناسب با نیازهای امروز زنان از فقه و حقوق اسلامی،تبعیض و نابرابریهای عرفی و فرهنگی میان زنان و مردان ،وصعیت نامتناسب اجتماعی و شغلی زنان ، و مسائل جنسی و بحرانهای اخلاقی پیامد آن.

خانم کیم لانجیناتو ، کارگردان و بریتانیایی است ،و به طبع مسائل زنان و کارهای هنری خود را بیشتر از زاویه ی فیلم و منظر زیبا شناسانه و ارزشهای اروپایی و بریتانیایی می بیند.بنابر این بدیهی است که بیش از مخاطبان ایرانی ، در اندیشه ی مخاطبان اروپایی فیلم باشد.برای او اساسا تغییر نگرش اروپاییها به جامعه ایران و زن ایرانی هدف اولیه ی فیلم است ، نه تغییر نگرش مسلمانان و ایرانیان به زن. او می خواهد به مردم انگلیسی زبان چیزهایی درباره کشور و فرهنگ دیگری منتقل سازد.ضمن اینکه سرگرم کردن و لذت بخشیدن به بینندگان نیز همچون سایر کارگردانان غربی،دغدغه و هدف اوست؛دغدغه ای که برای رسانه های ایرانی چندان اهمیتی ندارد. فراری از دیدگاه بینندگان آن:فیلمهای انسان شناختی ،در صورتی که مجال اکران عمومی و پخش در رسانه ها را بیابند، اغلب با ارزیابیهای جامعه شناختی عامه مردم مواجه می شوند،زیرا اغلب این فیلمها با تمرکز بر نظام ارزشها و باورهای مردم و همچنین با انگشت نهادن بر امور روزمره و امور ظاهرا بی اهمیت یا فراموش شده و برجسته ساختن و قرار دادن آنها در کانون توجه عموم و مجادلات اجتماعی ، به سهولت حساسیت عموم را بر می انگیزد.این مهمترین کارکرد و موفقیت فرهنگی یک فیلم انسان شناختی در حوزه ی بیرون از اجتماع علمی و دانشگاهی است.از منظر عموم مردم ، کارکردهای فرهنگی و اجتماعی یک فیلم بیش از مسائل هنری ، پژوهشی و تحقیقی ، پرسش برانگیز است.همان طور که پیش از این نیز ذکر شد ، دو گروه ایرانیان و غیر ایرانیان ارزیابیهای متفاوتی از فیلم داشته اند که در اینجا ابتدا گزارشی از این ارزیابیها ارائه داده و سپس آنها را تحلیل می کنیم. ((فراری )) از منظر ایرانیان که موضوع فیلم درباره جامعه آنهاست_ به کارکردهای فیلم بیش از ابعاد دیگر آن توجه کرده اند.وقتی فیلمی درباره ی ایران از رسانه های کشور دیگری پخش می شود ، برای مخاطب ایرانی آنچه بیش از درستی یا نادرستی پیام و محتوای فیلم مهم است ، تصویر و سیمایی است که از جامعه و فرهنگی ایرانی نزد دیگران ترسیم شده است و اینکه بعد از تماشای فیلم چه قضاوتی درباره ی ایرانیان و ایران خواهد داشت.

دکتر نعمت الله فاضلی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.