دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

روشنفكران مدرن و فرهنگ انقلاب اسلامی


روشنفكران مدرن و فرهنگ انقلاب اسلامی

برخی از مفاهیم ارزشی در كلیت خود, دارای نوعی ابهامند و به این دلیل معانی زیادی در عرفهای مختلف دارند مفهوم انقلاب از همین قبیل است

برخی از مفاهیم ارزشی در كلیت خود، دارای نوعی ابهامند و به این دلیل معانی زیادی در عرفهای مختلف دارند. مفهوم انقلاب از همین قبیل است. مثلاً ما اگر در رابطه با وقوع یك انقلاب، خبری را بشنویم، طبعاً دچار نوعی نگرانی می شویم و این در حالی است كه اگر یك دانشمند چنین خبری را بشنود، نه تعجب می كند و نه نگرانی به او دست می دهد.

چرا برداشتها از مفهوم كلی انقلاب با ابهام همراه است؟ دلیل تجربی آن این است كه معمولاً نوع ادراك ما حسی و تجربی است، حتی اگر آموختنی هم باشد بر پایه حس و تجربه است.

انقلاب اجتماعی در ایران نشان داد كه از همه انواع آزموده آن در سایر كشورها و جوامع متمایز است و این امر از منحصر به فرد بودن آن آگاهی می دهد؛ یعنی انقلابی كه قائم به مكتب اسلام و در نوع خود یك اعجاز الهی نجات بخش بوده و از هیچ كدام آنها الگو نگرفته است. نوشتار ذیل نقطه اتكا یا به عبارتی زیرساختهای بنای انقلاب اسلامی را نشان می دهد.

● یك خانواده سیاسی فرهنگی

اگر در تاریخ سیاسی فرهنگی ایران از ۱۳۴۶ تاكنون سیر نماییم، درمی یابیم كه ما در همه حركتهای معارض دینی قبل و بعد از انقلاب - به ویژه محافل اپوزیسیون- تفكر متشكل لیبرال نهضت آزادی ایران است. اینكه از این جماعت به «مادر» عنوان می كنیم، به خاطر رگ تغذیه تفكری است كه پاره ای از گروهها و جناحها را با آهنگ لیبرالیسم پیوند می زند، هر چند زادگاه آنها خود نهضت آزادی نباشد.

این گروه دارای معتقدات دینی سیاسی فرهنگی اقتصادی خاصی است كه در مجموع، آنان را از امتیاز حزبی و جواز مشاركت سیاسی محروم ساخته است. خلاصه نگرشهای آنان بدین گونه است:

«جناح لیبرال با ایدئولوژیك كردن دین مخالف است»؛ «این نگرش ولایت فقیه را به عنوان یك اصل قانون اساسی می پذیرد، اما در تئوری و نظر آن را رد می كند».(۱)

پلورالیسم و ایجاد فضای باز فرهنگی، ورود به بازار جهانی بر اساس منافع ملی و یك اقتصاد سرمایه دار و مولد متكی به صنعت و لیبرالیزه كردن اقتصاد، توسعه سیاسی برای توسعه اقتصادی، سیاست موازنه عدمی در حضور بین الملل، تنش زدایی و تصمیم بر اساس مصلحت. رد تز صدور انقلاب، سر فصلهای دیدگاههای فرهنگی- اقتصادی و سیاسی آنان می باشد. (۲)

● دو بازو، دو فرزند و دو بال

عنوان راست و چپ صرفاً منظور ما نیست، زیرا از آغاز انقلاب تاكنون گونه های مختلف راست و چپ را شاهد بوده ایم، وانگهی چندان روشن نیست كه راست موافق حاكمیت و چپ مخالف آن است یا راست موافق سرمایه داری است و چپ موافق با سوسیالیزم و یا صرفاً دو نامگذاری در یك جریانند. در برداشت نخست، ممكن است راست یكی از دوثقل در برداشت دومی باشد؛ یعنی وقتی حاكمیت در اختیار سرمایه داری باشد، مخالف آن چپ است و اگر در اختیار ضد سرمایه داری باشد چپ طبعاً هواداران سرمایه داری خواهند شد.

آنچه بیشتر در مد نظر ماست «راست مدرن» و «چپ مدرن» است كه چندان وجه تمایزی با هم ندارند.

مثلاً: راست مدرن به مظاهر غرب نه به دید تهاجم بلكه تبادل می نگرد. «چپ مدرن» نیز اهمیت زیادی به تبادل فرهنگی و تقویت بسترها و زیر ساختها، حفظ و تقویت هویت فرهنگی دینی و ملی برای ایجاد مصونیت اجتماعی در برابر تهاجم می دهد. مهمترین اصول سیاست خارجی آنها اصل تنش زدایی است.(۳)

مؤلفه های اصلی استراتژی راست مدرن را استقبال از مدرنیسم، عدم حساسیت نسبت به كم رنگ شدن سنتها و مظاهر اجتماعی دینی در جامعه با كاهش تدریجی نقش دین در جامعه، ایجاد فرهنگی لیبرالیستی با مناسبات مبتنی بر تساهل و تسامح و آزادی تشكیل می دهد.(۴)

طیف چپ مدرن معتقد به دو نقد است: نقد سنتهایی كه جای دین نشسته اند؛ نقد غرب و نه نفی آن.

خصوصیات تندروی و رادیكال را نباید به اینان نسبت داد. این جناح به سه ركن جمهوریت، اسلامیت و ایرانیت پایبند است(۵). گفتگوی تمدنها به جای تعارض تمدنها، واژه ای است كه به كار برده اند.(۶)

راست مدرن و چپ مدرن هر دو به زیر ساختهای فرهنگی در بستر سیاست یا به قولی گسترش تلاشهای سیاسی و دستیابی به اهداف خود با استفاده از شیوه های فرهنگی می اندیشند.

● روشنفكران مدرن و فرهنگ انقلاب اسلامی

براساس نظریه زیمل، كوزر و دیگران و چنانكه تاریخ جنبشهای اجتماعی نشان می دهد، گویا این یك قانون طبیعی است كه:

«اگر دو گروه با یكدیگر در تضاد قرار بگیرند، در آن صورت در درون هر یك از آنها همبستگی و انسجام و وحدت نظر بیشتری به وجود خواهد آمد».(۷)

طبیعتاً اعضای هر گروه به گروه خود به عنوان «گروه مرجع مثبت» و به دیگری «گروه مرجع منفی» می نگرد. مثبت از آن جهت كه تمامی اصول، قواعد، هنجارها و ارزشهای خودی را درست و خلاف آنها را نادرست می شناسند و از این جهت، هویت می یابند.

نمونه عینی از فرضیه فوق را در شكل «روشنفكران تلفیقی» برآمده از دو تیپ راست و چپ و مدرن را نیز امروز در ایران شاهدیم. در حقیقت، افراد منتسب به آن را باید در كل طیفها یافت. این طیف نو برآمده، تحت تأثیر اندیشه های چپ (نقش دولت و بررسی تاریخی عقب ماندگی و استبداد در ایران)؛ «نئولیبرالیسم» (دموكراسی، آزادی، مشاركت مردم و...)؛ «نو وبری» (زمینه های فرهنگی توسعه عقلانیت بور و كراتیك و...)؛ اندیشه های پست مدرنیسم (عقل انتقادی و...) قرار داشته اهداف سیاسی خود را در قالبهای فرهنگی - در نهایت درایت و هوشمندی- پیگری می نمایند.

اینان نه مانند اندیشمندان عصر مدرنیسم به «توسعه خطی» اعتقاد دارند و نه مانند اندیشمندان پست مدرن به «یكتا انگاری» تمدنها و كشورها تأكید دارند، بلكه از دید آنها، تلفیقی از تجربیات تمدن غالب بشری ]تمدن غرب [و درونی كردن آنها با ارزشهای بومی و محلی ]فرایند نوسازی در پویش فرهنگ [ بهترین راهكار است و در همین راستا تلفیق سه شكاف ]یا سه گسل[ ملی، اسلامی و غربی مورد تأكید آنهاست.

در باب دین پژوهی راهكارشان در معرفت شناسی «دین حداقل» است و اصل گوهر دین را ثابت، لیكن فهم و معرفت انسانی را از آن، متغیر می یابند. عقلانیت نیز، در این دید «عقل حداقل» می باشد، آزادی در این بینش دارای اصالت است و هر آنچه آن را به عنوان «خط قرمز» محدود می سازد، جعلی و اعتباری است.طیف یاد شده در تحولات اخیر ایران به عنوان یك گروه مرجع جدید توانسته است موجودیت یابد كه در آن، نخبگان حوزه و دانشگاه نقش اساسی بازی می كنند.

طیف «روشنفكر تلفیقی» بر خلاف جریان «چپ مدرن» كه اصل را به عدالت اجتماعی داده است، همچنین برخلاف «راست مدرن» كه آزادی را تا آنجا می پذیرد كه به توسعه لطمه نخورد، معتقد است كه هم عدالت اجتماعی و هم توسعه را باید تا حدی محترم داشت كه به آزادی لطمه نزند. در این بینش، گسترش عدالت و توسعه باعث گسترش دستگاههای دولتی شده و به آزادی فرد لطمه می زند.(۸)

● نگاهی به آن سوی ها

چنان كه خود شاهد آن هستیم، فرهنگ ناب انسانی را با بحرانی جدی مواجه می بینیم. نیروهای متشكل ضد انسانی چه در كشورهای تحت ستم و چه در خود همان كشورهای پیشرفته سلطه جو- دست اندركارند تا انسان را به وسیله نیروی خودپردازی، در بست به یوغ خود كشند. مشكل عظیم تر آن است كه عمدتاً مصیبتهایی كه نصیب ملل جهان سوم می شود، از سوی اندیشمندان و روشنفكران این سرزمینهاست كه نشان روشن بینی خود را از فرهنگی دارند كه مارك استعمار و بیگانگی بر آن خورده است.

از این عده كه بگذریم، به روشنفكران مستقل و كاملاً ملی برمی خوریم كه هرگز حاضر نیستند چون هفت درویش در گلیمی بخسبند.

یك پژوهش در ایران، پیرامون افقهای فكری جریانهای سیاسی روز، نشان می دهد كه بسیاری از جناحها در زمینه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی از سیاست واحدی پیروی نمی كنند.

پیامد چنین وضعیتی آن است كه در صحنه فعالیتهای سیاسی در ایران، احتمال ائتلاف یا همكاری همه جانبه با یكدیگر، كم و ناپایدار می شود و به هنگام كسب قدرت توسط یكی از آنان، امكان برخورداری از تفاهم و توزیع عادلانه قدرت، تحمل مخالفان و اخذ موضع رقابت سالم به صفر درجه تنزل یابد.(۹)

● روحانیت و انتظار از رهبری

انقلاب اسلامی پدیده ای روحانی است. هم رهبری نخستین آن را یك ابر رهبر روحانی یعنی حضرت امام خمینی(ره) بر عهده داشته و هم تداوم بخشیدن به جریان آن و حفاظتش را بزرگان روحانی تاكنون عهده دار بوده اند و هم مایه ایدئولوژیكی آن از مذهب گرفته شده است. این خصوصیات ماهیت دینی آن را اثبات می كند و انتظارهایی را بر می انگیزاند كه بانیان آن باید از عهده تأمین آنها برآیند و این انتظار بی جایی نیست.

بی شك، زمانی كه بذر انقلاب اسلامی در ایران بارور می شد و مقدمات سقوط حكومت شاه را فراهم می آورد، مسائل جامعه به گستردگی امروز نبوده اند و امكانات موجود می توانستند جوابگو باشند؛ اما رفته رفته جامعه ایرانی به لحاظ جمعیت و مسائل مرتبط با آن گسترش فوق العاده ای یافته است.

پدیده ای كه با آن مواجهیم، یك فرایند به نام توسعه است كه در سطح جهانی كره زمین را درنوردیده و ایران، به عنوان جزوی از جامعه جهانی را فراپوشیده است.

نگاهی به وضعیت پیشرفت تكنولوژیكی و تأمین نیازهای مادی در ایران بعد از انقلاب و مقایسه آن با وضع پیش از انقلاب، نشان از تلاش معقولی دارد كه با همه تنگناهای تحمیلی، گامهای مهمی برداشته شده است.

توسعه و پیشرفت دو مفهومند كه معمولاً با هم می آیند. مراد از توسعه باز شدن افق و تكرار متوالی در زمینه موجود است.

ما معنای توسعه را بی هیچ مراجعه ای به منبعی آماری، تنها با اندكی توجه به گذشته نه چندان دور و مقایسه آن با اكنون دریافت می كنیم. اما آنچه منظور ما از پیش كشیدن این دومفهوم است، توجه جدی به این مسأله است كه توسعه نیاز آفرین است و مهم این است كه دامنه و عمق نیازها نیز همانند خود توسعه رشد تصاعدی دارد؛ یعنی به نسبتی كه از نظر كمی در سطح فكر و علم توسعه ایجاد می شود، به همان اندازه نیازهای مادی و غیر مادی ما افزایش می یابد؛ چنان كه هر روز شاهد نیاز تازه و نو ظهور و ناشناخته ای می گردیم و این امر در رابطه با علم و دین نیز، به همین سان است.البته، باید التفات داشته باشیم كه آنچه در اثر توسعه بر سر راه ما سبز می شود، جدای از مسائلی است كه قبلاً بوده و باید اكنون به گونه نوپدید آن بدان نگریسته شود.

پی نوشتها:

۱- رك . ظریفی نیا، (۱۳۷۸)، كالبد شكافی جناح های سیاسی ایران ،ج۲ ، صص ۵۰ و ۵۲.

۲- رك . ظریفی نیا، (۱۳۷۸)، همان، صص ۴۵ و ۵۶.

۳- رك . ظریفی نیا، (۱۳۷۸)، همان، صص ۱۰۷ و ۱۲۲.

۴- بی نا، (۱۳۷۳)، دو هفته نامه عصر ما، سال اول، شماره نهم، بهمن، ص ۲.

۵- بی نا، (۱۳۷۳)، دو هفته نامه عصر ما، سال اول، شماره چهار، آذر.

۶- ظریفی نیا، حمیدرضا، (۱۳۷۸)، ص ۱۲۵.

۷- رفیع پور، فرامرز، (۱۳۷۸)، آناتومی جامعه، ص ۱۲۴.

۸- برای آگاهی بیشتر، رك: ظریفی نیا، حمیدرضا، (۱۳۷۸)، صص ۱۲۹ و ۲۲۰.

۹- رك. مرتجی، حجت، (۱۳۷۸)، توضیح آن كه این پژوهش تحت عنوان «جناح های سیاسی در ایران امروز» به وسیله همین نویسنده و در همین اثر در سالهای ۷۶-۱۳۷۴ انجام شده است.