پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

روشنفكران و توده ها


در گستره وسیعی از مجموعه جغرافیایی كه جهان سوم نامیده می شود, فرایندی تاریخی, ژرف و مخرب به وضوح دیده می شود كه در آن نمادهای اخلاقی, ارزش های متعالی, باورهای انسانی و سرمایه های اجتماعی به شكلی فزاینده, مداوم و تدریجی از فرهنگ حاكم بر جامعه فرهنگ عملیاتی رخت بربسته و به بستر خرده فرهنگ درمی غلتند

گزندگی این واقعیت از آن روی احساس می شود كه در بسیاری از كشورهای جهان سوم امروزه تعداد باسوادها و افراد بهره مند از تحصیلات عالی رشد بی سابقه ای را نشان می دهد. در جوامع برخوردار از توسعه انسانی، گسترش تحصیلات در تلطیف فرهنگی، انسانی كردن حیات مادی و غنابخشی به حساسیت اجتماعی به شكلی گسترده تاثیرگذار بوده است. بدین روی است كه روشنفكران در این جوامع از جایگاه ویژه و اعتباری معنوی برخوردار هستند. اما كشورهای جهان سوم در این رابطه بسیار متفاوت ظاهر می شوند و روشنفكران در این جوامع به همین روی باید به گونه ای دیگر نگریسته شوند و نقش آنها به ارزیابی گرفته شود. وجه تمایز بسیاری از كشورهای جهان سوم وسعت یافتن مداوم برهوت «فرهیختگی اجتماع محور» است. جدا از اینكه روشنفكران را به عنوان یك طبقه در نظر بگیریم و یا اینكه آنان را در چارچوب یك قشر تصویر سازیم با این واقعیت كتمان ناپذیر روبه رو هستیم كه روشنفكران فاقد عملكرد غنابخش اجتماعی و پالوده سازی ارزشی، توده های جغرافیایی هستند كه در آن زیست می كنند. چرا؟ روشنفكران به ضرورت ظرفیت های ذهنی و توانمندی های ادراكی می بایستی با تكیه بر مفاهیم انتزاعی، فعالیت های خود را سامان دهند. به عبارت ساده تر آنها باید در قالب مفاهیم انتزاعی متعالی از قبیل آزادی، عدالت، برابری و تعهد اجتماعی به روابط اجتماعی در جامعه نگاه كنند، این روابط را تفسیر كنند و در نهایت به توصیه انسانی ترین، عادلانه ترین و دموكرات ترین روابط اجتماعی بپردازند. این به آن معنا است كه روشنفكران با در نظر گرفتن مفاهیم انتزاعی فكر و به آن عمل كنند. در چنین صورتی است كه روشنفكران قادر می شوند كه تجلی بیرونی به مفاهیم متعالی انتزاعی بدهند. با توسل به این چارچوب است كه فرهیختگی به متن جامعه تزریق می شود و به تدریج مفاهیم انتزاعی انسانی، هویت اجتماعی پیدا می كنند و فرهنگ حاكم بر جامعه را تسخیر می كنند. در این حالت روشنفكران عملاً به بافت اجتماع گره خورده اند و توده ها كه اجتماع را تشكیل می دهند به مقام شهروند ارتقا می یابند. چرا كه به حقوق و وظایف خود به جهت عملكرد روشنفكران آگاه شده اند. در بخش وسیعی از كشورهای جهان سوم، روشنفكران با وجود ظرفیت های ذهنی و توانمندی های ادراكی در مسیری متفاوت گام برمی دارند و به همین روی است كه در این ممالك توده ها فرصت ارتقا به مقام شهروند را نمی یابند و تعالی اجتماعی شكل نمی گیرد. در این ممالك روشنفكران به گونه ای وسیع و همه گیر در قالب مفاهیم انتزاعی متعالی به صحبت و بحث می نشینند ولیكن در فعالیت های اجتماعی خود كوچكترین توجهی به این ارزش های متعالی نمی كنند. اینان این مفاهیم را معیاری برای رفتارهای خود قرار نمی دهند چون كه آنان فاقد اعتقاد ادراكی هستند. به مفاهیمی مانند آزادی، جامعه مدنی، دموكراسی و برابری، اعتقاد فهم شده وجود ندارد بلكه این الفاظ به كار گرفته می شوند تا فرصت های اقتصادی و پرستیژ حكومتی را نصیب خود سازند. در چنین فضایی، روشنفكران چون بهره ای از ثبات اعتقادی ندارند و تنها به جهت بهره برداری مادی به این مفاهیم متعالی متوسل می شوند به شدت فراوان نیازمند اتصال به مراكز قدرت و ثروت می شوند. با توجه به این واقعیت است كه می توان درك كرد چرا نمی شود به پیش بینی جهت گیری های احتمالی روشنفكران در این جوامع پرداخت. اینان تابع بهترین فرصت هستند و مداوماً با توجه به این معیار در حال تطبیق خود با شرایط هستند. در جوامعی كه تعالی توده ها ملاك عملكرد و جهت گیری روشنفكران است اینان تابع فرصت هایی نیستند كه به آنها روی می نماید بلكه تابع اعتقادات و ارزش های فرهیخته هستند. بدین روی است كه می توان به گفتار آنان باور داشت. در بسیاری از كشور های جهان سوم، توده ها به وضوح كامل آگاه از ماهیت «خودمحور» روشنفكران هستند و به همین روی است كه به غوطه وری در مفاهیم متعالی آزادی، برابری و عدالت با تردید می نگرند، روشنفكران خود را هم جوش با توده ها نمی یابند و هیچ گره اجتماعی بین آنها به وجود نمی آید. توده ها مترصد تعالی انسانی و روشنفكران مترصد فرصت های ترقی اجتماعی هستند. چنین است كه باید جدایی اجتماعی روشنفكران و توده ها در جهان سوم را پیامد اجتناب ناپذیر عملكرد «فرهیختگان خود محور» قلمداد كرد.

دكتر حسین دهشیار