پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

کوهنوردان ایرانی و تکرار مسیرهای کهنه


کوهنوردان ایرانی و تکرار مسیرهای کهنه

۱۹ سال پیش در گزارش تلاش برای صعود زمستانی دیواره علم کوه که با عنوان علم کوه, زمستان ۶۸ از سوی گروه کوهنوردان آرش منتشر شد, ضمن اشاره به دشواری های خاص کار زمستانی در منطقه علم کوه و به ویژه روی دیواره آن نوشتم که تمام این سختی ها «دلایل خوبی برای شکست خوردن هستند اما برای یکی دو بار و یکی دو سال

۱۹ سال پیش در گزارش تلاش برای صعود زمستانی دیواره علم کوه که با عنوان علم کوه، زمستان ۶۸ از سوی گروه کوهنوردان آرش منتشر شد، ضمن اشاره به دشواری های خاص کار زمستانی در منطقه علم کوه و به ویژه روی دیواره آن نوشتم که تمام این سختی ها «دلایل خوبی برای شکست خوردن هستند اما برای یکی دو بار و یکی دو سال. حتی نداشتن پوشاک و وسایل مناسب نیز دست کم برای یکی دو گروه از شش گروه یادشده غگروه هایی که تا آن تاریخ به قصد صعود زمستانی دیواره وارد منطقه شده بودندف نمی تواند دلیل موجهی باشد؛ استفاده از پوشاک گورتکس و کفش های «فایبرگلاس» که بسیاری از کوهنوردان درجه یک اروپای شرقی هم حسرت داشتن آنها را می کشند، کمبود امکانات را از اعداد دلایل خارج می کند. کوهنوردان اروپایی حدود ۳۰ سال پیش از این با وسایلی ناقص تر کارهایی در همین حد و بالاتر از این را انجام داده اند.»

واقعیت این است که ما، در پرداختن به کارهای فنی کوهنوردی و در نوآوری در این زمینه بسیار کند بوده ایم (چنان که در فناوری و تولید علمی و صنعتی چنین بوده ایم). این ضعف، در۳۰ سال اخیر که خواسته ایم خود را دگرگون سازیم، ما را بر آن داشته که به توسعه کمی و سطحی بپردازیم (چنان که در تولید، غالباً چنین کرده ایم). صدها گروه کوهنوردی تشکیل شده، ده ها هزار نفر در آنها عضو شده اند، هزاران نفر مدرک مربیگری کوهنوردی گرفته اند، برنامه های چندصد نفره و چند هزار نفره راه انداخته ایم...، اما تعداد کارهای نو و باارزش مان در کوهنوردی از چند ده مورد بیشتر نیست - و شاید هیچ یک از آنها ارزشی درخور اعتنای جهانی نداشته باشد. و البته هیچ کار نویی در کوه های بالای شش هزار متر انجام نداده ایم. پیش کشیدن بحث های توجیهی «کمبود امکانات» یا «فشار زندگی» و مانند اینها، همیشه راه گریزی برایمان بوده است تا تنبلی خود را در طراحی برنامه، فراهم سازی امکانات و تمرین برای به دست آوردن آمادگی پنهان کنیم.

ما عاشق تیتر و آماریم. برای ارائه آمار، نیازی نیست راهبرد استراتژی پیچیده یی داشته باشیم و تفکر زیادی را پشتوانه عمل خویش قرار دهیم. در این راه، کافی است که بودجه یی فراهم شود و زمانی را صرف کنیم تا راه پیموده شده به دست دیگران را بپیماییم و برگی را بر برگ های پرونده خود بیفزاییم. در «صعودهای بزرگ خود نیز سال ها است که در پی افزودن بر شمار صعودها و نه ارتقای کیفیت آنها هستیم. برای مقایسه، اشاره یی می کنم به روند توسعه کوهنوردی در اروپا در زمان های دور، یعنی حدود یک و نیم قرن پیش.

در عصر طلایی کوهنوردی که با صعود سر آلفرد ویلز به قله ماترهورن آغاز می شود (۱۸۵۴) و تا صعود ادوارد ویمپر و همراهان او به ماترهورن (۱۸۶۵) ادامه می یابد، تقریباً تمامی قله های بلند قابل توجه آلپ ها (برای نخستین بار) صعود می شوند. کارل ایتالیایی که رقیب ویمپر در کسب عنوان نخستین صعودکننده ماترهورن بود، پس از آنکه در روز رسیدن ویمپر و همراهان به ماترهورن، با ریختن سنگ به سوی خود از روی قله (توسط ویمپر) روبه رو شد، باز هم دست از گشایش مسیری جدید (که بعداً به نام مسیر ایتالیایی معروف شد) روی جبهه زموت نکشید و او این کار را فقط سه روز پس از صعود ویمپر به ماترهورن به انجام رساند. گذشته از اینکه در این سال ها، میان کوهنوردان جدی اروپا رقابتی در جریان بود تا قله های صعودنشده شاخص، «فتح» شوند، پس از این دوره هم توجه کوهنوردان جدی معطوف به صعود دیگر قله های صعود نشده و بلافاصله پس از آن، معطوف به گشایش مسیرهای نو روی قله های فتح شده شد. آخرین چهارهزارمتری آلپ ها که «نخستین صعود» را به خود دید، میژ بود که قله مرکزی آن در سال ۱۸۷۰ به دست کولیج و یک خانم صعود شد. قله مرکزی و بلندتر میژ هم در سال ۱۸۷۷ به دست یک گروه فرانسوی صعود شد.

نسلی که پس از عصر طلایی، با جاه طلبی بسیار و امید به انجام کارهای بزرگ آغاز به آلپ پیمایی کرد، بی هیچ تردید روی به دشوارترین قله های صخره یی آورد. یکی از چهره های برجسته این دوره از پیشرفت کوهنوردی، کلینتون تامس دنت - جراح نامی - بود که تصمیم به صعود سوزنی درو گرفت. این سوزنی عظیم، شاخص ترین کوه سنگی مشرف بر دره شامونی است که با شکوه تمام بر آسمان این منطقه نقشی خیال انگیز زده است. او نخستین تلاش خود را برای صعود درو در سال ۱۸۷۳ به انجام رساند و پس از هجده تلاش دیگر، سرانجام به سال ۱۸۷۹ توانست به این قله دست یابد. در بیشتر این تلاش ها (و بسیاری فعالیت های دیگر ً) دنت، راهنمای پرآوازه الکساندر بورگنر همراه و همپای او بود. دنت در آلپاین جورنال به نکته یی در این زمینه اشاره کرده است که برای کوهنوردان امروز هم درس آموز است؛ تا آن زمان، در مورد امکان دستیابی به درو شک داشتم. اکنون احساس اطمینان شعف آوری در من می خزد ... اینجا و آنجا، با خیال، تکه های صعودشدنی را دنبال می کردیم. آهسته آهسته، راه های متصل کننده و رابط رخ می نمودند. سرانجام برگشتیم و به یکدیگر نگریستیم؛ در ذهن هر دوی ما، اندیشه یکسانی می گذشت. چهره بورگنر شکفت و هر دو تقریباً همزمان برخاستیم و فریاد زدیم؛ «باید ممکن باشد.»

سال های پس از عصر طلایی تا پیش از جنگ جهانی اول، به عصر نقره یی آلپ پیمایی معروف است؛ در این سال ها ده ها صعود نو از یال های دشوار انجام شد، صعودهای بی راهنما باب شد و کوهنوردانی چون فرشفیلد، مور، و بعداً مومری برای اجرای صعودهای نو به کوه های دورتر اروپا - در قفقاز رفتند. در آن سال های دور که دسترسی به کوه ها بسی دشوارتر از امروز بود و پوشاک و ابزار صعود بسیار ابتدایی بودند، کوهنوردانی مانند دنت و مومری هر یک در فاصله های ۱۰ ،۱۲ ساله، حدود ۱۰ صعود نو و تاریخی به انجام رساندند.

رفتن به هیمالیا به قصد کوهنوردی و نه به خاطر مسائل جغرافیایی و نظامی، از دهه هشتم قرن نوزدهم آغاز شد. گراهام که به سال ۱۸۸۳ همراه با دو راهنمای سوئیسی به هیمالیای هند رفت، نوشت که این کار را «بیشتر برای ورزش و ماجراجویی تا برای پیشرفت علم» انجام می دهد که این، سرآغاز کوهنوردی ورزشی در بلندترین کوه های جهان بود. چهره برجسته تاریخ کوهنوردی، آلبرت فردریک مومری در سال ۱۸۹۵ عازم صعود نانگاپاربات شد. به گفته کریس بانینگتون «معصومیت باشکوهی در سادگی هدف او وجود داشت». مومری می خواست بدون اکسیژن مصنوعی، شرپا، طناب ثابت و چادرگاه های ثابت به این قله دشوار که تنها سادگی اش، دسترسی آسان (در مقایسه با دیگر هشت هزارمتری ها) بود، دست یابد. او با سرسختی و شور وصف ناپذیر جبهه های روپال و دیامیر نانگاپاربات را بررسی کرد و پس از ناکامی روی اینها، همراه با دو سرباز گورخا در روز ۲۴ آگوست به سوی دره راکیوت رفت تا راهی دیگر بیابد و از آن پس آنان دیگر دیده نشدند.

تلاش های پیوسته برای صعود به قله های بلند هیمالیا را فقط شعله ور شدن آتش جنگ جهانی توانست وقفه یی بیندازد. تنها، بس بود چهار پنج سالی از پایان این جنگ فراگیر و خانمانسوز بگذرد تا دوباره کوهنوردان نوجو برای صعود قله های صعودنشده وارد هیمالیا شوند. نخستین هشت هزارمتری که انسانی بر چکاد آن راه یافت، آناپورنا (۸۰۹۱ متر) بود که در سال ۱۹۵۰ به دست گروه فرانسوی به سرپرستی موریس هرزوگ صعود شد. در این گروه هیچ کس جز عکاس و فیلمبردار تیم مارسل ایشاک پیش از آن به هیمالیا نرفته بود. این، نخست نشانگر آن است که کوهنوردان برجسته گروه لیونل تری لویی لاشنال و گاستون ربوفا در طول جنگ آمادگی خود را حفظ کرده بودند. در واقع آنان بلافاصله پس از پایان جنگ توانسته بودند مسیرهای نویی در آلپ ها بگشایند. نکته دوم ( که برای ما ایرانی ها می تواند آموزنده باشد) اینکه برای انجام کارهای نو در کوه های بلند، ضروری نیست پیش از آن بارها از مسیرهای صعودشده آنها صعود کرد یا دست به کارهای تکراری زد و چنان که ما می گوییم؛ «تجربه اندوزی کرد.» در واقع برای باز کردن مسیرهای نو، بیشتر از تکرار کارهای دیگران و رفتن به دنبال بهترین وسایل جدید، لازم است بخواهیم کار نویی انجام دهیم، برای آن سخت تمرین کنیم، از تجربه های دیگران خوب استفاده کنیم و خود را آماده شرایط سخت و استقامت در برابر ناملایمات کنیم. من در جای دیگری هم اشاره کرده ام که می توانیم صعودهای ملی دیگر کشورها را به اورست، به عنوان یک نمونه پندآموز برای خودمان تحلیل کنیم چرا که بسیاری از دیگر کشورها نخستین صعود خود را به بلندترین قله جهان، با انجام حرکتی نو به یک صعود غیرتکراری و باارزش بدل ساختند. و باید ببینیم چگونه است که ما پس از گذشت دهه ها از آغاز کوهنوردی باشگاهی و تاسیس فدراسیون کوهنوردی مان( در۱۳۲۶ ؛۱۹۴۷) به کارهای تکراری شبه تجاری یا تجاری در صعودهای بزرگ مشغولیم و هنوز هم پس از صعود به ۱۱ قله هشت هزارمتری و چندین قله شش و هفت هزارمتری و ۵۴ سال پس از نخستین صعودمان در هیمالیا (قله نورسینگ، عیسی و عبدالله امیدوار، ۱۳۳۴ ) برای سال جاری چند گروه دولتی و غیردولتی مان باز هم آمادگی خود را جهت صعود به قله های صعودشده هیمالیا و... از مسیرهای معمولی اعلام کرده اند.

سوئیسی ها در نخستین صعود خود به اورست، این قله و لوتسه (۸۵۱۶ متر) را در یک برنامه صعود کردند. (۱۹۵۶) چینی ها نخستین صعود خود را از یال صعود نشده شمالی انجام دادند. (۱۹۶۰) امریکایی ها نخستین برنامه اورست خود را با دو کار نو به انجام رساندند؛ نخستین صعود یال غربی و نخستین گذر اورست (صعود از یال غربی، فرود از یال جنوب شرقی) به سال۱۹۶۳. در نخستین صعود اتریشی ها به اورست، دو نفر (راینهولد مسنر - که ایتالیایی است - و پیتر هابلر) توانستند برای نخستین بار اورست را بدون اکسیژن صعود کنند. (۱۹۷۸) نخستین صعود ژاپنی ها، در فصل پس موسم (پاییز) انجام شد (۱۹۷۸، نخستین صعود در این فصل). یوگسلاوها در نخستین برنامه اورست خود، از مسیری نو (مسیر مستقیم یال غربی) به قله رسیدند. ( ۱۹۷۹ ) لهستانی ها در نخستین تلاش خود برای رسیدن به اورست، قله را در زمستان صعود کردند (۱۹۸۰، نخستین صعود زمستانی اورست) و چند ماه بعد، مسیر نویی را روی جبهه جنوبی اورست گشودند. شوروی ها در نخستین برنامه رسمی خود در هیمالیا، از مسیری نو و دشوار (جبهه جنوب غربی) به قله اورست رسیدند. (۱۹۸۲)جالب توجه است بدانیم عمر بعضی از سازمان های ملی کوهنوردی در کشوهای بالا، از عمر فدراسیون کوهنوردی ایران کمتر است برای مثال انجمن (فدراسیون) کوهنوردی چین (CMA) در سال ۱۹۵۸ تاسیس شده است. یا بد نیست بدانیم کشورهای اروپای شرقی، تازه از اواخر دهه ۷۰ میلادی پا به منطقه های هندوکش و قراقوروم و هیمالیا گذاشتند.در باشگاه کوهنوردان آرش از ۴۰ سال پیش تاکنون پیوسته یک گرایش نوجویی وجود داشته و در این محفل کسانی بوده اند که قدمی یا قلمی این جریان را تشویق کرده اند. فکر گشایش مسیر روی کوه های بلند هیمالیا را از سال ۱۳۷۷ داشته و آن را با دیگران در میان گذاشته ایم. اکنون این فکر نیرومند تر از همیشه مطرح و گام های درخور توجهی برای اجرایی کردن آن برداشته شده و اجرای برنامه گشایش مسیر نو روی برودپیک (۸۰۴۷ متر) در تابستان آینده تقریباً قطعی شده است. ضروری است برای دستیابی به هدف خود، با نقطه ضعف های بزرگی که داشته ایم، مبارزه کنیم .

برای چیره شدن بر این ضعف ها، نخست باید آنها را بشناسیم و بعد بپذیریم که تا امروز، خودمان نخواسته ایم آنها را کنار بزنیم. به نظر من، نقطه ضعف های ما هنوز همان هایی است که در علمکوه، زمستان ۶۸ به آن اشاره کرده بودم؛ نداشتن اراده قوی برای اجرای کار نو، نداشتن صبر و حوصله کافی در کوهستان، و نداشتن تمرین های مناسب که عبارتند از صعودهای پرشمار و سریع روی قله های چهار هزار متری و دماوند، گشایش مسیرهای کوتاه و بلند در شرایط سرما، عادت دادن خود به حمل کوله های سنگین روی دیواره ها، اجرای شب مانی های خودخواسته روی جبهه های کوهستانی مختلف در شرایط سرد و سخت، اجرای صعودهای ترکیبی، انجام ورزش زیاد و حساب شده در شهر و...

محمدی، عباس، نگاهی به اهداف و تاریخچه کوهنوردی، گروه کوهنوردان آرش، دی ماه ۱۳۶۸

در تدوین این مقاله از منابع زیر استفاده شده است؛

Bonington , Chris. The Climbers, ۱۹۹۲BBC Books,

۹۹۲ Unsworth , Walt. Encyclopedia of Mountaineering, Hodder and Stoughton, ۱

Alpine Journal ۱۹۵۷