جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

حیاء


حیاء

حیاء شرم داشتن از ارتکاب اعمال زشت و گفتار زشت و اندیشه زشت است این صفات در برابر حق و خلق و خویشتن است شرم داشتن از خدا در برابر اندیشه بدو سوءنیت نسبت بندگان اوست که او بر هر چیز واقف است شرم داشتن از خلق برای خجالت کشیدن در عمل زشت است تا مبادا او را به ارتکاب عمل زشتی شرمگین کنند

حیاء انقباض نفس از قبایح است که این صفت طبیعی و از انسانیت است.

حیاء شرم داشتن از ارتکاب اعمال زشت و گفتار زشت و اندیشه زشت است این صفات در برابر حق و خلق و خویشتن است - شرم داشتن از خدا در برابر اندیشه بدو سوءنیت نسبت بندگان اوست که او بر هر چیز واقف است شرم داشتن از خلق برای خجالت کشیدن در عمل زشت است تا مبادا او را به‌ارتکاب عمل زشتی شرمگین کنند که صائب گوید:

در آتشم بیفکن و نام گنه بر کاتش بگرمی عرق انفعال نیست

شرمگینی عرق انفعال سخت‌تر است از نفس عمل و لذا حیاء مانع از مبادرتی عمل می‌شود که خود و ذکرش موجب انفعال و شرمندگی گردد.

و حیاء در مقابل نفس است گاهی انسان در برابر نفس خویش از کردۀ منفعل می‌گردد و مدتی سر بزیر و شرمگین است و گاهی تا یادش می‌آید عرق انفعال بر جبینش می‌نشیند.

پیغمبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود: حیاء از ایمان است (الحیاء شعبهٔ من‌الایمان و لاایمان لمن لا حیاء له) حیاء له کسی حیاء ندارد ایمان ندارد چنان می‌نماید که مشروط به‌فقدان شرط فاقد می‌گردد. و حکماء گفته‌اند ”من قل حیاؤه قل احباؤه“ و حیاء در زمان بیشتر مورد توجه و فضیلت است طبقه دختر و پسران - و پیران و سالخوردگان باید بیشتر دارای شرم و حیاء باشند و از سخنان و کردار نابجا و ناشایسته خودداری نمایند که شرط عصمت و مصونیت است.

حیاء از شرایط نظم عالم است اگر صفت شرم بر افتد هیچکس را از دیگری شرم نباشد نظم جهان خلل پذیرد و مصالح خلایق از یکدیگر فرو ریزد تنها حیا پرده انتظام را حفظ می‌کند.

صف‌شکن قلب مناهی حیاست راه زن خیل ملاهی حیاست

از حیاست که خیانت و جنایت نمی‌شود مرتکبین جنحه و جنایت اول بی‌حیا می‌شوند تا دست را به‌قتل و غارت ببالایند و از حیاء کرم و بخشش در سؤال بوجود آمد کریم شرم دارد و خداوند به‌صفت حیاء موصوف است و هرکس به‌حیا دست دعا بر دارد که دست بلند کند و سر زیر افکند از خوان جود و کرم او بهره‌مند می‌گردد.

و از شرایط ادب حیاست که آدمی را محبوب گرداند.

دل که پر از نور حیا می‌شود آینه نور خدا می‌شود

دیده بی‌شرم پسندیه نیست در نظر عقل خود آن دیده نیست

حیاء از موالید قوه عفت است و به‌معنی خودداری از هرگونه زشت و قبیح است که مردم در عرف بدانند و فاعل آن‌را مذمت و نکوهش کنند تا بی‌حیاء کم و حیاء و عفت نفس برای تکامل حقیقی تقویت گردد.

پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) دربارهٔ تقسیم این خوی پسندیده چنین می‌فرماید:

(الحیاء حیآء ان حیاء و عقل و حیاء حمق فحیاء‌العقل هوالعلم و حیاء الحمق هوالجهل)

فرمایش پیغمبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) دلالت می‌کند بر اینکه حیا بر دو قسم است یکی حیاء ممدوح و آن حیائی است که ناشی از عقل و خردمندی است به‌طوری‌که شخص از چیزی شرمنده باشد که عقل سلیم و شرع به‌زشتی آن حکم کند مانند شرمندگی از گناهان و ناشایسته‌ها و دیگری حیاء مذموم و آن حیائی است که ناشی از حمق و بی‌خردی باشد چنانکه شخص شرمنده شود از کاری‌که عوام آن‌را زشت پندارند و در واقع زشت نیست و عقل صحیح و شرع به‌آن حکم می‌نماید مانند شرمندگی از پرسش مسائل علمیه و شرعیه یا به‌جا آوردن عبادات و غیر آنها که جهل به‌عمل دارد و علم بدان.

از سخنان کوتاه امیر‌المؤمنین علی بن ابی طالب است که دربارهٔ سود حیا و شرم می‌فرماید: (من کساه الحیاء توبه کم یرالناس عیبه) هر که لباس شرم و حیا پوشید و شرم را پیشهٔ خود گردانید مردم زشتی او را نخواهند دید. ”عیبی ندارد تا مردم ببینند و یا اگر هم داشته باشد بر اثر حیاء از نظر مردم پنهان می‌ماند“ پس شرم و حیاء جائی ممدوح و جائی مذموم است.

چنان‌که حضرت مولی‌الموحدین امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در پند و اندرزهای خود به‌مردم می‌فرمایند.

اگر کسی از شما چیزی را که نمی‌داند از او بپرسند باید شرم نکند که بگوید نمی‌دانم ”زیرا اگر شرم کند ندانسته چیزی بگوید دیگران را گمراه می‌سازد“ و اگر کسی از شما چیزی را نمی‌داند باید شرم ننماید از این‌که آن‌را بیاموزد ”زیرا اگر شرم نماید در جهل و نادانی باقی می‌ماند و بیچاره می‌شود و پس از گذشتن ایام دیگر پشیمانی سودی نخواهد داشت“ و همچنین اشخاص نباید کاری کنند که شرمشان کم شود زیرا به‌مجرد کم شدن شرم بی‌حیائی و بی‌شرمی جای او را خواهد گرفت و عاقبت چنین اشخاصی وخیم است.

چنان‌که امام متقیان امیر‌المؤمنین (علیه‌السلام) در بعضی از نصایح خود می‌‌فرماید:

هر که شرمش کم شود پرهیزکاری و دوری از گناهش کم گردد ”زیرا بی‌شرمی از انجام هر کار ناشایشته باک ندارد“ و هر که پرهیزکاریش کم شود دلش می‌میرد ”از رحمت خدا دور گردد، زیرا زنده دل بودن بسته به پرهیز از گناه است“ و هر که دلش بمیرد داخل آتش شود ”چون بهشت جاوید و رحمت خدا برای دل مرده نیست.“

(لا یستحیی احدمنکم اذاسئل عما لایعلم ان یقول لااعلم و لایستحیی احد اذالم یعلم الشیئی ان یتعلمه)

بنابراین مواقع شرم و حیا مختلف است یعنی در بعضی از مواقع اگر انسان شرم کند رستگار می‌شود ولی در مواقع دیگر اگر شرم نکند رستگار نمی‌شود. و برای این‌که ما این مواقع را بشناسیم و از هم تمیز دهیم باید از متکب اسلام استفاده کنیم که چه مواقع حیا مفید و اثربخش است و چه مواقع مضر و زیان‌آور است.

حیاء از فضایلی است که ناشی از عفت می‌گردد و حد وسط بین دو رذیلت افراط و وقاهت و تفریط خوف است.

وقاحت و بی‌شرمی و خرف بودن کم‌روئی و شرم در جائی که نباید شرم نمود رذیلت است و حدوسط آن حیاء است که آدمی را محبوب می‌نماید.

خواجه می‌فرماید: اول چیزی‌که از آثار تمیز در کودکان ظاهر می‌شود حیاست و در طفل باحیا دلیل نجابت و استعداد و تأدب او باشد.

و حکماء گفته‌اند حیاء در کودک بهتر از خوف است زیرا حیا علامت عقل است و خوف علامت جبن اولی جوهر انسانیت است و دومی صفتی ناپسند زیرا حیاء آدمی را از کارهای زشت بازمی‌دارد در حالی که خوف ثابت نیست تا این مقدار نفوذ داشته باشد.

در تعریف حیاء گفته‌اند انقباض نفس از قبایح است و این صفت طبیعی و از انسانست و لذا در کودکان نیز ظاهر است.

راغب می‌نویسد هر مستحقی فاسق است ولی هر فاسقی باحیاء نیست هر شجاعی باحیاست ولی هر با حیائی شجاع نیست که اجتماع فسق و حیاء و شجاعت را عموم و خصوص من وجه دانسته و بین حیاء و جبن نیز شاعر اجتماع تفاهم است که گاهی مدح به‌شجاعت و گاهی مدح به‌حیا می‌شود در هر حال مدح درباره هر یک از بزرگ و کوچک باعتباریست دو طبقه حیا در آن‌ها قبیح است یکی کودک خردسال و پیر سالخورده و حیاء از عالم بیشتر از حیاء جاهل است زیرا او می‌داند و این نمی‌داند.

قال (علیه‌السلام) :

(من کساه الحیاء توبه لمیر الناس عیبه)

گر حیا نبود بر افتد رسم عصمت از میان ور حجابی در میانست از تقاضای حیاست

حیا انقباض و رنجش نفس است از آشکار شدن کار زشت از ترس ملامت.

همانطور که کار زشت و نکوهیده آدمی را شرمنده سازد مفهوم مخالفش این است که وقاحت و بی‌شرمی آدمی را به‌کارهای ناستوده وا می‌دارد.

و رب قبیحهٔ ما حال بینی وبین ر کونها الا الحیاء

اذا رزق الفتی وجها وقاحاً تقلب فی‌الامور کما یشاء

شرم و حیاء مانند خنده از خصایص انسانست و آن بر سه قسم است.

۱. حیاء و شرم از خدا که در حدیث است

از خدا حیا و شرم کنید حق شرم و حیاء که در عظمت و کبریائی حق همه خاضع و خاشعند و بی‌معنا کند.

(استحیوا من‌الله حق‌الحیاء)

۲. شرم و حیا از نفس خویشتن است که آدمی در ورطه لغزش تعمدی از نفس خود شرمگین است که عملی موهون کرده.

صائب گوید:

تنهائیت مباد بعصیان کند دلیر از خود فزون زمردم دیگر حجاب کن

نه از خدا و نه از خلق شرم خواهی کرد تو را که در کنه از خویش انفعالی نیست.

۳. حیاء و شرم از خلق است و اگر حیاء حمق نشود آن شرم کردن از چیزی است که قباحت ذاتی ندارد مانند اعطاء قلیل و یا شرم کردن از پرسیدن و آموختن علم و هنر که در حدیث آمده (لاتعمل الخیر ریاء ولا تتر که حیاء) این جا حیاء مذموم است و گاهی اطلاق حمق می‌شود که کسی در جهل بماند یا آنکه وسایل کسب علم فراهم باشد.

پس کسی که از خدا شرم نکند یعنی خدا را نشناخته و قهاریت و غضب او را و این چنین کس ایمان ندارد چنانچه مکتب اسلام فرمود (من لا حیاء له لا ایمان له)

حکایت: مردی با زن اجنبی به‌قصد تمتع در آویخت زن گفت آیا شرم نمی‌کنی با زن بیگانهٔ روی آشنائی نشان می‌دهی. مرد گفت: چه جای شرم است که جز من و تو کسی نیست.

زن عفیفه پاسخ داد ای کور دل سیه درون خدای آفریننده من و تو شاهد و ناظر کار تست.

فان لم تکن تراه فانه یراک

اگر شرمت از دیده ناظر است نه ای بی‌بصر غیب دادن حاضر است.

حیاء از حالات مقربان است که هرچند بیشتر قرب زیادتر و هر چند قرب زیادتر حیا بیشتر می‌گردد و کسی حیاء ندارد در راه قرب حق راهی جائی ندارد.

عرفا گفته‌اند نازل‌ترین مرتبه قرب حیاء است و چنین تعریف کرده‌اند حیاء آنست که باطن بنده از هیبت اطلاع خداوند منطوی گردد و این حیاء دو قسم است حیاء عام و حیای خاص.

اولی صفت اهل مراقبت است که قلب آنها از هیبت حق بر گناهان خود منطوی گردد و ذوالنون گفته است:

(الحیاء وجود الهیبه فی القلب مع حشمهٔ ماسبق منک الا ربک)

و جای خاص صفت اهل مشاهده است که روح مشاهده است که روح ایشان از عظمت مشهور حق‌تعالی در خود منطوی گردد که شیخ‌الاسلام گفته است:

(الحیاء اطراق الروح اجلالا لتعظیم الجلال)

و مانند حیاء اسرافیل که در روایت گویند:

(انه یتستر بجناحیه حیاء من الله عزوجل)

و در جزء دیگر می‌فرماید:

(استحیوا من‌الله حق الحیاء قالوا انا نستحیی من‌الله یا رسول‌الله قال لیس ذلک و لکن من استحیی من الله حق ‌الحیاء)

از صفات ممدوح حیاء کرم و ادب است که نیکوترین صفت‌ها و سرمایه انسانیت است.

حیاء کرم آن باشد که هرچه و هرچند به‌کسی انعام کنی. خواه فقیر باشد یا نه احسان ناچیز پنداری و از آن شرم نمائی و یا از شرم و انفعال دیگری شرمنده و خجلت زده کردی و تا توانی نگذاری که او منفعل شود.

حیاء ادب جوهر کمال و جمال حقیقی است و درویش نیک مردان و جوانان عفیف است و اشخاص آبرومند سوختن در آتش را بعرق انفعال ترجیح می‌دادند.

حیاء و ادب انسان را از هر گونه عیب و لغزش مانند مصاحبت با اشخاص ناهنجار و منحرف کردار و نیک گفتار و ننگین و متهم نگاه می‌دارد و نمی‌گذارد انسان باحیاء آلوده تهمت گردد.