یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

حرمت نگهداریم


حرمت نگهداریم

چندی پیش آقای نوری زاد از کارگردانان و نویسندگان کشور در واکنش به موضع آیت الله مکارم شیرازی در خصوص اظهارات مشایی مطالبی به قلم آوردند که اگر چه از سر دلسوزی, اما بیرون از دایره انتظار بود

چندی پیش آقای نوری زاد از کارگردانان و نویسندگان کشور در واکنش به موضع آیت الله مکارم شیرازی در خصوص اظهارات مشایی مطالبی به قلم آوردند که اگر چه از سر دلسوزی، اما بیرون از دایره انتظار بود. کاش ایشان که بر "صبوری و مدارا و تحمل" تأکید دارند، لجام قلم را کمی سبک تر می راندند تا مباد هجمه به حرمتی که سال هاست دشمنان در پی شکستن بلور آنند، برای نامحرمان باب شود. روا نیست اختلاف سلیقه و نظر در بین اهل ولایت، بانی لبخند و شعف دیگران شود.

آقای نوری زاد طی مقاله ای با اشاره به انتقادات مطرح شده در خصوص اظهارات مشایی با ذکر دلایلی می نویسند: «مراجع ما را همان به که درمحدوده احکام شرعی به ایراد نقطه نظرات خود بپردازند و از ورود به عرصه هایی که تبحرش را ندارند پرهیز کنند. البته آقای مکارم می توانستند بفرمایند: تصمیم درباره ماندن و رفتن آقای مشایی به دولت و مجلس مربوط است؛ اما اگر نظر مرا بخواهید می گویم که بنا به این دلایل، سخن ایشان درست وپخته نیست.»

مرجعیت شیعی از دیرباز جایگاه رفیعی در میان مسلمین داشته است و این همان چیزی است که بارها و بارها هدف تهاجم برنامه ریزان بیرون مرزها مانند سازمان سیا و کذا قرار گرفته است. اگر نبود حضور مراجع و روحانیون در صحنه و اگر نبود ورود آنان در مسائل روز کشور، یقیناً امروز کسی در دنیا نامی از "انقلاب اسلامی ایران" نمی شناخت. چرا که کلید خوردن نهضت حاصل ورود "مرجعیت" به صحنه بود.

آقای نوری زاد می توانند به عنوان یک صاحب نظر انتقادات وارد به مشایی را نپذیرند و بر این ادعا هم برهان ارائه کنند، اما اینکه اختلاف نظر در این جزیی، بانی خدشه دار شدن جایگاهی شود که بنیان نظام بر تعالیم آن استوار است، یقیناً سزا نیست. ایشان می توانستند در نامه ای محترمانه گلایه خویش را به محضر آیت الله مکارم برسانند، طریقی که به ثواب قطعاً نزدیک تر بود.

آن جا که دولت محترم بر نقش و جایگاه روحانیت در کشور عنایتی ویژه دارد و حتی از بالندگی فکری مساجد سخن به میان می آورد، این بیان که "هرگز در اندازه احدالناسی حتی یک مرجع نیست که بخواهد برای یک امرحکومتی خط ونشان تعیین کند"، پذیرفته شده نیست. آیا واکنش به اظهارات یک مدیر کشور امر حکومتی است که ورود به آن تنها در حوزه وظایف رهبری بگنجد؟ یقین چنین نیست. حال آنکه آقای نوری زاد بدون توجه به این موضوع نوشته اند: «مسئله بسیار مهمی که آقای مکارم به آن توجه نکرده اند این است که دخالت وتاکید ایشان درجابجایی مشایی، علاوه بردخالت در وظیفه وکاررایج دستگاه های ذیربط، دخالت درحیطه رهبری نیز هست!»

در جایگاهی که هر روز رسانه هایی عاری از صداقت می تازند تا میان دولت و مرجعیت شکاف بیافکنند، آیا اینچنین قلم راندن، آب به آسیاب غرض ورزان ریختن نیست؟ سخنان مشایی به نظر بارزترین مصداق بیان رهبر انقلاب در جمع اعضای هیأت دولت بود که: «اتقوا من مواضع التهم» مشایی هر آنچه را مد نظر داشته، صواب یا ناصواب باید بپذیرد برداشت عمومی از سخنان او ناصواب بوده است و به همین لحاظ او مورد سؤال است و نمی توان بر دلسوزانی که این روزها سخنی گفتند یا مطلبی نوشتند، خرده گرفت. این دلسوزی ها بانی بقای انقلاب است. مباد روزی که مراجع و مردم و صاحب نظران نسبت به اظهارنظرها و عملکرد صاحب منظران بی تفاوت باشند. این دلسوزی ها را ولو آنکه به نظر ما به خطا رفته باشد، بایست با دیده منت خرید و با تمام وجود قدر دانست.

نوری زاد در جای دیگر چنین می نویسد: «خدای خوب می داند که مرا بامشایی و امثال او، چه در دولت وچه بیرون دولت ، هیچ قرابت و دوستی و مناسبتی نیست. اما از این که شنیدم این بنده خدا به قم رفته و به در خانه برخی از مراجع پناه برده و مراجع ما از پذیرفتن او پرهیز کرده اند، براین باور خود پایدارتر شدم که اگر کافری خونی، و حرامی آلوده دهانی، به درخانه مسلمانی پناه برد، راندن او، حتماً در امتداد رنجاندن خدای عطوف است... ای کاش مراجع عالیقدر ما، هم جناب مکارم، وهم جناب نوری همدانی، مشایی را می پذیرفتند وسخنان اورا می شنیدند و خود پس از سخنانی، به او می فهماندند که صلاح دراین است که از این مسئولیت کنار برود. تداعی این که اگر گناهی وخطایی مرتکب شدی، به درخانه مراجع دست التجا نکوب و به رحمت آنان دل مبند، تصور مبارکی نیست.»

گو آنکه خود آقای نوری زاد هم احترام علما را بر خویش فرض می دانند که اگر چنین نبود، از تعبیر "مراجع عالیقدر" و احتراماتی که در سایر نوشته هایشان می توان دید، بهره نمی گرفتند؛ و این نگرانی و دلسوزی ایشان نسبت به جایگاه خطیر مرجعیت بوده است، که چنین برافروختگی را دامن زده. دلسوزی ایشان ممدوح اما آنچه در لابلای نوشتار ایشان با تندی آمده قطعاً صواب نیست. امید آنکه حاشیه ای از تحمل بر نوشتارشان ضمیمه کنند.

محمد مهدی تهرانی