دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

مطالعات فرهنگی و جامعه شناسی


مطالعات فرهنگی و جامعه شناسی

درك امر اجتماعی در مطالعات فرهنگی از آن جهت متفاوت از جامعه شناسی است كه در آن چرخشی نشانه شناختی یا چرخشی متنی صورت گرفته است

در ابتدا باید به این نكته اشاره كرد كه دو رشته مذكور گرایشاتی كاملاً متفاوت یا متعارض نیستند بلكه میان آنها نوعی شباهت خویشاوندی برقرار است. همان طور كه ژانت ولف گفته مطالعات فرهنگی در بهترین حالت، جامعه شناختی است. با وجود این، به عقیده سیدمن مطالعات فرهنگی حداقل به سه شیوه، جامعه شناسی (آمریكایی) را به چالش می كشد. الف-در تصور از امر اجتماعی، ب- در تصور از نفس ج- در تصور از معرفت اجتماعی.

درك امر اجتماعی در مطالعات فرهنگی از آن جهت متفاوت از جامعه شناسی است كه در آن چرخشی نشانه شناختی یا چرخشی متنی صورت گرفته است. بیان ساده این عبارت آن است كه واقعیت های اجتماعی به منزله حوزه ای از نشانه ها، متون و دال های معنادار در نظر گرفته می شود. در اینجا فرقی نمی كند كه موضوع مطالعه چه باشد (برنامه های تلویزیونی، فیلم های سینمایی، رمان های عشقی، مطبوعات، خرده فرهنگ ها، یا هرچیز دیگر) اما امر اجتماعی با متن پیوند خورده است.

نتیجه چنین رویكردی آن می شود كه امر اجتماعی در اینجا عمیقاً فرهنگی تصور می شود كه به واسطه نشانه ها، معانی و در رابطه با هویت و تفاوت سازمان می یابد. در اینجا همه چیز ازجمله رفتارها و رویه ها پر از معانی در نظر گرفته می شوند كه به واسطه رمزهایی سازمان می یابند كه پیوستگی آنها باید آشكار شود. وانگهی متنی سازی جامعه ما را از قدرت و سركوب یا مقاومت غافل نمی سازد. متن همان طور كه گفته شد پر از معانی است كه می تواند ایدئولوژیك بوده و نابرابری های موجود در جامعه را تداوم بخشد.

تكیه بر متن سبب شده است تا بسیاری از موضوعاتی كه در جامعه شناسی و حتی ماركسیسم دانشگاهی دیده می شود در اینجا غایب یا كمتر مورد توجه باشد: موضوعاتی نظیر ساختار اجتماعی، طبقه، پویایی اقتصادی، اشتغال، گروه های منزلت، مبادلات بازار و پویایی های اقتصادی. تفاوت دیگر میان مطالعات فرهنگی و جامعه شناسی به نظریه پردازی درباره نفس ( خود) و عاملیت فردی برمی گردد. در جامعه شناسی قرائت های مختلفی را می توان یافت كه گاه شكل گیری خود را پدیده ای ماقبل اجتماعی و گاه آن را محصول فرآیند اجتماعی می دانند. در مورد نظریه تبادل، تكوین نفس ربطی به زمینه های اجتماعی ندارد در حالی كه در مورد كنش متقابل نمادی و كاركرد گرایی ساختاری خود در متنی از معانی حاصل از كنش متقابل و ارزش های اجتماعی شكل می گیرد.

وجه تمایز مطالعات فرهنگی در تصور از خود به این نكته راجع است كه گرچه نفس افراد در زمینه ای اجتماعی- گفتمانی شكل می گیرد اما امری پیوسته و به اصطلاح بسته نیست بلكه چند پاره، باز و دائماً در حال تكوین است. ریشه این تفاوت به تكیه تحلیل های مطالعات فرهنگی بر شكل گیری گفتمانی خود است. براساس برداشت مطالعات فرهنگی خود در متنی از تعارض های گفتمانی شكل می گیرد. (تاثیر چرخش گفتمانی و برداشت های روانكاوی بر مطالعات فرهنگی در این تحلیل كاملاً مشهود است.) تفاوت سوم میان مطالعات فرهنگی و جامعه شناسی به رویكرد آنها به شناخت یا معرفت برمی گردد.

قبلاً به این موضوع اشاره كرده بودم. به این معنا كه مطالعات فرهنگی ضرورتاً دانشی با طرف و با دغدغه های سیاسی و اخلاقی است. بنا است مطالعات فرهنگی دانشی را در اختیار ما بگذارد كه با دگرگون كردن زندگی روزمره مردم به عدالت بیشتر اجتماعی منجر شود. در اینجا تلاش ها، ناظر بر تولید شناختی است كه با جنبش های اجتماعی و تضاد های موجود در جامعه پیوند بخورد. این دیدگاهی است كه در مقابل بی طرفی ارزشی و سیاسی جامعه شناسی قرار می گیرد.

محمد رضایی