پنجشنبه, ۲۸ تیر, ۱۴۰۳ / 18 July, 2024
مجله ویستا

مثلث استراتژیك جدید


مثلث استراتژیك جدید

شكاف میان دو سوی اقیانوس اطلس بر سر پیشنهاد اتحادیه اروپا مبنی بر برداشتن تحریم های تسلیحاتی علیه چین, نشان از تغییر نظم جهانی دارد به گونه ای كه در سال های آینده, تعامل میان اروپا, آمریكا و چین شكل و مشخصات نظام بین الملل را تعیین خواهد كرد

شكاف میان دو سوی اقیانوس اطلس بر سر پیشنهاد اتحادیه اروپا مبنی بر برداشتن تحریم های تسلیحاتی علیه چین، نشان از تغییر نظم جهانی دارد به گونه ای كه در سال های آینده، تعامل میان اروپا، آمریكا و چین شكل و مشخصات نظام بین الملل را تعیین خواهد كرد. این سه قدرت قاره ای، روز به روز سهم بیشتری از اقتصاد جهانی، قدرت نظامی، نفوذ سیاسی را به خود اختصاص می دهند و در تعیین نرم ها و قواعد حاكم بر نظام بین الملل نقش بیشتری بازی می كنند. تركیب وزن اقتصادی، سیاسی و استراتژیك این سه بازیگر اصلی در صحنه جهانی، اقتضا می كند كه سیاستگزاران و تحلیلگران تعامل میان این مثلث استراتژیك جدید را بیشتر مورد توجه قرار دهند.در نظم جدید جهانی چهار روند اصلی به چشم می خورد: ۱ تفوق و برتری نظامی آمریكا، ۲ پیوستگی روزافزون اروپا و وزن فزاینده اقتصادی آن، ۳ شتاب جهانی شدن تكنولوژی و اقتصادی و ۴ ظهور چین به عرصه امور بین الملل. در ترتیبات جدید جهانی، چین به یك بازیگر مسئول در صحنه جهانی تبدیل و در موضوعات بین المللی مانند مبارزه با تروریسم، تخریب محیط زیست، گرم شدن كره زمین، امنیت انرژی، عدم اشاعه هسته ای، بهداشت عمومی و ثبات سیستم مالی جهان، بیشتر درگیر می شود.

تحول خط مشی پكن از یك بازیگر غیرفعال و آزاد به مشاركت فعال در یافتن پاسخ به چالش های جهانی، نشانه آن است كه رهبران چین اعتماد به نفس بیشتری یافته اند و به موازات افزایش نفوذ و قدرت خود، احساس مسئولیت بیشتری در صحنه بین المللی می كنند. به موازات افزایش ورود چین به نظام جهانی، تعامل ایالات متحده و اروپا با پكن بیشتر شده و در چالش های جهانی این كشور را به مشاركت فرامی خوانند. اما در برخی حوزه ها نیز منافع آنها متفاوت از یكدیگر است.اختلاف نظر دو سوی اقیانوس اطلس بر سر برداشتن تحریم های تسلیحاتی چین، به طور چشمگیری نشان دهنده تفاوت نگرش اروپا و آمریكا در مورد بر آمدن چین به عرصه جهانی است اگرچه نقاط اشتراك زیادی در رویكرد اروپا و آمریكا نسبت به چین وجود دارد كه نباید آنها را كم اهمیت دانست اما در عین حال باید نقاط اختلاف را نیز شناسایی كرد. اگر اروپا هم در جنوب شرق آسیا منافع استراتژیك چشمگیر یا حضور نظامی داشت و یا نسبت به امنیت تایوان متعهد شده بود، رهبران اروپایی هم شاید چندان مشتاق برداشتن تحریم های تسلیحاتی بودند با این حال اختلاف نظر اروپا و آمریكا، نباید بزرگنمایی شود چرا كه آنها دیدگاه های مشتركی در مورد جایگاه چین در جامعه بین الملل دارند و حاصل جمع مشتركات دو سوی آتلانتیك بیشتر از اختلاف نظر آنها است.در سطوح زیربنایی، ایالات متحده و اروپا به طور مشترك تمایل دارند كه جایگاه چین در جهان تحكیم و میزان سهم آن در نظام جهانی بیشتر شود.

هر دو، می خواهند كه چین یك قدرت حافظ وضع موجود باشد تا یك قدرت تجدیدنظرطلب و هر دو بر این باورند كه چین هر چه بیشتر و گسترده تر در شبكه نهادهای بین المللی وارد شود، بیشتر می توان اطمینان داشت كه پكن براساس نرم ها و قواعد بین المللی رفتار كند. بر این اساس اروپا و آمریكا از ورود و مشاركت سازنده چین در نظام بین الملل استقبال می كنند. این قضیه، هسته اصلی سیاست های آمریكا و اروپا نسبت به چین در سال های دهه ۱۹۸۰ بود. در واقع در سال ۱۹۶۸ تحلیل ریچارد نیكسون مبنی بر اینكه كناره گیری چین از جامعه بین الملل موجب بی ثباتی در روابط بین الملل است، انگیزه اصلی وی در گشایش روابط با پكن در سال ۱۹۷۲ بود. روسای جمهوری بعدی آمریكا یعنی جیمی كارتر، رونالد ریگان، جورج بوش پدر نیز همین دیدگاه را نسبت به چین داشتند. بیل كلینتون در دور دوم ریاست جمهوری خود مذاكرات پیوستن چین به WTO را به انجام رساند. اگرچه دولت فعلی آمریكا شهرت خوبی در پذیرش نهادهای بین المللی ندارد. اما به طور مرتب بر لزوم مشاركت سازنده چین در نهادهای بین المللی تاكید دارد، هر چند در عمل تلاش كرده است در مسائل جهانی با چین به طور دوجانبه تعامل كند.

روی هم رفته، ایالات متحده همواره مدافع ادغام چین در نظم نهادینه بین المللی بوده است.اروپا نیز از مدت ها پیش، شاید حتی بیشتر از آمریكا، به ملزم كردن چین به نظم نهادینه بین المللی باور داشت. این باور اروپایی ها ریشه در اصول بنیادی و منطق نگاه اروپایی ها به نام بین الملل دارد كه عبارتند از: ۱ در میان قدرت های مسلط جهانی باید موازنه وجود داشته باشد، ۲ جهان چندقطبی از ثبات بیشتری برخوردار است تا نظم مبتنی بر برتری یك قدرت فائقه یا حاكمیت هرج و مرج بر روابط بین الملل، ۳ ملت ها باید به حقوق بین الملل و رفتارهای قاعده مند وفادار باشند، ۴ نهادهای بین المللی برای حكمرانی جهانی موثر باید تقویت و قدرت لازم را در اختیار داشته باشند، ۵ حاكمیت ملی دارای محدودیت هایی است و در شرایط خاصی مانند اتحادیه اروپا می تواند به اشتراك گذاشته شود، ۶ قدرت نرم افزاری دیپلماسی باید نافذتر از قدرت سخت افزاری نیروی نظامی باشد. اینها هسته اصلی نگرش اروپا نسبت به چین و نقش بالقوه ای كه در نظام بین الملل بازی می كند را تشكیل می دهد.

●مشتركات دو سوی آتلانتیك در مورد چین

الف ـ بهبود و تقویت حقوق بشر

اروپا و آمریكا همچنین در زمینه بهبود و پیشرفت وضعیت حقوق بشر در چین اشتراك نظر دارند. اگرچه ابزارهای سیاسی و تاكتیك هایی كه هر یك برای رسیدن به این هدف مشترك مورد استفاده قرار داده اند متفاوت بوده است. ایالات متحده به به كارگیری دیپلماسی عمومی و مكانیسم قطعنامه در كمیسیون حقوق بشر در ژنو تمایل داشته است اما اروپا دیپلماسی پنهان را ترجیح داده و به ویژه از كاربرد مكانیسم های سازمان ملل پرهیز كرده است، با این حال اروپا همیشه چین را به تصویب و پیوستن به پیمان های گوناگون سازمان ملل در مورد حقوق بشر تشویق كرده است.با وجود باور مشترك اروپا و آمریكا به حقوق بشر، اما برای ارتقای حقوق بشر در چین، آمریكا و اروپا موضوعات متفاوتی را مورد توجه و تاكید قرار می دهند. واشینگتن همیشه بر حقوق زندانیان و مخالفان سیاسی تاكید كرده و در سال های اخیر به ویژه در دولت جورج بوش بر آزادی مذهب اولویت داده است. واشینگتن به طور مشخص رویه چین در سقط جنین اجباری و كشتن نوزادان دختر را محكوم می كند.

كنگره آمریكا نیز سركوب فرهنگی و مذهبی در تبت را به شدت زیر نظر داشته و محكوم می كند همچنین ایده تبت آزاد توجه آزادی در كنگره را به خود جلب كرده است.در مقابل به نظر می رسد كه اروپایی ها كمتر نگران مخالفان سیاسی، فعالان زیرزمینی دموكراسی و آزادی مذهب هستند بلكه بیشتر به مقامات چینی التماس می كنند كه ایمنی محل كار را بهبود بخشیده، تبعیض جنسی و كنترل روی رسانه ها را كاهش داده، شرایط زندان ها را بهبود بخشیده و مجازات مرگ را حذف كند. در میان كشورهای اروپایی، انگلیس، هلند، آلمان و كشورهای اسكاندیناوی با نگرانی های آمریكا نسبت به تبت هم نظرند اما حمایت از اقلیت های قومی و نژادی در چین یك نگرانی عمده اروپایی هم به شمار می رود. فراتر از همه اینها، آرزوی بزرگ اروپایی ها بهبود و پیشرفت تمام اشكال جامعه مدنی در چین است. این رویكرد گاهی منجر به مشاجره میان اروپا و چین می شود. با وجود تاكیدهای متفاوت اروپا و آمریكا، حقوق بشر حوزه ای است كه اروپا و آمریكا نظرات همسویی دارند و تاكیدهای آنها بیشتر جنبه تكمیلی دارد تا تناقض.

ب ـ ایجاد و تحكیم حاكمیت قانون

ایالات متحده آمریكا و اروپا همچنین بر ضرورت ایجاد و تحكیم حاكمیت قانون در چین تاكید دارند. آنها معتقدند كه دستیابی به این هدف، زیربنای رسیدن به طیف وسیعی از اهداف دیگر است مثل احترام به حقوق بشر، كاركرد آرام اقتصاد بازارمحور، قابلیت پیش بینی برای سرمایه گذاران خارجی، ریشه كن كردن فساد مالی و ایجاد ضمانت های قانونی در برابر استبداد و سركوب. اروپا در زمینه حاكمیت قانون در چین بسیار بیشتر از آمریكا سرمایه گذاری می كند. تنها از سال ۲۰۰۳ به بعد بود كه كنگره آمریكا به دولت اجازه داد برای برنامه های حاكمیت قانون در چین از بودجه عمومی هزینه كند. مجازات های قانونی كه كنگره از ۱۹۸۹ وضع كرد همچنان پابرجاست و دولت و به ویژه آژانس توسعه بین المللی آمریكا را از اجرای بسیاری از برنامه های كمك به چین بازمی دارد. اتحادیه اروپا و برخی از كشورها به تنهایی مثل سوئد و بریتانیا طی سال ها منابع چشمگیری را به انجام برنامه های گوناگون آموزش های حقوقی، قضایی و كیفری اختصاص داده اند.

پ ـ پیوستن به پیمان NPT

اروپا و آمریكا منافع مشتركی در پیوستن چین به پیمان عدم اشاعه هسته ای دارند. چین در ۱۹۹۲ به این پیمان پیوست. اقدامات گذشته چین در اشاعه هسته ای برای مدت طولانی یكی از نگرانی های عمده دولت آمریكا بود و به همین خاطر مذاكرات فشرده ای را با پكن آغاز و گاهی هم شركت های چینی را مجازات كرد. اتحادیه اروپا نیز در سال های اخیر گفت وگوهای جداگانه ای در مورد عدم گسترش هسته ای با چین آغاز كرد. این تلاش مشترك به نتیجه رسید و پكن مقررات ویژه ای برای كنترل صادرات خود تدوین كرد و نسبت به خطرات ناشی از مواد مرتبط با اشاعه سلاح های هسته ای حساسیت بیشتری نشان می دهد. پكن همچنین كنترل های خود در مورد اشاعه موشك های بالستیك و اجزای آن را بهبود بخشیده است.

ت ـ عضویت در WTO

اروپا و آمریكا منافع ثابت و پایداری در عضویت كامل چین در سازمان جهانی تجارت و عمل به تكالیفش به عنوان یك عضو این سازمان دارند. واشینگتن و بروكسل تلاش مشتركی را به كار بستند تا چین را به درون WTO بیاورند و اكنون همراه با پكن تلاش های موازی را در زمینه اجرای طیف گسترده ای از اصلاحات مالی و اقتصادی دنبال می كنند كه به طور مشخص عبارتند از: حمایت از حقوق مالكیت معنوی، آزادی خدمات مالی خارجی در چین، عدم وضع قوانین تنظیم كننده خرده فروشی كالاهای مصرفی، كاهش موانع غیرتعرفه ای و حذف اقدامات دامپینگ. با وجود رقابت مستقیم شركت های اروپایی و آمریكایی در بازار چین، اما در زمینه موضوعات مرتبط با بازرگانی، در سطح دولت ها همبستگی استواری وجود داشته است. در بعضی موارد حتی اتحادیه اروپا در مذاكرات پیوستن چین به سازمان جهانی تجارت، از ایالات متحده مواضع سخت تری داشت. اتحادیه اروپا به طور مشخص در پی محكم كردن تكالیف چین در WTO بود و در پاسخ به درخواست این كشور مبنی بر كسب وضعیت اقتصاد بازارمحور كه موجب حذف موثر تعرفه های ضددامپینگ می شد، اتحادیه اروپا بسیار مقاومت می كرد. در سال ۲۰۰۴، پكن برای كسب وضعیت اقتصاد بازارمحور و رهایی از مجازات های ضددامپینگ اتحادیه اروپا علیه خود، بروكسل را به شدت تحت فشار قرار داد. ایالات متحده نیز به نوبه خود شكایات زیادی از اقدامات دامپینگ علیه شركت های چینی مطرح كرده است. رویه آمریكا و اروپا نه تنها نشان دهنده عملكرد بازرگانی غیرعادلانه چین بلكه افزایش كسری تراز تجاری آمریكا و اروپا با چین است.

●اختلاف نظر اروپا و آمریكا

اگرچه در بسیاری از حوزه های سیاسی، میان اروپا و آمریكا همگرایی به چشم می خورد، اما از آنجا كه هر یك برداشت و فهم خاصی از برآمدن چین به عنوان یك قدرت جهانی دارند، در رویكردهای آنها نسبت به این قضیه واگرایی مشاهده می شود. دانستن این اختلاف ها در سیاست های اصلی نیازمند درك زیربناهای فلسفی تجزیه و تحلیل هر یك از برآمدن چین به عرصه جهانی است.بسیاری از اروپایی ها از دامنه و به كارگیری قدرت جهانی آمریكا به ویژه نیروی نظامی آن و دكترین پیشگیرانه آن ناراحت اند. اكثر كشورهای غرب اروپا بر این باورند كه یك نظام چندقطبی بیشتر از نظام یك قطبی ما را به سوی ثبات جهانی می برد و در چارچوب نظام چندقطبی، منافع امنیتی و اقتصادی اروپا پیشرفت خواهد كرد. آلمان، فرانسه، كشورهای ینلوكس و كشورهای اسكاندیناوی به این دیدگاه قویا اعتقاد دارند. بسیاری از مردم انگلیس نیز این دیدگاه را قبول دارند، هر چند كه دولت انگلیس در جریان جنگ خلیج فارس با آمریكا هم نظر شد. اگرچه ده كشور تازه پیوسته به اتحادیه اروپا اروپای جدید تمایلی به پشتیبانی از نظام چندقطبی ندارند اما آنها نیز از یك اروپای قوی و متحد پشتیبانی می كنند.در نتیجه با توجه به ساختار جهانی قدرت، اروپا و چین دلایل مشتركی برای ایجاد و تقویت قطب های جدید و سازمان های منطقه ای مثل اتحادیه اروپا، اتحادیه كشورهای جنوب شرق آسیا و سازمان همكاری شانگهای دارند و هر دو بر این باورند كه تفوق و برتری آمریكا باید رقیق و متوازن شود.

دیوید شامیوف

ترجمه: علیرضا قزیلی استاد علوم سیاسی دانشگاه ماساچوست


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.