پنجشنبه, ۲۰ دی, ۱۴۰۳ / 9 January, 2025
مجله ویستا

آداب عاشقی


آداب عاشقی

از خواستگاری چه می دانید خواستگاری همان خشت اول است كه اگر كج باشد

از خواستگاری چه می دانید؟ خواستگاری همان خشت اول است كه اگر كج باشد......

● عبور از دریاچه یخ‌زده

گذشته از این كه همدیگر را در دانشگاه دیده باشند یا كلاس كنكور، جشن نامزدی دوستی مشترك یا نوه عموی خانم همسایه معرفی‌شان كرده باشد، به هرحال، ماجرا از جایی جدی می‌شود كه اسمش را می‌‌گذارند «خواستگاری».

خواستگاری همان خشت اول است كه اگر كج باشد، عالی‌قاپو هم كه رویش بسازی بالاخره می‌ریزد و خیلی چیزها را زیر آوار خودش له می‌كند. اول از همه، اعتماد به آدم‌ها و اعتقاد به عشق را. تصور كن بدون این دو تا دنیا چه جهنم هفت طبقه‌ای خواهد شد. این است كه خواستگاری، به گذشتن از دریاچه یخ‌زده می‌ماند؛ آهسته قدم بردار. آرام. با تأنی.

گوش‌هایت را تیز كن! یخ‌ها وقت شكستن صدا می‌كنند. همین كه صدای ترك خوردن یخ را شنیدی، بایست.

بگرد! اگر یك قدم دیگر برداری، این سطح صاف صیقلی قشنگ درخشان می‌شكند و تو در آب یخ زده فرو می‌روی، یخ می‌زنی و حتی اگر نجات پیدا كنی، همیشه از آب خواهی ترسید.

از روی یخ‌ها رد شو، اما با احتیاط، خیلی با احتیاط!

● جنگ اول

جنگل اول، نه با خواستگار كه جنگ آدم با خودش است. پیش از همه، سنگ‌هایت را باید با خودت وابكنی.

از خودت، زندگی‌ات چه می‌خواهی؟ البته كه خیلی امروزی، شیك و روشنفكرانه است. اگر بگویی: «واضح است كه زن باید آزاد باشد، كار كند، با دوستانش به مسافرت برود»، یا خودت هم حظ كنی وقتی می‌گویی: «معلوم است من از آن زن‌ها نیستم كه به رفت و آمد شوهرشان حساس باشند. مرد باید با دوستانش تفریح كند، تنهایی سفر برود یا هر وقت خواست به خانه برگردد، من كه زندان‌بانش نیستم!»

اما آیا واقعا همین را می‌خواهی؟ مطمئنی كه دلت نمی‌خواهد با زنی زندگی كنی كه خانه‌داری را به هر كار دیگری ترجیح می‌دهد و از لكه‌گیری، پختن یك غذای تازه یا گلدوزی لذت می‌برد؟ مطمئنی مردی ایده‌آل تو نیست كه سر وقت با چند پاكت میوه برگردد و معتقد باشد دوستان مجردش سر به هوا، بی‌مسوولیت و غیرقابل معاشرت‌اند؟ جنگ اول هر آدم، جنگ با خودش است. جلوی آینه بایست. ماسك قشنگت را بردار. صورت خودت را خوب نگاه كن، بشناسش، قبول كن.

حال، پیدا كردن كسی كه این صورت را دوست داشته باشد، آسان‌تر است. كسی كه خود این صورت را دوست داشته باشد. بی‌نقاب، بی‌بزك.

● میان ماه من تا ماه گردون

«خانه دختر پل است و مردم رهگذر». برای خیلی‌ها، این ضرب‌المثل كافی است تا تمام خواستگاران را به خانه راه بدهند. فلسفه‌شان هم خیلی بی‌راه نیست. می‌گویند همین آمد و رفت كمك می‌كند مردم را بشناسیم. دخترمان چند نفر را ببیند و محك بزند، هر كدام از این خواستگاری‌ها، نوعی تجربه است تا بالاخره نوبت به كسی برسد كه پیشانی نوشت دختر ماست.

دلیل دیگری هم دارد: اگر چند خواستگار را ندیده و نشناخته رد كنیم، می‌پیچد كه دخترشان قصد ازدواج ندارد یا شایعه می‌شود كه نكند عیب و علتی این وسط هست كه نمی‌خواهند كسی دخترشان را یا خانه و زندگی‌شان را ببیند. پس بگذار بیایند و بروند تا حرف و حدیثی نباشد.

البته علت سومی كه كمی هم پنهان‌تر است، نوعی غرور ساده و معصومانه است كه هر چه تعداد خواستگاران بیشتر باشد، یعنی دخترشان هواخواه بیشتری دارد و خیلی‌ها دل‌شان می‌خواهد با این خانواده وصلت كنند.

● نه خانه كاروان‌سراست نه دختر ماه آسمان

این هم فشرده فلسفه خانواده‌هایی است كه همه خواستگاران را به خانه راه نمی‌دهند. دلایل خودشان را هم دارند كه با نگاهی دیگر قابل قبول و درست است. اول این كه، هر خواستگاری را ندیده و نشناخته نباید به خانه راه داد. دوم این كه، فقط به كسانی باید اجازه داد به حد خواستگاری برسند كه حد معقولی از شرایط خانواده دختر را دارند و كسی كه زیر این حد و خط باشد، اصلا نباید حرفش را هم بزند.

سومی كه دلیل پنهان‌تری است، این كه اگر خواستگار خیلی از حد موردنظر پایین‌تر باشد، باعث تحقیر دختر می‌شود كه مثلا خواستگارانش فلانی‌ها هستند كه چنین و چنان عیب‌ها و ضعف‌هایی دارند، پس همان بهتر كه اصلا حرفش هم زده نشود.

شما از هر دسته كه باشید، به هر حال عرف مرحله دیدن داماد تقریبا یك جور است.

● رونمایی داماد

حرف اول، معمولا بین خانم‌های دو خانواده است. یا در ازدواج‌های امروزی‌تر، خود دختر و پسر خبر را به خانواده می‌رسانند. اما وقتی پای دیدن پسر (یا دختر) توسط خانواده مقابل برای اولین بار پیش می‌آید، به نظر می‌رسد معقول‌ترین شیوه، جمع و جورترین روش است؛ یعنی یك دیدار غیررسمی.

معمولا یكی از نزدیكان پسر، مادر، خواهر، خاله یا... دختر را در محل كار یا تحصیل به صورت غیررسمی و در ظاهر كاملا اتفاقی، ملاقات می‌كند، اما معمولا پسر خودش به دیدن پدر دختر می‌رود. البته باز در جایی جز خانه، مثلا پسر (كه لازم نیست وانمود كند اتفاقی سروكله‌اش در محل كار پدرزن آینده پیدا شده) قرار ملاقاتی با پدر دختر می‌گذارد و در جایی مثل محل كار به دیدن او می‌رود.

نكته ظریف این است كه حتی در این دیدارهای غیررسمی هم خانواده پسر به دیدن دختر می‌روند، اما پسر خود برای دیدن پدر، برادر یا هر یك از بستگان دختر خواهد رفت.

در خواستگاری‌های سنتی، این دیدار به شكل یك مهمانی عصرانه ساده و به بهانه دیدار و آشنایی با كسی كه دوست یا فامیلی از آن‌ها خیلی تعریف كرده برگزار می‌شود.

در شهرستان‌های جنوبی كشور بهانه ساده آب خوردن، باب دیدار دختر را می‌گشاید، آن‌قدر كه به جای آمدن به خواستگاری،‌ می‌گویند آمده‌اند آب بخورند! و در هر شهری، بهانه‌ای مثل پرسیدن آدرس، خواندن نمازی كه دارد قضا می‌شود، بریدن پارچه چادر نماز، یا به سادگی، دعوت برای یك چای عصرانه كه غروب‌ها خانه دل‌گیر است و آدم دلش می‌خواهد با دو آشنا، دو كلام درد دل كند! راستش هنوز هم در كشوری زندگی می‌كنیم كه بهانه‌های آشنایی‌اش خیلی ساده‌اند.

● لهجه عاریه‌ای، مبل‌های امانتی

در مجلس خواستگاری، همه نگران اولین نما هستند.

خانواده پسر با انتخاب لباس‌ها، حرف‌ها، كلمات و لهجه و سبد گل‌شان، خانواده دختر با لوازم منزل، نوع لباس، پذیرایی و البته كلمات‌شان. خیلی مهم است كه این‌جا، آن‌چه را كه هستیم با آن‌چه را كه آرزو داریم باشیم، اشتباه نكنیم. مبل‌های خانه ما، راحتی‌های صد و پنجاه هزار تومانی فنر در رفته‌ای هستند كه وقتی جابه‌جا می‌شویم جرق و جرق صدا می‌كنند، اما ما دل‌مان می‌خواهد مبل‌های استیل ایتالیایی ۱۵ میلیونی داشته باشیم. می‌شود برای حفظ آبرو مبل‌ها، سیلورهای پایه‌بلند و حتی لهجه و اطوار و رفتار را قرض كرد، امانت گرفت و البته كه یك شب هزار شب نمی‌شود.

اما اگر خواستگاری خوب بود و آن‌ها لهجه، رفتار و مبل‌های عاریه‌ای شما و شما لهجه، لباس و سبد گل عاریه‌ای آن‌ها را پسندید و وصلت سر گرفت، بعد چه؟ برای هر دروغ، باید دروغ بزرگ‌تری گفت و این برای یك عمر امكان ندارد. پس مبل‌ها را برای هر مهمانی دیگری عاریه بگیرید، اما برای خواستگاری نه، برای خواستگاری مطلقا نه!

● آن چای افسانه‌ای

اگر بعد از این قدم، با گوش‌های تیز گوش كردید و صدای ترك خوردن یخ‌ها نیامد، یعنی می‌شود قدم دوم را برداشت. آشنایی دو خانواده و دیدار رسمی.

این مجلس، همان خواستگاری معروف است با همان چای افسانه‌ای و ماجراهایش، اما هنوز هم بسیار خلوت و جمع و جور و بی‌سروصدا. یك مهمانی ساده كه از افراد درجه یك و دو خانواده تجاوز نمی‌كند. هنوز هیچ چیز قطعی نیست و بهتر است خبر نپیچد و یك كلاغ و چهارصد كلاغ نشود. هنوز هم، باید احتیاط كرد كه راه برگشت آسان باشد.

در این مجلس، آن‌چه پیش از همه حتی مادر معظم داماد آینده از در داخل می‌شود گل است. دسته گل یا سبد گل؟ بستگی به جیب شما و میزان امیدتان به جواب مثبت دارد، اما به هر حال، اولین نمایی است كه از خودتان به خانواده دختر نشان می‌دهید. پس مواظب باشید! دو سه شاخه گل گلایول نیمه پلاسیده، نمای خوبی از شما نشان نخواهد داد. سبد گل اركیده هم از همان اول سطح توقع خاصی ایجاد می‌كند كه باید فكر كنید آیا تا آخر خواهید توانست با همان سطح پیش بروید یا نه. سبد گل اركیده، فقط یك سبد گل نیست. شخصیت، میزان درآمد، سلیقه و نوع پول خرج كردن شما هم در آن هست.

پس حواس‌تان را جمع كنید. دروغ نگویید، نه با زبان، نه با گل!

● راستی هنوز هم باید دختر چای بیاورد؟

این منظره چای آوردن عروس با چادر سفید آن قدر تكراری شده كه اغلب دخترهای امروزی، در مقابلش جبهه سفت و سختی دارند.

اجبار نكنید. شاید دخترتان دلش نمی‌خواهد وقت خم شدن جلوی مادر داماد، دست‌هایش بلرزد یا پسر از دستپاچگی چای را روی شلوارش برگرداند. بگذارید این كار را برادر یا خواهر عروس یا هر كس دیگری انجام دهد. خود اضطراب مجلس برای عروس و داماد آینده كافی است تا رنگ‌شان بپرد و ناخن‌هایشان را در گوشت دست فرو كنند.

در پذیرایی افراط نكنید. همان حدی را نگه دارید كه در مهمانی‌های رسمی دارید وگرنه امكان سو‌ءتفاهم را بیشتر كرده‌اید.

● این نگاه پیر عزیز

اما مهم‌تر از همه، گوش‌های تیز و چشم‌های باز است. یادتان باشد حتی اگر فرزندتان با كسی كه برای ازدواج در نظر گرفته، سال‌ها در محل كار یا دانشگاه آشنا و همكار و همكلاس بوده، قضاوتش فقط قضاوت چشم‌های بی‌تجربه و جوانی است كه هنوز پر از خوش‌بینی‌ها و اعتماد سال‌های كودكی است. چیزی كه او ممكن است یك بی‌نزاكتی ساده تلقی كرده باشد، ‌در این مجلس پیش چشم كارآزموده شما ممكن است روزنه‌ای بر یك زخم عمیق عفونت كرده باشد. یك مشكل اساسی در اخلاق یا منش طرف مقابل، یا چیزی كه به نظر فرزندتان رفتاری بسیار امروزی و عالی است، می‌تواند نشان دهنده ریاكاری و دروغ باشد یا حتی برعكس. رفتار آزاردهنده‌ای كه فرزندتان را تا حد جنون عصبانی كرده، ممكن است فقط ناشی از یك بی‌توجهی كودكانه باشد.

خواستگاری پیش از هر چیز فرصتی برای شناخت است. حرف بزنید. محك بزنید. به نشانه‌ها توجه كنید و گوش‌هایتان را تیز كنید. صدای گسستن یخ‌ها نمی‌آید؟

مرجان فولادوند


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.