پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
لذتهای گمشده را بیابیم
آیا شما از زندگی خود لذت میبرید؟ این سوال را حتما بارها از شما پرسیدهاند. حتما خودتان هم بارها از خودتان پرسیدهاید که چطور میتوان از زندگی لذت برد و بعد هم گفتهاید: گذشت آن زمانی که لذت زندگی به لقمه نانی، نفسی و سلامت جسمی بود!
براستی مفهوم لذت در زندگی ما کجا بوده و حالا کجاست؟
لذت را بسیاری از بزرگان ما و پدران و مادران ما در داشتن آرامش و عزت نفس و تلاش برای معاش معنا میکردند. حتما میشنویم و شنیدهایم که بسیاری میگویند: حالا دیگر دلها مثل قدیم خوش نیست. میگویند و میپرسند: دل خوش سیری چند و همین پرسشها ما را به این سمت رهنمون میکند که مفهوم واقعی لذت را از دست داده و گم کردهایم.
ما دیگر مثل قدیم از مهمانی دادن لذت نمیبریم، چون درگیر دور باطلی به نام پذیراییهای پر خرج و بسیار چشمنواز شدهایم و حالا که گرانی بیداد میکند به جای اینکه دوستان و اقواممان را سادهتر از قبل و بیپیرایهتر از قبل پذیرا شویم، صورت مساله را پاک میکنیم و دور مهمانی رفتن و مهمانی دادن را خط میکشیم و اینگونه است که خودمان را از لذت با هم بودنهای کم خرج محروم میکنیم. چون شجاعت نداریم بگوییم: نداریم و بهتر است که در کمبودها و نداشتنهای مادی هم قدر هم را بدانیم.
حالا دیگر مثل قدیم، دلها خوش نیست. زمانی دور یا نزدیک بچهها و نوجوانها و جوانها در کوچه و زمینهای خاکی و محلههای بالا و پایین شهر با توپ پلاستیکی چند لایه فوتبال بازی میکردند و لذت میبردند. حالا فوتبال را یا بازی نمیکنیم یا تمام چشممان به دنبال چند بازیکن پولدار است و مدام دلمان میخواهد مثل آنها شویم. ذهنمان دیگر از خود بازیها اشباع نمیشود. استادیوم که میرویم و میآییم بیشتر اعصابمان به هم میریزد و گاهی حتی مسابقه فوتبال را نمیبینیم و تنها با حاشیهها خودمان را خسته میکنیم. حالا مدتهاست که دلمان فقط انباشتن و خریدن و فروختن به هوای پول و درآمد بیشتر میخواهد و نزدیک عید که میشود غصهمان میگیرد که چرا نمیتوانیم بیشترین و بهترین خریدها را داشته باشیم و اینگونه است که از زندگی لذت نمیبریم. حالا مدتهاست که زندگی به ما سخت گرفته است و ما خودمان هم سختی آن را بیشتر میکنیم.
برای بسیاری از ما کار از چشم و همچشمی گذشته است و در رقابتی تنگاتنگ خودمان را گیر انداختهایم؛ رقابتی برای عقب نماندن از دیگران و اینگونه است که مدام چشممان به داشتههای دیگران است و حرص میخوریم و حسد میورزیم و از زندگی خودمان و داشتههای خودمان لذت نمیبریم. لذت نمیبریم چون حرص و طمع مثل خوره به جانمان افتاده است و حتی اگر دستمان به دهانمان هم میرسد، باز هم پولمان را خرج نمیکنیم و در عوض مدام در پی بیشتر کردن آن هستیم و اینگونه است که از زندگی لذت نمیبریم.
زمانی از زندگی لذت میبردیم، چون به داشته هایمان راضی بودیم و تلاشمان در حد توانمان بود و حالا آنقدر تلاش میکنیم که از پا میافتیم و آرامشمان از دست میرود. انگار وارد مسابقهای به نام عقب نیفتادن از دیگران به هر طریق شدهایم و اینگونه است که در پیلهای از ظواهر، مادیات، افادهها و چشم و همچشمیها در حال دست و پا زدنیم.
صولت فروتن
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست