یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

آوینی یک مسیر جدید برای سینما


آوینی یک مسیر جدید برای سینما

چند سال است که از سوی بخشی از رسانه های نوشتاری و مجازی, بحث درباره هویت و شخصیت واقعی شهید سید مرتضی آوینی تبدیل به یک مناقشه شده است

چند سال است که از سوی بخشی از رسانه های نوشتاری و مجازی، بحث درباره هویت و شخصیت واقعی شهید سید مرتضی آوینی تبدیل به یک مناقشه شده است. این مناقشات از زمانی بالا گرفت که نسل جدید انقلابی های ایران، «سید» را به عنوان یک الگو انتخاب کردند. در سال های اخیر، شخصیت آرام، مطمئن و بی تظاهر آوینی تبدیل به منبعی معنوی برای انرژی بخشی به رویش های مومن و حقیقت جو شده است. شاید کمتر جوانی را بتوان سراغ گرفت که از سرخودآگاهی و انتخاب، به جبهه انقلاب پیوسته اما نوشته های آوینی را نکاویده باشد. غالب نسل سومی هایی که تحقق آرمان های جمهوری اسلامی را به عنوان یک هدف در زندگی خود برگزیده اند، اهل مطالعه و تماشای آثار آوینی هستند. بدون شک نسل چهارم انقلاب نیز بخشی از انگیزه و فکر خود را از این شهید ارتزاق خواهد کرد. نسلی که بدون شک، پرانگیزه تر، با سوادتر و فعال تر از نسل های قبلی وارد میدان انقلاب خواهد شد.

این واقعیتی است که برای بخشی از اهالی سیاست و فرهنگ و اقتصاد گران تمام شده است. به همین دلیل یکی از دغدغه های رسانه های این جریان ها طی چند سال اخیر، ترجمه آوینی براساس منافع خودشان است. به طور مشخص، می توان رسانه هایی را نام برد که حامی ترویج نوعی گفتمان شبه روشنفکرانه و اسلام لیبرالی هستند. سایت ها، روزنامه ها و نشریاتی که به اتخاذ تاکتیک هایی چون بایکوت فیلم ها و فیلمسازان ارزشی و گاه تخطئه آن ها، برجسته سازی کارگردان های سینمای جشنواره ای و تجلیل از آثار هالیوودی مشهورند. این رسانه ها با اینکه از آبشخور بودجه عمومی متولد شده و ادامه کار می دهند، اما به شدت تظاهر به ضددولتی بودن می کنند. آن ها به شکلی آشکار، اما هوشمندانه در پی «سانسور» شهید آوینی هستند. به این ترتیب که برخی وجوه او را که با سلیقه آن ها نزدیک تر است پررنگ تر می کنند و سایر وجوهش را نادیده می گیرند. مثلا چند سال پیش در یکی از نشریات سینمایی، زندگی نامه ای از شهید آوینی منتشر شد که در آن تأکید زیادی بر علایق آوینی در دوران جوانی اش و اینکه مثلا زیاد موسیقی گوش می داده و ... شده، اما تحول آوینی و تغییر نگاه او را کاملا سانسور کرده است. این درحالی است که آوینی در نوشته هایش آن دوران را «یک راه طی شده» تعریف می کند.

البته چنین برخوردی درباره خیلی از شخصیت های موثر تاریخی صورت گرفته است. وقتی احمدشاملو در تفسیر حافظ او را یک ملحد معرفی می کند که مردم به اشتباه دیوان اشعارش را تقدیس می کنند، لیبرال معرفی کردن آوینی هم کار صعبی نیست. یک تعبیر عجیب هم در مواجهه با شخصیت های فقید این است که می گویند اگر فلانی امروز زنده بود چه می کرد. اشتباه این گونه افراد این است که اساسا «اگر امروز بود»درباره شخصیت های برجسته تاریخی و به خصوص هنرمندان معنا ندارد. چون این گونه افراد امروز هم با آثاری که از خود برجای گذاشته اند حضور دارند وتأثیر می گذارند. شعر حافظ، سخن امروز اوست. همچنان که نوشته های آوینی، نظر او درباره امروز است. مگر اینکه وی برای نگاشته هایش تاریخ انقضا تعیین می کرد و می گفت که مثلا نظر من درباره روشنفکری، تحجر، لیبرالیسم، جشنواره های غربی و ... فقط تا فلان تاریخ معتبر است!

اما به نظر نگارنده، این گونه مباحث، حاشیه ای بیش نیستند و بیشتر خوراکی برای تلاش های ژورنالیستی و جنجالی به حساب می آیند. مسئله مهمی که باید به آن پرداخت این است که یک هنرمند و نویسنده انقلابی چگونه می تواند با تقلید از آوینی مسیری جدید و خلاق را بگشاید؟ دراصل، تقلید در تضاد با خلاقیت است. اما این یک استثنا است؛ «آوینی ها» قالب شکن و نوگرا هستند. مصداق بارز این حالت، مجموعه «روایت فتح» است. آوینی در این آثار، شیوه و سبک جدیدی را در مستندسازی بنا کرده که پیش از این سابقه نداشته است.

بدون شک مهمترین شاخصه کار هنری آن شهید، برخورداری توأمان از تخصص و تعهد است؛« بنده با یقین کامل می گویم که تخصص حقیقی درسایه تعهد اسلامی به دست می آید و لاغیر.» آوینی نماد حقیقی یک هنرمند مستقل است. او نه سفارشی ساز دولت است و نه گوش به زنگ رسانه ها و جشنواره های خارجی. هنرمند مستقل، به امکانات و بودجه دولتی وابسته نیست. این گونه هنرمندانی برای رسیدن به هدف خود معطل رسیدن بودجه نمی مانند و حتی شده تنها با یک دوربین سطح پایین نیز فیلم خود را می سازند. معکوس برخی مدعیان هنرمداری که آزادی را در تضاد با تعهد می پندارند، هنرمند حقیقی، تعهد را عین آزادی می داند.

برخلاف هنرمند روشنفکرنما که واقعیت ها را در اینترنت و ماهواره می جوید، هنرمند مقلد آوینی در ارتباط مستقیم و بی واسطه با مردم و جامعه به واقعیات دست می یابد. به همین دلیل هم این نوع هنرمند، علیرغم طیف مقابل، در مواجهه با بزنگاه هایی چون ۲۲خرداد و ۹ دی و ۱۲ اسفند و ۲۲بهمن و ... دچار شگفتی نمی شود. چنین هنرمندی مردم را یک توده بی شعور و انباشته بر هم نمی داند. او از بالا به مردم نگاه نمی کند، نه تنها این گونه نیست که کاملا برعکس برج عاج نشینان، به جای کافه و کافی شاپ، همراه با مردم در کف خیابان مبارزه می کند. مستندهایی چون «هفت قصه از بلوچستان » ،«خان گزیده ها»،«شش روز در ترکمن صحرا»،«گمگشتگان دیار فراموشی» حاصل همین گرایش هستند. فیلم هایی که نه برای ژست روشنفکری و کسب رضایت جشنواره های غربی که برای بازنمایی رنج محرومان و عمل به تکلیف انقلابی ساخته شدند. به همین دلیل هم واقعی هستند، نه سیاه نما!

چکیده چنین رویکرد و سلوکی برای هنرمند مقلد آوینی، پدیده جدید و خلاف عادتی است به نام «سینمای مبارزه»؛ « سینمای مبارزه باید منظر غایی و مقصود نهایی دست اندرکاران محترم امور سینمایی کشور باشد. اگر امت مسلمان ایران هویت حقیقی خویش را در مبارزه یافته است، سینمای ایران نیز باید هویت مستقل خویش را در سینمای مبارزه پیدا کند.»

برخلاف قلم به دست طیف مقابل، منتقد همراستا با آوینی، فریفته هالیوود نیست. از مواجهه و تماشای فیلم های آمریکایی هراس ندارد، اما آن قدر هویتمند و اهل اندیشه و تعمق است که زرق و برق فیلم های هالیوودی باعث نمی شود از کنه ماجرا غافل شود. منتقد پیرو آوینی شیفته جشنواره های غربی و اسکار و گلدن گلوب و ... نیست؛ «حقیقت این است که کسب توفیق در جشنواره های خارج از کشور، ارزشی را اثبات نمی کند. آنها به تکنیک محض جایزه نمی دهند و راهشان نیز با ما متفاوت است. تکنیک و محتوا را نیز نمی توان از یکدیگر تفکیک کرد و چون این چنین است، پر روشن است که آنها کدامین فیلم ها را می خواهند.»

و در جای دیگری نوشته است:«بنده مخالف شرکت در جشنواره های جهانی و دعوت از منتقدان بین المللی نیستم، اما مخالف آن هستم که به ارزیابی جشنواره ها و داوری منتقدان بین المللی ایمان بیاوریم. سینمای ایران باید در جهت دستیابی به یک هویت مستقل حرکت کند و خود را در آینه صیقلی وجود مردم ببیند، نه در سراب روشنفکری و روشنفکرنمایی.»

راه منتقد مقلد آوینی، درست خلاف جهت راه منتقدان کلیشه ای و مدروز است؛ «منتقدان فیلم عموماً مبلغان جشنواره های کن، برلین و لندن هستند و در فضای سینمایی این کشور نیز در جست وجوی فیلم هایی هستند که حال و هوای جان فزای پردیس غرب در آنها باشد [فیلم های برگزیده منتقدان در جشنواره فجر، بر این مدعا شاهد صادقی است]... غالب منتقدان سینما اصلاً با این فرض که سینما وسیله ای اعجاب انگیز در خدمت تفنن است پای در این عرصه نهاده اند.»

برخلاف طرف مقابل که سعی می کند هنرمندان متعهد را نادیده بگیرد، نویسنده و منتقد و سردبیر همراه با آوینی، دلسوخته هنرمندان متعهد است و می داند، امید اصلی ترقی هنر هفتم در ایران، در گرو به میدان آمدن این جریان است؛ «آینده انقلاب اسلامی درهمه وجوه توسط کسانی محقق می شود که اسلام را بشناسند و مهم تر از شناختن، با جان و دل بدان پیوسته باشند. پس اجازه دهید که امید ما برای آینده سینمای ایران جز به هنرمندان مومن خط شکن نباشد. امام بت شکن بود و بسیجی ها به تبعیت از ایشان، خط شکن؛ و سینمای متعهد ما نیز باید خاکریزهای تثبیت شده سینمای غرب را بشکند و راهی تازه بازکند.»

آرش فهیم