یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
مجله ویستا

سیگنالهایی که از داونینگ استریت مخابره می شود


سیگنالهایی که از داونینگ استریت مخابره می شود

نگاهی به اظهارات اخیر وزیر امور خارجه انگلستان در خصوص برنامه هسته ای ایران

لندن سنتی ترین متحد واشنگتن در نظام بین الملل محسوب می شود.بر این اساس،سران دو حزب کارگر و محافظه کار تصمیم گرفته اند بنا بر نصیحت وینستون چرچیل همواره دنباله روی سیاستهای آمریکا در جهان باشند.اما طی دو سال اخیر ملت انگلستان دیگر توان هضم همراهی سیاستمداران خود با آمریکا را نداشته و گذار از آمریکا را یکی از اصلی ترین شرط بقای آنها در خانه شماره ده داونینگ استریت می دادند.همین مسئله سبب شده است تا طی سالهای اخیر شاهد چرخشی هرچند اندک در مواضع سیاست خارجی انگلستان باشیم:

“گوردون براون”،”تونی بلر”و”دیوید کامرون”،اعم از اینکه به حزب کارگر یا محافظه کار وابسته باشند یک ویژگی مشترک دارند:اینکه هر سه انگلیسی هستند.!البته شاید این فرضیه کمی عامیانه به نظر برسد اما انگلیسی بودن یک سیاستمدار در عصر حاضر مولد بسیاری از خصلتهای پایدار در اوست.خصائصی که از سوی سایر دولتها و ملتهای جهان کمتر مورد پذیرش قرار می گیرد.

زمانی که جک استراو با همان لبخندهای مصنوعی شناخته شده خود وارد کاخ سعد آباد گردید،بی‌وقفه یاد لبخندهای جان میجر افتادیم.در ماورای خنده هر دوی اینها نوعی میل به توسعه طلبی سیاسی نهفته بود.البته باید اذعان نمود که سیاستمداران دو حزب محافظه کار و کارگر وارثان خوبی برای پدر سیاسی خود یعنی وینستون چرچیل نبوده‌اند.

تقویت ابهام ساختاری در جهان اصلی‌ترین شاخصه‌ و شاید نیرو محرکه سیاسی حیات سیاسی غرب در دنیای امروز محسوب می‌شود. علاقه فعلی انگلستان در خصوص پنهان سازی استراتژی‌ها و طرح مبهم الگوها و رفتارها به علقه تاریخی آنها مبنی بر وارونه سازی دیپلماسی باز می‌گردد . وینستون چرچیل نخست وزیر انگلستان طی سال‌های ۱۹۴۰ تا ۱۹۴۵ وارونه سازی دیپلماسی و ترویج ابهامات مزمن در جهان را به مثابه میراثی شوم به اخلاف خود انتقال داد. امروزه به لطف این میراث پر دردسر نسل جدید سیاستمداران انگلیسی نه تنها فوت و‌فن وارونه سازی دیپلماسی و ابهام محوری در جهان را به خوبی نیاموخته‌اند بلکه توان تداوم حیات معقول در ذیل دیپلماسی آکادمیک وکلاسیک را نیز از دست داده‌اند.

اخیرا لندن سیگنال‌های متعددی را به سوی تهران ارسال نموده است. سیگنال‌هایی که نه می‌توان آنها را محصول نمادی از محاسبه محوری غرب دانست و نه سمبلی ازبازی هوشمندانه آن .

انگلستان به هماره دو کشور آلمان و فرانسه طی سالهای اخیر سعی داشته اند از سیگنالهای ترکیبی نامنظم در قبال تهران استفاده نمایند.سیگنال‌های ترکیبی نامنظم سیگنال‌هایی هستند که در آن “ تهدید” و “تعامل” به نسبتی نامعلوم و متغیر با یکدیگر خلط شده و وزن واقعی دو طیف عقل گرا وافراطی غرب در آن مشخص نیست. در قالب این مسلک مضحکانه، غرب گاهی استیصال خود در برابر تهران را پذیرفته و گاهی نیز توهم خود برتربینی در برابر ایران را تقویت می‌کند.غرب اخیرا سیگنال‌هایی از جنس سیگنال‌های ترکیبی نامنظم را به سوی تهران مخابره می‌کند. در این سیگنال‌ها ترکیبی از غرور، سردرگمی ،قاطعیت و حتی تواضع مشاهده می‌شود. غرب سعی دارد با استناد به این روش ایران را در میدان محاسبه استراتژیک دچار مشکل ساخته و در سایه سردرگمی تهران اهداف ضد ایرانی خود را علیه ملت ما عملی سازد.

اخیرا غرب در عین اینکه از تشدید تحریم‌های خود علیه ایران سخن می‌گوید و تهران را به عناوین مختلف تهدید می‌کند از لزوم مذاکره با تهران وحتی حق دستیابی کشورمان به انرژی صلح آمیز هسته‌ای سخن می‌گوید. به راستی این رویکرد پارادوکسیکال چگونه قابل تفسیر است؟

به نظر می‌رسد نسل سوخته بیسمارک و چرچیل قاعده بازی در ابهام را به خوبی از پدران خود فرا نگرفته‌اند زیرا بازی در ابهام تا این حد پیش و پا افتاده نیست که گوردون براون و آنگلا مرکل به بازیگران اصلی آن تبدیل شوند.

غرب در برهه فعلی به شدت نیازمند ثبات ساختاری و رفتاری است. بر این اساس غرب ناچار خواهد بود میان “ارسال سیگنال‌های”منفی” یا “مثبت” به سوی کشورها یک گزینه را انتخاب نماید البته این انتخاب به معنای استقلال عمل غرب در برابر مخالفان خود نیست بلکه راهی است که غرب خواسته یا ناخواسته باید آن را انتخاب نماید. غرب باید به‌عنوان یک مجموعه ،خصومت یا دوستی خود با کشورها را مشخص نموده و عواقب وتبعات هر یک از این دو انتخاب را نیز بپذیرد اگر نه نظام بین‌الملل پیچیده امروز مسیر دیگری را برای آ‌مریکا و تروئیکای اروپایی هموار ننموده است .

اخیرا وزیر امور خارجه انگلستان سیگنال قابل تاملی را به سوی تهران مخابره نموده است.

دیوید میلیبند در گفتگو با رادیو بی.بی.سی اظهار نموده است:” معتقدم که کلید حل موضوع بین‌المللی در زمینه فعالیت‌های غنی‌سازی تهران تنها در یک راه حل دیپلماتیک نهفته است. صد در صد مطمئن هستم که دیپلماسی به مسئله هسته ای ایران با غرب پایان خواهد داد.”

اظهارات اخیر وزیر امور خارجه انگلستان از ابعاد مختلفی قابل تجزیه و تحلیل است.در هر صورت،او به گونه ای صریح از پایان دیپلماتیک مناقشات موجود میان ایران و غرب خبر داده است.به نظر می رسد میلیبند نسبت به تونی بلر،جک استراو،جف هون و مارگارت بکت یک گام فراتر گذاشته و علاوه بر تاکید کلی بر لزوم تداوم مذاکرات با تهران،پایان مسالمت آمیز مناقشات موجود را نیز پیش بینی نموده است.واقعیت امر این است که شرایط فعلی انگلستان و جو حاکم بر ملتهای غربی به گونه ای است که افراط گرایی سیاستمداران به هیچ عنوان قابل تحمل نیست.از این رو افراد تندی مانند آنگلا مرکل و سارکوزی مجبور هستند بسیاری از مواضع خود را در جلسات درون حزبی و غیر علنی خود اظهار نمایند.این قاعده در انگلستان به مراتب پررنگ تر شده است.پس از تجربه دوران تلخ نخست وزیری تونی بلر،مردم انگلستان ظهور تفکرات افراط گرایانه مشابه وی را به هیچ عنوان پذیرا نیستند.از سوی دیگر،سیاست خارجی حزب کارگر از اکنون به پاشنه آشیل این حزب در برابر محافظه کاران به رهبری دیوید کامرون تبدیل شده است.بر این اساس میلیبند مجبور است اظهاراتی را بر زبان براند که وی را از اسلافش متمایز نماید.اما آیا اظهارات میلیبند صرفا ریشه در جبر حاکم بر سیاسی خارجی انگلستان دارد؟

در اینجا قصد داریم به نکته ای دیگر اشاره نماییم که شاید کلید پاسخ سوال ما مبنی بر نحوه آنالیز اظهارات اخیر وزیر امور خارجه انگلستان در آن نهفته باشد.انگلستان در طول تاریخ اروپا همواره نخستین ریسک کننده و نخستین پایان‌دهنده به ریسکها بوده است.به عبارت دیگر،در تحرکات اروپا و نظام بین الملل که ماهیتی جمعی داشته است،لندن نخستین جرقه ها را زده است و در نهایت نیز نخستین سطل آب را بر روی آتش افزوخته شده از سوی اروپا می ریزد.در جریان اشغال عراق توسط ایالات متحده آمریکا،لندن به عنوان اصلی‌ترین متحد آمریکا وارد میدان شد و حتی پای کشورهایی مانند استرالیا ،اسپانیا و لهستان را به عراق باز نمود.اما در ادامه اشغال عراق نیروهای انگلیسی به نحوی ماهرانه از بصره گریختند و واشنگتن را در آنجا تنها گذاشتند.این در حالی بود که دولتهای اسپانیا،لهستان و استرالیا یکی پس از دیگری چوب حمایت از آمریکا در جنگ عراق را خورده و میدان سیاست را به مخالفان این جنگ خانمان سوز سپردند.هرچند حزب کارگر انگلستان بازی خود در جنگ عراق را به گونه ای مبهم و پارادوکسیکال هدایت نمود،اما در نهایت نتوانست در برابر افکار عمومی مردم و فشارهای موجوددر خصوص اشغال عراق دوام بیاورد.

به نظر می رسد در جریان مذاکرات هسته ای اروپا و ایران نیز این روال در حال تکرار است.انگلستان یکی از کشورهایی بود که همواره از لزوم مواجهه جدی ،صریح و همه جانبه با برنامه های هسته ای ایران سخن می گفت.علیرغم اینکه به جز جابه جایی بلر و براون، در راس معادلات حزبی انگلستان تغییر عمده سیاسی صورت نگرفته است،اما لندن ناگهان لحن گفتگوی خود با ایران را تغییر داده و صراحتا از دیپلماسی به عنوان راه پایانی برخورد با ایران یاد می‌کند.

این در حالی‌است که برلین و پاریس به عنوان دو همراه بی اراده واشنگتن و لندن در مذاکرات هسته ای با تهران همچنان در حال تفسیر معمای ایران هسته ای بر اساس رفتارها و داده های متعدد هستند.از سوی دیگر ایالات متحده آمریکا نیز طی روزهای اخیر سعی دارد جنگ تبلیغاتی خود علیه تهران را گسترده تر ساخته و نگاه تهدید محور خود نسبت به ایران را به تروییکای اروپایی تعمیم دهد.در چنین شرایطی سیگنال میلیبند را چگونه‌ می توان‌تفسیر نمود؟

واقعیت امر این است که وزیر امور خارجه انگلستان در شرایط فعلی دست به نوعی سنت شکنی سیاسی زده است. باید اذعان نمود که غرب چار ه ای جز فرا گرفتن فن مذاکره با ایران قدرتمند را ندارد.هرچند هزینه فراگیری این فن زیاد است اما واشنگتن و تروییکای اروپایی چاره ای جز پرداخت آن ندارند.اظهارات اخیر وزیر امور خارجه انگلستان نشان می دهد که غرب کلیت لزوم حرکت خود در مجرای مذاکره و اعمال دیپلماسی مطلق در برابر ایران را پذیرفته است اما هنوز جسارت پیاده سازی عملی این روش را ندارد.در هر صورت،تهران در برابر غرب همواره “اصالت رفتار”را بر “اصالت گفتار”مقدم داشته است.

از این رو اگر میلیبند و دیگر مقامات اروپایی در اظهارات خود جدی هستند باید راهی جهت عملی ساختن آن بیابند زیرا در غیر این صورت تهران حاضر به انجام کوچکترین سرمایه گذاری سیاسی و استراتژیک بر روی اظهارات آنها نیست.

به نظر می رسد در آینده ای نه چندان دور شاهد ارسال سیگنالهای تازه ای از خانه شماره ده داونینگ استریت باشیم.البته تفسیر این سیگنالها و قرار دادن آنها در برابر دیگر رفتارهای غرب چندان آسان نخواهد بود،اما می تواند نقش موثری رادر آنالیزه چهره غرب ایفا نماید.