جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

مرور دو فیلم جشنواره فجر


مرور دو فیلم جشنواره فجر

نقد و بررسی فیلم «ملک سلیمان» و«کارناوال مرگ»

● فقط جنگ با اجنه و شیاطین!

بنا به نوشته خلاصه فیلم، ملک سلیمان، حکایت زندگی حضرت سلیمان در سال های میانی و ماجرای ارواح و اجنه شهر توسط ایشان است.

این فیلم محصول هنرمندان ایرانی و چین است با موسیقی؛ پانک جان و جلوه های ویژه؛ لئولو. تهیه کننده آن نیز بنیاد فارابی می باشد.

روی آوردن به ساخت زندگی پیامبران(ص) و امامان(ع) در یکی دو دهه اخیر که گاه موفق و گاه ناموفق بوده اند اما، می توانست و می تواند جنسی از ساخت را در سینما ایجاد نماید که شناسنامه ایرانی - اسلامی داشته باشد لیکن و متاسفانه از آنجایی که به گواهی تاریخ هر دیده و اثری تازه پس از مدتی به غرقاب پول وسرمایه می رود، وضعیت این گونه قصه ها هم اندک اندک در حال طی نمودن همین روال است. بدوا بایست گفته شود، همواره عده ای هستند که خوب می دانند چگونه از موقعیت ها سوء استفاده کنند.

بدین شرحکه، ابتدا که سریال خوش ساخت امام علی(ع) توسط داوود میرباقری ساخته شد، طبعا می بایست دقت و ظرافت زندگی شخصیتی مانند حضرت علی(ع) از هر لحاظ مورد مطالعه قرار بگیرد که گرفت و به نسبت بقیه فیلم ها و سریال های مشابه، خط داستانی سریال امام علی(ع) علاوه بر آنکه روایتگر زندگی امام شیعیان بود، عمق نگرش امام و شرایط محیطی و سیاسی را همزمان به پیش می برد که لازمه ساخت چنین قصه هایی است، زیرا اگر هدف بازگویی یک حکایت مذهبی باشد که بیش از هزار سال است در کتب مختلف حکایت آمده است و خوانده شده است و هنگامی که قصد استفاده از مدیومی دیگر مانند سینما، نقاشی، موسیقی و... پیش می آید و هر مدیومی بنا به خاصیت خویش توانایی های دارد که منطقا بایست از آن استفاده گردد. تاریخ مذهب و بخصوص تاریخ مذاهب رسمی بنا به شرایط اجتماعی، قصد، ساختن انسان هایی است که بتوانند، جوامع را در راستایی بسازند که معرف اشرف مخلوقات باشد. بنابراین، جهان بینی و فلسفه مذهب و کسی که در مقطعی عهده دار آن است یعنی پیامبران و امامان می بایست در ساختن این گونه قصه ها، مورد توجه قرار بگیرد تا این مرحله از پرداختن به قصه های مذهبی و قرآنی، تنها اشاره ای که می توان داشت، سریال امام علی(ع) است.

شاید بتوان گفت فیلم ملک سلیمان، ساخته شهریار بحرانی که فیلم مریم مقدس را هم در کارنامه اش دارد یکی از پرهزینه ترین فیلم های ایرانی باشد، بخصوص جلوه های ویژه و موسیقی فیلارمونیک چین که با دلار سر و کار خواهند داشت. در این قصه، بنا به گفته خلاصه فیلم، جنگ حضرت سلیمان با اجنه و شیاطین است که در زمان بیدادگری های بزرگان مذهب یهود اتفاق می افتد. در این قصه واقعه ای تحت عنوان ایجاد مذهب و یا حکومت حضرت سلیمان اتفاق نمی افتد و فیلم صرفا به جنگ علیه شیاطین در اشکال مختلف نمایش داده شده، بوزینگانی که به آنها شیاطین گفته می شده است. در سرزمین اورشلیم بنا به خواست یکی از بزرگان مذهب یهود، جادوگری اورادی می خواند، سپس، شیاطینی به صورت گلوله هایی که در هوا معلقند وارد بدن مردم می شوند و آنان را دیوانه می کنند.

مردمی که دیوانه می شوند علیه حضرت سلیمان می جنگند و در جایی که سلیمان پیروز می شود، با نصیحتی ساده دیوانگان را سلامت می بخشد. به طوری که این بار علیه یهودیان جنگ می نمایند.

توجه به همین نکته، فرصت طلبی سازندگان را تداعی می کند با این ادعا که اگر طبق حکایات تاریخی، قوم یهود، با حضرت عیسی(ع) مقابله می کنند، اولا زمانی بوده است که مذهب نوینی از جانب خداوند در حال به وجود آمدن بوده است و ثانیا وقتی یهودیان علیه مسیح علم جنگ بلند می کنند که حضرت مسیح، آیینش را که با روش حاکمیتی یهودی تضاد دارد ترویج می نماید، حتی مسیح عنوان می نماید که قصد احیا دارد و نیز معجزاتی را نشان داده است که به موجب آن و دیگر مسائل پیروانی را گرد خود آورده است.

در حالی که، حضرت سلیمان در فیلم ملک سلیمان، ادعایی خاص جز ترجمه تهرانی و نه ایرانی از قرآن ندارد که همین نکته و نوع گویش سلیمان، گاه تماشاچی را به خنده وا می د اشت! از سویی دیگر پیدا نیست که به چه دلیل سلیمان با یهودیان تضاد و تعارض دارد و اگر در چند جای فیلم از زبان سر کرده یهودیان شنیده شود که قصد فریب مالی مردم را دارد برای فلسفه ایجادی یک مذهب جدید کافی نخواهد بود. از سویی دیگر مبحث جادوست. هر چند که در قرآن صحبت از جادو و جادوگران شده است و در این زمینه کتاب های تحقیقی اندکی هم نوشته شده، ولی جادو و جادوگری به مثابه یک پدیده قدرتمند که همانند یک جریان یا مذهب عمل نماید، موجود نمی باشد در حالی که در فیلم ملک سلیمان، حضرت سلیمان فقط و فقط با اجنه سر جنگ دارد.

از آنجا یی که در تیتراژ فیلم منابع تحقیقی قصه فیلم نمی آید می تواند این فیلم بسیار پرهزینه برگرفته از یک خط روایتی باشد که اگر صحت هم داشته باشد در عصری که سیر تاریخ فلسفه از پس۲۵۰۰ سال به ریزه کاری هایی در رابطه با انسان - خدا- مذهب رسیده است و از نفی به اثبات ویقین آن هم در یک جهان زور و زر نایل گردیده، آیا حکایت مبارزه حضرت سلیمان با اجنه لازم است؟ البته، سازندگان فیلم می گویند این قصه، دو بخش دیگر دارد که در آینده ساخته خواهد شد و آخرین قسمت فیلم، حاکمیت حضرت سلیمان است.

در حاشیه این فیلم و بنا به شنیده ها، هزینه این قسمت از تریلوژی (حاکمیت سلیمان)، چند میلیارد تومان گردیده که با توجه به لوکیشن ها، تعداد کثیر بازیگران و سیاهی لشکرها و عوامل صحنه ای، دکورها و مدد گرفتن از جلوه های کامپیوتری مدرن دنیا و همچنین ساخت موسیقی فیلم توسط موسیقیدان پرآوازه چینی و ارکستر سنگین فیلارمونیک آن کشور، رقم گفته شده، حتی، قاعدتا باید بیشتر باشد و در آینده که قرار است دو قسمت دیگر نیز ساخته شود طبعا توجیهات هدفمند نمودن یارانه ها، هزینه را چندین برابر خواهد ساخت. حرفی نیست، یعنی چه حرفی می تواند باشد؟ پول بیت المال است و بیت المال هم شخصی نیست که کسی معترض گردد. تازه منت سازندگان هم بر گردن ما خواهد بود، که قصد مان ترویج قرآن و مذهب و قصص مذهبی بوده و خواهد بود. اما، ای کاش، قرار بود، ریالی از جیب یک نفر از این مدعیان هزینه شود، تا دیده شود که هنوز هم بنا به عقیده و اعتقاد شخصی، تمایل به ساختن این گونه فیلم ها خواهد بود؟ چه وقت قرار است وزارت ارشاد و صدا و سیما با رانت و تجارت برخورد نماید.

● نگاهی به کارناوال مرگ

با رقص و پایکوبی یک تعداد از همراهان عروسی شروع می شود و پس از لحظه ای صدای انفجاری می آید و عروس و داماد کشته می شوند، پلیس آگاهی سر می رسد و از طریق تلفن همراه، زنی شناسایی می شود . پلیس به سراغ زن می رود معاون پلیس آگاهی از چشم و ابرو انداختن زن خجالت می برد. ترورهای عروسی در چند شب متناوب اتفاق می افتد، دختر پلیس قهرمان داستان قرار ا ست ازدواج نماید. در شب عروسی اش پلیس کمین می گذارد تا شاید عامل ترورها را دستگیر نماید در مکانی دیگر ترور صورت می پذیرد و در ادامه پای وزارت اطلاعات پیش می آید که عنوان می نماید این نوع بمب را هنوز دنیا هم نشناخته است و سازنده اش مغز متفکری است که نمی دانند کیست اما واقف اند که آن سوی آب در انتظارش هستند .

در تداوم قصه زنی که بدوا مظنون است در صدد برمی آید تا پلیس قهرمان داستان را به دام بیندازد که البته پلیس در دام نمی افتد و از این به بعد ، زن مورد سوءظن ، نه در قصه بلکه در فیلم دیده می شود. النهایه معلوم می شود که سازنده بمب، جوانی است که در شبی که همسرش در شرف وضع حمل بوده است به دلیل آنکه در ترافیک عروسی گیر می افتد می میرد، جوان هم از آن پس کینه همه مراسم های عروسی را که در خیابانها اتفاق می افتد در دل می گیرد و آنان را منفجر می کند. پلیس و اطلاعات که جوان را شناسایی کرده اند درصدد دستگیری او برمی آیند و سرآخر، جوان که برروی گور همسرش سجده رفته است ، دست به خودکشی می زند . آخرینسکانس فیلم گویای این نکته است که درگیرودار پلیس و اطلاعات و به معنای دیگر مسئولین اجرایی و امنیتی کشور این جوان است که از میان می رود....

حبیب الله کاسه ساز از یاران فیلم های دفاع مقدس بوده و هست و اگر امروز رو به سوی مضامین اجتماعی می آورد نه تنها اشکالی برآن نیست بلکه به مثابه تعهدی اجتماعی است که همواره داشته است. منتها صحبتی که پیش می آید نه تنها کاسه ساز را مورد اشاره قرار نمی دهد بلکه صحبت اصلی بر سراین است که چرا ما همواره قرار است از یک سوی پشت بام بیفتیم و چرا قرار است که یا زنگی زنگ باشیم یا رومی روم؟! جوان در جامعه ما کیست؟ و چیست؟ و یا می توان یک قشر سنی را مثلا جوان یا کودک یا پیر یا زن و مرد را در یک کلیت نگریست؟ از زمانی که جوان گرایی به جوان نمایی در سینما و تلویزیون ما تعبیر شد تنها تعریفی که از او به دست آمده است این است که مسئول هزار و یک مشکل جوانان مانند بیکاری ، مسکن، ازدواج و ... فقط و فقط مسئولین اجرایی هستند ، همواره در انتهای فیلم های سینمایی و یا سریالهای تلویزیونی یا مسئولین اجرایی هستند که مشکل سازند و یا فرهنگ خانوادگی مانند پدر ومادر ، مذهب و سنت و چنانچه از دوستان سازنده پرسیده شود که چه باید کرد؟ قطعا پاسخی کاربردی برآن ندارند.

مشکل بیکاری جوان و غیرجوان، وضعیت اقتصادی و تولید و روند پیشرفت اقتصادی است که ما ، پول داشتن را دارایی می نامیم و بنابراین دائما ماهی می دهیم و نه ماهی گیری می آموزانیم ، مشکل ازدواج جوانان در بسیاری موارد از وضعیت نامنطبق برشرایط فرهنگ ایرانی است که با مسائلی دیگر توامان می گردد. وضعیت مسکن تنها گریبانگیر جوان نیست بلکه بسیاری از آحاد جامعه با این غول بی شاخ و دم در حال دست و پنجه نرم کردن هستند . در نتیجه برخلاف اندیشه و نظر کارگردان، مشکل جوان، پلیس و امنیت نیست . از سوی دیگر ممکن است فیلم قصد رفتن به سمت نوعی از روانشناسی فلسفی مانند واخوردگی عشقی و به معنای دیگر انجام سیستمی در کلیت کشور که تضاد با آزادی های عاطفی دارد را داشته باشد که در این صورت هم اصل موضوع در حاشیه قرار می گیرد.

نتیجه اینکه گرایش غیرعلمی به سمت یک موضوع علمی موجبات تشتت را در خود موضوع ایجاد می نماید چیزی که در تمام سطح فیلم کارناوال مرگ آقای حبیب الله کاسه ساز مشهود است.

آیا واقعا و به لحاظ روانشناسی انگیزه گیر کردن در ترافیک غیرعمدی می تواند موجبات کشتن حداقل هشت نفر را فراهم آورد؟

آیا ، چند فلاش بک از ذهن جوان ترور کننده برای اثبات انگیزه کافی است؟

آیا ، ما در چنان وضعیتی از علوم فیزیک هستیم که می توانیم بمبی بسازیم که به اندازه یک سیگار باشد و جهان هم هنوز نتوانسته است آن را شناسایی نماید؟

آیا نمی شود فیلمی پلیسی ساخت که قهرمان قصه اش دائما از زنش سرکوفت نخورد که تو چقدر کار می کنی؟

آیا نمی شود فیلمی پلیسی ساخت که پلیس قهرمان یک معاون دست و پا چلفتی نباشد که دائما بخواهد تعریف پلیس قهرمان را بدهد؟

آیا لازم بود که یک سکانس طولانی با آن همه هزینه در خانه زن مظنون ساخت در حالی که هیچ ربطی نه در اول و نه در آخر به فیلم و قصه و موضوع نداشت؟

و بسیار آیا های دیگر...

و آیا ، واقعا فیلم های شرکت کننده در بیست و هشتمین جشنواره بین المللی فیلم فجر آن قدر نازل بوده اند که به هنگام نگاه کردن به جدول ناخودآگاه تنت برای سینمای مملکت بلرزد؟

مسعود سمیعی