شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

هیچ کس نخواهد گریست


هیچ کس نخواهد گریست

گفتار زیر به منظور تشویق مهندسان به تشکیل جامعه و انجمنی در خدمت توسعه و پیشرفت نگاشته شد جامعه ای که نه جنبه سیاسی برای حضور در قدرت و نه جنبه اقتصادی برای کسب درآمد و نه جنبه رفاهی و تعاونی برای بهبود شرایط زندگی افراد آن داشته باشد و این میسر نبود مگر گروهی, گرچه اندک

گفتار زیر به منظور تشویق مهندسان به تشکیل جامعه و انجمنی در خدمت توسعه و پیشرفت نگاشته شد؛ جامعه‌ای که نه جنبه سیاسی برای حضور در قدرت و نه جنبه اقتصادی برای کسب درآمد و نه جنبه رفاهی و تعاونی برای بهبود شرایط زندگی افراد آن داشته باشد و این میسر نبود مگر گروهی، گرچه اندک. لیکن پیشگام از مهندسان بتوانند یک مشرب فکری و یک اندیشه توسعه و پیشرفت را در خود بپرورانند و سپس این پیشگامان، گفت‌وگوکنان، با حوصله و هماهنگی، به دعوت دیگر مهندسان برای حضور در این بحث اقدام کنند. اما در گروه اندکی که برای این پیشگامی دعوت شد چنین صبر و حوصله و تمایلی دیده نشد و به فکر توسعه و گسترش انجمنی قبل از پرورش اندیشه‌ای بودند. (گروهی به فعالیت رفاهی می‌اندیشیدند و گروهی دیگر گرچه سخنان زیبایی داشتند اما فرصت و فراغتی برای حضور منظم در این فعالیت نداشتند) اما پشت جلد شماره ۵۵ مهرماه ۱۳۸۵ مجله فوتبال که طی آن یک بازیگر فوتبال می‌گوید:

من از گریه هواداران وحشت کردم.> مرا سخت متاثر ساخت؛ گریه‌ای که همچنان تکرار می‌شود. چند سالی پیش از آن، هنگامی که فوتبال ایران از چین شکست خورد، گویندگان تلویزیون بی‌اختیار در مقابل چشمان میلیون‌ها بیننده گریستند. چه بسا که بسیاری از بینندگان هم گریستند و امروز هم برای شکست در فوتبال می‌گریند. اما اگر صدها کارخانه ورشکست و تعطیل و کارفرما در هم شکسته و گرفتار شود، کسی نخواهد گریست. ‌

پس از ورزشکاران و در منطقه اقتصاد، دلا‌لا‌ن مورد توجه هستند. هر گاه وارد کوچه و خیابان و هر جای دیگر شوید و به گفت‌وگوی جوانان گوش فرا دهید سخن از فردی است که در سفر دبی چه مقدار سود برد یا فرد دیگری که در راه ترکیه تا چه حد ضرر کرد. دیده شده است که حتی کارخانه‌داران و صنعتگران باسابقه، علا‌قه‌مند به قشم و کیش و چابهار شده‌اند. فشار فرهنگی شدید است و آنکه از این امکانات بهره نبرد، فردی بی‌دست و پا و ضعیف است.

در ژاپن و آمریکا اما سخن از کارفرمایانی است که بر تولید خود افزوده یا در بازار حریف حضور می‌یابند و او را از بازار بیرون می‌کنند نه آنکه اهالی ژاپن برای برد و باخت در فوتبال هیجان ندارد اما بیش از فوتبال به رونق اقتصادی کشور فکر می‌کنند و به نقش تولید و اقتصاد تولیدی در زندگی خود واقف هستند. فوتبال برای آنها یک سرگرمی است و تولید و صنعت یک زندگی و کارفرمایان همواره قهرمان‌ترند.

حدیث بدبختی کارخانه‌ها و کارآفرینان در ایران حدیث همه صنعت است که کوچک‌ترین احساسی به وجود نمی‌آورد. چهره‌ای سرد بلکه یخ که همه یخ‌های دو قطب زمین به آن سردی نبود. وضع کارآفرینان در ایران شبیه دکتر ژیواگو در زندان سیبری است. هنگامی که در حال نزاع بود، هم‌زندانیان هر از چندگاهی سر بلند می‌کردند که اگر مرد، باقیمانده لیوان چای او را سر بکشند!

انسان از لحظه حضور در طبیعت توان مدیریت را به همراه خود داشته است اما مدیریت علمی حدود یک قرن پیش به وسیله فردریک تیلور و در جامعه به‌طور کامل صنعتی‌شده آمریکا تدوین شد که نقش مطالعه و برنامه‌ریزی حرکات و زمان انجام کار در یک کارخانه تولیدی را مورد مطالعه قرار می‌داد. تیلور همچنین پرداخت دستمزد بیشتر که متکی به حجم کار فرد و به وسیله کارفرما تعیین و اعمال شود را در افزایش تولید موثر می‌دانست؛ امری که هم به نفع کارگر و هم به نفع کارفرما و هم موجب توسعه صنعتی جامعه بود. ‌

کمونیست‌ها این مدیریت را نپسندیدند و آن را عاملی برای استثمار می‌دانستند و صاحب بینش دیگری به نام استخانف را مطرح کردند اما در عمل معلوم شد استثمار مندرج در استخانویسم بسیار شدیدتر از تیلوریسم است. ‌ از درون مدیریت علمی،‌علم مدیریت جوانه زد و این علم مراحل مختلفی را گذراند و بالا‌خره کار را به مدیریت روابط انسانی کشاند که هیچ چیز برای سرزنده نگاه داشتن کارگر و بهبود تولید و رشد اقتصادی و صنعتی بهتر از مدیریت بر پایه رعایت نیازهای انسانی کارگر در رابطه با دیگر کارگران و کارفرمایان نیست. ‌ این هماهنگی نه با ستیز و دشمنی و نه با عاملیت دولت و قدرت قانون بلکه با گفت‌وگو باید به وجود آید. متاسفانه بر جامعه ما (نظام اقتصاد دلا‌لی) سلطه بی‌چون و چرا دارد و مردم ارزش‌ها و اخلا‌ق دلا‌لی را درونی ساخته‌اند و هر کسی به منافع خود و به ضرر دیگران می‌اندیشد اما بر اساس یک مکتب فکری ارتجاعی قرن نوزدهم که هم از جنبه نظری و هم در عمل بی‌پایگی آن مبرهن شده است، تمامی بی‌عدالتی‌ها را بر گردن صنعت پانگرفته و بی‌رونق کشور می‌اندازد و با ترویج و رواج این تفکر، موجب در هم کوبیدن صنعت و پایداری نظام اقتصاد دلا‌لی شده‌اند. حرف بسیار است اما چگونه می‌توان در یک جامعه دلا‌لی زیست و با اقتصاد دلا‌لی زندگی کرد اما به فضیلتی که فقط در بیان موجود است و آن را با جملا‌ت پرطنین منعکس می‌کنیم دست یافت.

نظام اقتصادی- اجتماعی هر جامعه هماهنگ است.

فقط در یک جامعه کار و کوشش، فضیلت‌های اخلا‌قی می‌تواند زاده شود. در یک جامعه با ارزش‌های دلا‌لی نمی‌توان نظام ارزشی مطلوب را حاکم کرده و سنت‌های اخلا‌قی را در آن به وجود آورد.

کارخانه‌داری باید مرحله اختصاصی بودن را تجربه کند و سپس از درون آن فرهنگ صنعتی و سپس فرهنگ اخلا‌قی جوانه بزند و آنگاه به سوی شرکت‌های عام ره بسپارد. شرکت‌های عام که مراحل تکوینی خود را نپیموده‌باشند وسیله غارت مردم و سهامداران خود هستند و به راه دلا‌لی کشانده می‌شوند.

● مصرف بدون تولید و اقتصاد دلا‌لی

تفاوت انسان با جانوران آن است که طبیعت خام را مصرف نمی‌کند و برای زندگی نیازهای برتر از غرایز به وجود آورده و به کمک دانش ابزارهایی ساخته است که هم بر برداشت خود از طبیعت افزوده و بازده زمین را افزایش داده است و هم طبیعت خام را تبدیل به کالا‌هایی می‌کند که برای زندگی بهتر، به آن نیاز دارد.

در اروپا سه هزار سال پیش تا آغاز رنسانس و در ایران از داریوش تا ناصرالدین‌شاه ابزار تولید و حجم و نوع تولید تا حدودی ثابت بود و با وجود بهداشت عمومی ناقص و جمعیت کم، تولید ناکافی و مردم بر سر تصاحب این تولید در جنگ و ستیز بودند و در ژرفای همه ستیزهای محلی و کشوری، جنگ فقر و ثروت نهفته بود و فقرزدایی به معنای گرفتن از یکی و دادن به دیگری معنا داشت. امروزه توان علمی و فنی انسان، شرایطی را به وجود آورده و کالا‌ی تولیدی در حدی است که می‌تواند همه را سیر کند و جنگ فقر و غنا معنا ندارد و نابسامانی زندگی در کشورهای ثروتمند شمال ناشی از سرمایه‌داری نیست. صورت‌بندی اجتماعی هیچ کشوری بر اساس فقط اقتصاد سرمایه‌داری صنعتی تعریف نمی‌شود. در جوامع بزرگ صنعتی با اقتصاد آزاد که دارای نیروی نظامی گسترده‌ای هستند به ناچار اقتصاد <دولتی- دلا‌لی> به‌طور وسیع وجود دارد. بودجه نظامی آمریکا سالا‌نه بیش از ۶۰۰ میلیارد دلا‌ر است که مولد یک اقتصاد دلا‌لی- دولتی و به وجودآورنده فساد در جامعه است اما نابسامانی در کشورهای جنوب ناشی از فقر علمی و دست و پا زدن در تفکرات گذشته است.

جامعه ایران دارای شرایط خاصی است. از آغاز تماس با اروپای صنعتی به <مصرف بدون تولید> پرداخته و نتوانسته است در کاروان توسعه و پیشرفت جایی بیابد. ‌

بعدها درآمد نفت و دیگر معادن این فرآیند را تقویت کرد.

در گذشته، پاییز و زمستان کم‌باران و برف، مردم را در وحشت کم‌نانی تابستان می‌انداخت و نبود سرما در زمستان نشان از آن داشت که باید تابستان را بدون یخ گذراند. اما حالا‌، اگر باران نیاید، مشکلی برای نان و گوشت تابستان نیست و همه چیز را می‌توان بدون حضور در فرآیند تولید به دست آورد. ‌

روابط احساسی مردم با تولید و طبیعت به عنوان پایه تولید از میان رفته و کار تولیدی بی‌ارزش شده است و نفت و دیگر معادن خام خود را می‌خوریم. ما به دوران مصرف طبیعت خام و زندگی در معنای غیرانسانی آن بازگشته‌ایم. نه‌تنها متفکران و توده مردم درد تولید ندارند بلکه با عمومی شدن اقتصاد و تصویب قانون کار، مدیر و کارگر که زندگی آنها باید وابسته به تولید و صنعت باشد هم درد تولید را ندارند زیرا حقوق و مزایا و موقعیت و زندگی مدیران و مهندسان موسسات تولیدی۱۱)‌ و افزایش حقوق و امنیت شغلی کارگر، خارج از فرآیند تولید هر کارخانه قرار گرفته است.

● جامعه مهندسان و کار فرهنگی

ما به نقش مردم توجه نداریم، مردم باید صنعت و تولید را بشناسند و بدانند تنها بخش خصوصی در یک جو قانونمند و بدون حضور کارمند دولت بلکه فقط با حضور آگاهانه مردم در صحنه می‌تواند مباشر عمل تولید باشد. ‌ اگر زندگی میلیون‌ها کارگر وابسته به فعالیت تولیدی آنها و موفقیت کارخانه و واحد تولیدی آنها باشد، کارگران خود بهترین ناظر برای اقتصاد همراه اخلا‌ق هستند. ‌

سرمایه‌گذار صنعتی امنیت اجتماعی ندارد. یک روز فعالیت‌ها در موسیقی گرفتار این درد و موسیقیدان مطرب و سنتوری بود اما امروز، افکار عمومی آنان را عزیز می‌دارد و مردم حاضرند برای آنان بگریند و دیگر نمی‌شود با یک نطق و موعظه گروهی را به شکستن تار و تنبور آنان کشاند. حضور و نظارت مردم، فضای موسیقی و فوتبال را هر روز بیش از پیش اخلا‌قی می‌کند و مردم کوچک‌ترین حرکت هر بازیکن را در دید دارند. اگر می‌خواهیم مملکت رشد و توسعه یابد، باید در مردم نسبت به تولید و صنعت شناخت به وجود آوریم. مهندسان می‌توانند در این پویش فرهنگی نقش عمده‌ای داشته باشند گرچه اقتصاددانان و آموزش پرورشیان هم می‌توانند نقش عمده‌ای بازی کنند. ‌

مهندسان باید فعالیتی فرهنگی به وجود آورند که مردم را به مسائل رشد و توسعه و تولید و صنعت آشنا سازند و اوهام مربوط به رشد و توسعه را از ذهن همگان بزدایند. ‌

اقتصاددانان و دیگران هم باید کوشش مشابهی داشته باشند. معلمان و دبیران را هم باید تشویق کرد از خود درآیند و گروه‌هایی برای این پویش فرهنگی تشکیل دهند تا مشرب‌های فکری متنوعی ظاهر شود. بسیار طبیعی خواهد بود اگر در مرحله بعد، اقتصاددانان و معلمان یا هر گروه دیگر که مشرب مشابهی در تفکرات مربوط به رشد و توسعه دارند همفکری کنند و گروه‌هایی با هم تشکیل دهند.

مهندسان، اقتصاددانان و معلمان، استادان دانشگاه و دیگرانی که مشرب فکری مشابهی در تفکرات مربوط به رشد و توسعه یافته‌اند باید نحله‌های فرهنگی به‌وجود آورند و گروه‌های مشترکی تشکیل دهند و به این ترتیب فعالیت فرهنگی در جامعه، ساختی با بافت حصیری خواهد یافت و این آغازی برای پایدار ماندن و دوام فعالیت‌های فرهنگی است.

بدیهی است اگر همه مردم درگیر شوند و همه گروه‌های اجتماعی به رشد و توسعه و کار تولیدی علا‌قه‌مند و حاضر شوند برای آن بخندند و بگریند فعالیت تولیدی بار ارزشی می‌یابد و در فضای اخلا‌قی جامعه محصور می‌شود. هر چه ساخت فرهنگی جامعه ریزبافت‌تر باشد، موزونیت و تناسب و استحکام آن بیشتر است و مردم هماهنگی و همبستگی بیشتری خواهند یافت و یک ناظر خارجی با وجود کشمکش درونی، رفتار جامعه را وحدت یافته و معطوف به هدف ارزیابی خواهد کرد.

می‌توان انتظار ظهور افکار متنوعی که در گفت‌وگوی با هم و در فرآیند گفت‌وگو به‌وجود می‌آیند را داشته باشیم و از آن استقبال کنیم. کوشش کنیم این افکار و تنوع به تدریج در تناسب با شأن مهندس مبنای علمی و غیرشخصی داشته باشد و ما هم آداب گفت‌وگو را رعایت کنیم تا از خصلت تاریخی جدایی از اندیشه تولیدی رها شویم.

امیرسعید موسوی‌حجازی

پی‌نوشت:

۱- رعایت روابط انسانی باید با عاملیت کارفرما باشد نه اینکه از بالا‌ تحمیل شود. دولت و قانون نمی‌توانند در مسائل فرهنگی دخالت کنند.



همچنین مشاهده کنید