شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

کلیدهایی به منظور خلق یک محیط کاری نو


کلیدهایی به منظور خلق یک محیط کاری نو

میلیونها کارمند وکارگری که از اندیشه ی داشتن یک جو سر زنده تر و خلاق تر در محیط کاری ,استقبال می کنند و تقدیم به بیلیونها ماهی , که ترجیح می دهند خود را در حال پرواز بر فراز بازار جهانی ماهی فروشان پایک پلیس ببینند

میلیونها کارمند وکارگری که از اندیشه ی داشتن یک جو سر زنده تر و خلاق تر در محیط کاری ،استقبال می کنند و تقدیم به بیلیونها ماهی ، که ترجیح می دهند خود را در حال پرواز بر فراز بازار جهانی ماهی فروشان پایک پلیس ببینند .

ما بر آنیم تا در این میان کلیدهایی به منظور خلق یک محیط کاری نو و مسئولانه که در آن یک دیدگاه سر زنده ، دقیق ، جذاب و جالب توجه که ایجاد انرژی و اشتیاق بیشتر وبالا بردن قابلیت تولید و بهره وری و خلاقیت را موجب شود ، بیافرینیم .

امروزه اعتقاد بر این است که نباید به کاری کمتر از انچه عاشقش هستیم ، اشتغال ورزیم و بایستی هر کاری که انجام می دهیم با عشق همراه باشد ، خواهیم دید که پول به دنبالش سرازیر خواهد شد . ما به خودمان می گوئیم که زندگی ، کوتاه تر از ان است که ساعت های کاریمان را به کاری که ایده المان نیست بگذرانیم .

واقعیت این است که در دنیای بیرون ، شرایطی وجود دارد که ما را از جستجو برای یک کار ایده ال و عالی باز می دارد . بسیاری از ما مسئولیت های مهم و بی نظیری در قبال خانواده خود داریم . برخی از ما چنان تحت فشار و استرس هستیم که حقیقتا نه وقت ونه انرژی کافی برای یافتن یک خط کاری جدید در خود می بینیم .

داستان ماهی ، داستانی است که در ان اغراقی وجود ندارد و به شما نشان می دهد چگونه تغییر دیدگاه ، موجب می شود از کار و زندگی مان لذت ببریم . " به قلابش چنگ اندازید این یک شکار واقعی است ! "

سرویس دهی استثنائی به مشتریان ، چیزی بیش از یک سلسله سیاست هاست . در حقیقت یک تجربه زنده است که ماهی فروشان پایک پلیس در سیاتل واشنگتن در کنار شکار ماهی ها به تسخیر خود درآورده اند !

این کتاب می تواند راهنمای شما درانتقال این تجربه به تشکیلاتتان باشد .

انجام کارهائی که ظهور تفاوت ، میان داشتن یک بنیان رو به رشد و مترقی از مشتری ها و یا فقط بروز شرکتی که تلاش می کند در بازار کار باقی بماند را موجب می شود .

مادر میان فلسفه ماهی !به دنبال راهی برای تجدید انرژی در تشکیلاتمان چرخ زدیم و تجارب بازار "ماهی فروشان مشهور جهانی " را برای مشتریانمان خلق کردیم .

محیط کاری را تصور کنید که در آن هر کس روزانه ، انرژی، هیجان و دیدگاه های مثبتی را به محیط وارد می کند . محیطی را در نظر آ ورید که همه افراد ان حقیقتا با همکاران و مشتریانشان ارتباط موثر برقرار می کنند . در این تمثیل جذاب ، مسئولیت تبدیل یک بخش غیر موثر ، ناکارامد و منفعل به یک تیم موثر و فعال ، به یک خانم مدیر سپرده می شود .

داستان از این قرار است که " مری جین " دعوت به قبول سمت سوپروایزری یک شرکت بزرگ بیمه در سیاتل واشنگتن به نام " فرست گارانتی " می گردد. ویژگی اخلاقی که مری جین را از باقی کارمندان متمایز کرده بود ، عبارت بود از : مهربانی ، وقار ، متانت و صداقت با همکاران و مشتریان .

برخورد عالی و اخلاق کاری خوب وی باعث گردید که خیلی زود مورد توجه مدیر خود قرار گیرد .

روش با ملاحظه و معقولانه ای که در هدایت کارها پیش می گرفت همه را از انجام امور محوله اش متعجب و حیرت زده می ساخت . برخورد صمیمانه ی او با همکاران اگر چه ، گاهی بروز مشکلاتی را برایش موجب می شد ولیکن غالبا احترام و توجه انها را به همراه داشت .

او به عنوان یک مدیر کاری ، چنان بخش زیر دستش را با خوش روئی و خوش خلقی به سوی تولید و باز دهی موثر سوق می داد که به ندرت تنش و فشاری را بر آنها وارد می کرد بجز فشاری که برای انجام صحیح کار بود . کارمندانش ، مستقیم و غیر مستقیم همه از کار کردن با او و برای او لذت می بردند .

بزودی گروه کوچک مری جین به تیمی شهرت یافت که همه می توانستند روی آنها حساب کنند .

در تقابل شدید با این گروه ، گروه اجرائی بزرگی در طبقه ی سوم همین شرکت کار می کردند که به خدای منفی بافی و مخالفت شهرت یافته بودند و غالبا با صفاتی مثل غیر مسئول ، بی استحقاق ، مرده ی متحرک و... معرفی می شدند .

هر مدیری در این طبقه بیش از چند روزی طاقت نمی آورد و هنگام استعفا نیز از کارمندان این بخش به" مخزن انرژی های سمی " یاد می کرد .

صبح چند هفته ، مری جین در حالیکه از باز کردن نامه ای که روی میزش گذاشته بودند ، حیرت زده شده بود ، با ناراحتی روی صندلیش نشست و آه عمیقی از سینه کشید .

او خود را ناگزیر به پزیرش این سمت جدید که از طرف مدیر عامل صادر شده بود می دید و از اینکه مدیریت این بخش را به او واگذار کرده بودند دچار حیرت والبته اندوه بسیار گشته بود و...

بخش جدیدی که مری جین مسئولیت اداره آن را بر عهده گرفت ۳۰ کارمند داشت و اکثریت قریب به اتفاق آنان ، به آهستگی هر چه تمام تر با ساعات کاری بسیار کم در طول روز کار می کردند و البته دستمزد ناچیزی هم دریافت می کردند . بسیاری از آنها سالها بود که چنین رویه ای از کند کاری را برگزیده و در نتیجه به کارمندانی منفعل و بلا استفاده تبدیل شده بودند . مری جین دریافته بود که مشکل این واحد تنها در ارتباط با کارکنانش نیست ، بلکه محیط خفقان آور و بی روح این بخش ، خرده فرمایشهای واحد های دیگر که به صورت دستوری به ایشان داده میشد ، توبیخ های مکرر مدیر عامل به کارمندان این قسمت که روحیه آنان را در حد صفر تنزل داده بود از جمله عوامل نامطلوب و مخرب این بخش به حساب می آمد .

مری جین خیلی زود دریافت که هیچگونه تمایل و علاقه مندی برای جلب و جذب همکاران ومشتریان در این قسمت وجود ندارد . حقیقتا در این طبقه اثری از حیات یک اجتماع انسانی دیده نمی شد . ساعات اداری در این طبقه در سکوت و بی تحرکی هر چه تمام تر سپری می شد والبته پاسخ مشتریانی که غالبا برای چندمین بار متوالی سئوالی را پرسیده بودند ، با بالا انداختن شانه های کارمند پشت میز همچنان بی معنا می ماند .

مری جین در حالیکه در راهروی شرکت قدم می زد ، سئوالاتی را در مغزش مطرح و تنظیم می کرد :

آیا کارمندان من می دانند که ساعات زیادی از زندگی ارزشمندشان را به بیهودگی می گذرانند ؟!!

از شغلی که دارند لذتی نصیب شان نمی گردد ، چرا سعی در تغییر این چهره های ملال آور برایشان غیر ممکن گشته ؟!!

آیا کارمندان من می دانند که اگر این رویه را در پیش بگیرند به زودی شرکت ورشکست خواهد شد و بایستی ایشان نیز به دنبال شغل جدیدی باشند ؟!!

آ یا کارمندان من متوجه هستند که همه ما باید تغییر کنیم تا شرکت قادر باشد در بازار یکپارچه و رو به رشد امروزه ، حرفی برای گفتن و تابی برای ماندن داشته باشد ؟!!

مری جین به خوبی پاسخ این سئوالات را می دانست وبا خود زمزمه می کرد : نه نه نه او بی هدف و بی اراده از شرکت خارج شد و در طول خیابان شروع به قدم زدن کرد . همانطور که در افکار خود غوطه ور بود ، صدائی پر از انرژی و هیجان توجهش را جلب کرد .

صدا از خیابان فرعی که جلوی رو داشت می آمد . مردی با هیجان و شادی تمام فریاد می زد : "می توانم امروز یک خنده ی درست و حسابی بکنم ، نظر شما چیست؟

مری جین قدمهایش را سریعتر کرد و به سر خیابان مذکور رسید . روبه روی خود یک بازار ماهی فروشی تمام عیار دید . " بازار ماهی فروشان پایک پلیس " بارها این اسم را شنیده بود ولی چون از ماهی و بوی تیز آن خوشش نمی آمد هرگز برای دیدن آن در خود تمایلی ندیده بود .

صدامتعلق به یکی از ماهی فروشان بود که می خندید و فریاد می کشید که : " عصر بخیر ، شیک پوشهای ماست خور !!! "

ابتدا مری جین در مقابل خنده و هیاهویی که می شنید ، مقاومت کرد و بر اهمیت و جدی بودن وضعیت فکری بدی که در ذهن خود داشت ، تاکید کرد ولی صورت شاد و بشاش ماهی فروش که به چشمان مری جین خیره شده بود او را از این انقباض عضلانی در آورد . مرد با لحنی صمیمانه به مری گفت :

"به ظر شما من چطور می توانم به خانم متشخص ولی غمگینی مثل شما کمک کنم ، لطفا نگوئید که نمی توانم ."

مری در حالیکه دیگر لبخند به لب داشت ، از طرز برخورد مرد ماهی فروش هم به وجد آمده بود و هم متعجب گشته بود .

در سمت راست مری ، کارگر دیگری با شوخی و خنده ، دهان ماهی بزرگی را در مقابل صورت خود گرفته بود و با تکان دادن سر ودهان ماهی وانمود می کرد که با ماهی وارد مذاکره و گفتگو شده است واین کار را با مهارت خاصی انجام می داد ، می خندید و از خنده ی خود ریسه می رفت و اطرافیانش نیز از خنده ی مفرط او ناخودآگاه می خندیدند .

ماهی گیر دیگری پیرامون جمعیت راه می رفت و فریاد می کشید: " سئوال ، سئوال ، به هر سئوالی که در که در مورد ماهی برایتان مطرح باشد ، پاسخ داده می شود و اگر سئوالی راجع به نوعی ماهی از شما بپرسم وپاسخ درست بدهید ، جایزه شما یک ماهی بزرگ خواهد بود . شام شب میز خود را فراهم کنید .... "

مری جین در حالیکه از تماشای آنان و کارهایشان لذت میبرد ، احساس می کرد نسبت به ساعتی قبل ، آرامشی بر تمام ذهن و وجودش مستولی گشته . بدون هیچ دور اندیشی ، ناخود آگاه گفت : کاش من با این گروه جالب کارمی کردم و از این فکر برق آسای خود بسیار متعجب گشت ...

- بازار ماهی فروشی یک محیط کثیف ،مرطوب ، بدبو و از نظر خیلی ها منزجر کننده است پس چرا بازار - ماهی فروشان پایک پلیس داستان ما ، دوست داشتنی و دلچسب ظاهر گشت ؟؟!!

- رمز این همه خلاقیت ، انرژی و شور و اشتیاق و جذب عابران خیابان های دیگر به این بازار ماهی فروشی نشانه ی چیست ؟؟!!

- فکر می کنید مری جین چه راه کارهائی را بایستی در واحد خود به کار برد تا مشکلات برطرف شود ؟؟!!

تشکیلات شما جزء کدام یک از این دو محیط کاری است ، شرکت فرست گارانتی یا بازار ماهی فروشان پایک پلیس ؟؟!!

" براستی برای رفع مشکلات تشکیلات ویا واحد کاری خود چه پیشنهاد یا پیشنهاداتی دارید ؟