پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

مهمان ویژه روزها و شب‌های تعطیلی


مهمان ویژه روزها و شب‌های تعطیلی

روزهای تعطیل که می‌شود همیشه یک مهمان ویژه داریم؛ مهمانی که در واقع میزبان ویژه ماست. روز‌های تعطیل که می‌شود، بیشتر به سراغ خواب می‌رویم و خواب یک موجود دوست داشتنی‌تر می‌شود.
خسته …

روزهای تعطیل که می‌شود همیشه یک مهمان ویژه داریم؛ مهمانی که در واقع میزبان ویژه ماست. روز‌های تعطیل که می‌شود، بیشتر به سراغ خواب می‌رویم و خواب یک موجود دوست داشتنی‌تر می‌شود.

خسته که می‌شویم آن وقت یک خواب آرام می‌چسبد. البته وقتی خسته می‌شویم که از توان جسمی و ذهنی خود نهایت استفاده را ببریم و خیالمان راحت باشد که کار کرده‌ایم و مفید کار کرده‌ایم.

وقتی درست و خوب خسته می‌شویم، خوابمان خوب است. راحت و آرام می‌خوابیم، اما وقتی که از خودمان و از دیگران خسته می‌شویم ، احساس می‌کنیم که خواب هم حتی ما را بیشتر خسته می‌کند.

خواب نیمه دوم زندگی ماست. خیلی از ما نمی‌دانیم چگونه باید از خواب لذت ببریم. خیلی از ما خواب را به محلی برای فرار از خود و مشکلاتمان تبدیل کرده‌ایم و مدام ساعت‌ها و لحظه‌ها را می‌شماریم تا لحظه خوابمان فرا برسد. آن وقت است که خواب هم از ما فرار می‌کند.

وقتی نه جسممان که روحمان را خسته می‌کنیم، وقتی که احساس می‌کنیم حس خوبی به زندگی نداریم، وقتی احساس می‌کنیم درمانده شده‌ایم و از پس مشکلاتمان برنمی‌آییم، آن وقت به اشتباه خواب را جایگزین فکرمان و تلاشمان می‌کنیم.

آن وقت است که به خواب ـ این موجود لطیف و دوست‌داشتنی ـ برمی‌خورد و او هم از ما فرار می‌کند. به زور هم که چشمانمان را می‌بندیم و خواب را در قفس چشمانمان گیر می‌اندازیم آن وقت است که خواب ـ این نیمه مخفی و مرموز زندگی ـ بداخلاقی می‌کند. آن وقت است که بدقلقی‌های خواب آغاز می‌شود.

آن وقت است که بدخواب می‌شویم. از این پهلو به آن پهلو می‌شویم و وقتی که به خیال خودمان خواب را مغلوب خود کردیم درست در اوج خواب، پریشانی به سراغمان می‌آید.

خواب‌های آشفته می‌بینیم و یکهو از خواب می‌پریم. نفس‌نفس می‌زنیم و عرق می‌کنیم و باز یادمان می‌آید که خوابیده‌ایم که به خیال خود از مشکلاتمان فرار کنیم.

یادمان می‌آید که به جای فکر کردن به حل مشکلات و به جای کار کردن سعی کرده‌ایم که بخوابیم. آن وقت است که خواب چه بسا شرورانه و بدطینت به ما می‌خندد و می‌گوید: تا تو باشی مرا دست کم بگیری و برای فرار از خودت و مشکلاتت به من پناه آوری.

خواب در مجموع و در ذات خود آدم خوبی است. قلب مهربانی دارد. آن وقت است که وقتی عجز ما را دید و فهمید که واقعا پریشانیم و جای دیگری نداریم که برویم دست چشمان ما را می‌گیرد و تا عمق جانش مهمان می‌کند.

آن وقت است که خواب برایمان شیرین و مهربان می‌شود. آن وقت است که عمیق می‌خوابیم و البته حیف که باز قدر آن را نمی‌دانیم. حیف که دوباره با خواب خوب تا نمی‌کنیم.

حیف که باز با تنبلی به مهمانی خواب می‌رویم و نمی‌دانیم که خواب با خستگی و با تلاش میانه بهتری دارد. وقتی از روی تنبلی می‌خوابیم خواب از ما بدش می‌آید. همین است که کاری می‌کند به چشم ما نیاید. همین است که آن وقت‌ها هر قدر هم که بخوابیم انگار نخوابیده‌ایم.

خواب موجود مهربان و لطیفی است. بیایید لوسش نکنیم.

صولت فروتن