پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

درآمدی بر چیستی و چرایی نقد


درآمدی بر چیستی و چرایی نقد

این مقاله به این پرسش ها پاسخ می دهد اقسام نقد چیست چرا باید از نقد و انتقاد دفاع کرد فواید نقد و انتقاد چیست آسیب شناسی نقد و انتقاد و … به عبارت دیگر یک عالم باید مستقیماً وارد مباحث, ابعاد, زوایا, نتایج و … نقد شود و نظر خود را نیز به صورت شفاف مطرح کند

۱) نقد و انتقاد از دید معرفت درجه اول و دوم

در نگاهی بسیار كوتاه می‌توان مجموعه ادبیات بحث از نقد و انتقاد را در دو سطح مطرح كرد:

اول: نقد و انتقاد از نگاه معرفت درجه اول. پرسش‌های اساسی نقد از این دیدگاه عبارت است از: تعریف نقد چیست؟ نقد در مقایسه با سایر مفاهیم چگونه بازشناسی می‌شود؟ اقسام نقد چیست؟چرا باید از نقد و انتقاد دفاع كرد؟ فواید نقد و انتقاد چیست؟ آسیب‌شناسی نقد و انتقاد و … به‌عبارت دیگر از این دیدگاه یك عالم باید مستقیماً وارد مباحث، ابعاد، زوایا، نتایج و … نقد شود و نظر خود را نیز به‌صورت شفاف مطرح كند.

دوم: نقد و انتقاد از نگاه معرفت درجه دوم. از این نگاه پرسش‌های نقد آن است كه از نقد تاكنون چه تعاریفی ارائه شده است؟ متفكران و نظریه‌های عمده در بحث نقد و انتقاد كدامند؟ از سیر تاریخی مباحث انتقاد به چه قاعده‌ای می‌توان رسید؟ بحث نقد و انتقاد چه جایگاهی در علم و نظریه‌پردازی دارد؟ فلسفه نقد و انتقاد چیست؟ به‌عبارت دیگر از این زاویه، عالم به‌صورت غیرمستقیم به بحث نقد می‌پردازد؛ زیرا تمركز بحث بر نگاه دانشمندان در موضوع و سیر بحث نقد است، نه خود نقد.

در تفاوت این دو نگاه می‌توان غیر از نكته بالا، اضافه‌ كرد كه جایگاه بحث نقد وانتقاد از دید معرفت درجه اول، در یكی از علوم فلسفی، زبانشناسی،‌ تاریخی، ادبی، جامعه‌شناسی، روانشناسی، علوم سیاسی، علم‌الحدیث و .. است؛ ولی جایگاه بحث از نقد در معرفت درجه دوم، در فلسفه علم یا فلسفه این علوم (فلسفه ادبیات، زبان و …) است؛ از این‌رو اگر بتوان ادبیات بحث نقد از نگاه معرفت درجه اول را در طول تاریخ اندیشه بشری گزارش كرد، ولی این بحث از نگاه معرفت درجه دوم قدمت زیادی نداشته و عمدتاً در قرن بیستم میلادی و از سوی متفكران غربی مورد توجه قرار گرفته است؛ زیرا فلسفه علم بر خلاف علم، تبار دیرپایی ندارد.

۲) نقد و انتقاد از نگاه معرفت درجه دوم

از آن‌جا كه در این نوشتار بحث عمده در نقد و انتقاد، از نگاه معرفت درجه اول است و نگاه معرفت درجه دوم به نقد، جنبه حاشیه‌ای و طفیلی دارد، از این‌رو بهتر است در این‌جا نخست به صورت مختصر به ادبیات بحث از نقد و انتقاد از نگاه معرفت درجه دوم اشاره‌ای شود تا در ادامه تأمل جدی‌تری بر ادبیات بحث نقد از دید درجه اول صورت پذیرد. در فلسفه علم، نگاه انتقادی به نظریه‌پردازی عمدتاً به "كارل‌پوپر" نسب داده می‌شود. او معتقد بود برای آن‌كه نظریه‌ای علمی باشد، باید آزمایش پذیر، یعنی قابل انتقاد و رد باشد و از آن‌جا كه بسیارند كسانی كه نظریه‌ای را انتقاد می‌‌كنند، رد می‌كنند و تمام اطلاعات خود را برای یافتن نقاط ضعف آن‌ به‌كار می‌برند، می‌توان گفت كه نظریات علمی بهترین چیزهایی هستند كه ما در زمینه معرفت در اختیار داریم. به‌نظر پوپر دانشمند واقعی نباید به نظریه خود ایمان داشته باشد، بلكه باید نسبت به آن موضعی انتقادی بگیرد و بداند كه هر كس ممكن است اشتباه كند. آگاهی به این امر كه ما باید همه قدرت خود را برای اجتناب از خطا به‌كار ببریم و با این حال از خطا بركنار نخواهیم بود، از نظر اخلاقی اساسی و مهم است. این آگاهی و وجدان سبب می‌شود كه ما روش ضد قدرت و توتالیتر برگزینیم. راهی را در پیش گیریم كه محتاج كمك دیگران باشیم تا موضع ما را انتقاد كنند؛ به‌عبارت دیگر سبب می‌شود تا با دیگران در تساوی كامل همكاری كنیم. اساس دموكراسی هم همین است. این فكر تحمل و تساهل كه از علم به جهل ناشی می‌شود، از آن "ولتر" است؛ باید آن را دوباره زنده كنیم و به ولتر و سقراط برگردیم.

می‌دانیم كه امروز شاخصه علمی بودن نظریات در فلسفه علم از نگاه پوپر، به ابطال‌پذیری (Falsibility) شهرت داشته و این نگاه دربرابر نگرش اثبات‌گرایانه‌(positivism) بازشناسی می‌شود و اساس آن نیز بر نقد و رد نظریات در مقام داوری است. این دیدگاه به‌رغم قوت و شیوع آن، منتقدان جدی نیز دارد كه ابطال‌پذیری در علم را به چالش كشانده‌اند. طرح اصل این نظریه و نقد بر آن، خارج از رسالت این نوشتار است و باید در جایگاه و منابع خاص خود مورد توجه قرار گیرد.

با طرح اجمالی بحث نقد در فلسفه علم از نگاه پوپر، بحث نقد و انتقاد از دید معرفت درجه دوم را پایان داده و در ادامه، همین بحث را از دید معرفت درجه اول مورد بررس اجمالی قرار می‌دهیم.

۳) نقد و انتقاد از نگاه معرفت درجه اول

۳ ـ ۱) نقد در غرب.

غرض از مباحث حاضر، تأمل در تاریخچه نقد نیست؛ هم از آن‌رو كه غایت مباحث، تأمل نظری در موضوع است و هم از آن جهت كه از بعد تاریخی در این زمینه كارهای خوبی از سوی برخی از متفكران صورت پذیرفته است؛ برای نمونه مرحوم "دكتر زرین‌كوب" در "كتاب آشنایی با نقد ادبی"، در فصل چهارم، با عنوان نقد ادبی در یونان و روم از دیدگاه اریستوفان، سقراط، افلاطون، ارسطو، شاگردان ارسطو، مكتب اسكندریه، زوئیلوس، لوسین، نقادی در روم، سیسرو، سنكا و … به تفصیل، سخن به‌میان آورده است؛ همچنین وی در این كتاب از چیزهای دیگر در مقاله ارسطو و میراث او در نقد ادبی، بیش از بیست صفحه پیرامون كتاب درباره فن شعر ارسطو، به تفصیل داد سخن داده است؛ از این‌رو حتی گزارش كوتاه از این مباحث نیز در این نوشتار موجز، امكان‌پذیر نیست؛ بنابراین خوانندگان محترم را دست‌كم به آثار یاد شده فرا می‌خوانیم.

علاوه بر مباحث بالا، می‌توان در حد طرح عنوان بحث در تاریخ اندیشه و فلسفه قدیم غرب، به سوفسطائیان كه به تفكر انتقادی شهرت داشتند، ارجاع داد. و در تاریخ جدید غرب، در حوزه نقد نظری (كه تمركز بر نقد بر اندیشه، رأی و دیدگاه‌ها است)، به‌ویژه در حوزه شناخت‌شناسی، می‌توان به مباحث كانت در نقادی‌هایش بر عقل نظری و محض اشاره داشت و در فرهنگ قرن بیستمی غرب، از ماركسیسم انتقادی و خصوص نظریه انتقادی مكتب فرانكفورت و به‌ویژه نگرش انتقادی نو می‌توان سخن به‌میان آورد كه "هابرماس" قوی‌ترین مبلغ این‌گونه تفكر در شرایط حاضر است.

نقد اجتماعی در غرب به قدری در سده‌های اخیر قوت گرفته است كه برخی از متفكران، قرن هجدهم را كه قرن روشنگری نامیده می‌شود، عصر انتقاد نیز نامیده‌اند. "باتامور" در تحلیل این عصر و عوامل مؤثر بر آن می‌نویسد كه زمینه با جنبش اصلاح مذهبی و گسترش فرقه پروتستان آماده شد. عامل دیگر رنسانس بود كه دانش كلاسیك را زنده كرد و اومانیسم را رشد داد. ظهور دانش در علوم طبیعی سبب شد كه این آزادی گسترش یابد و این روش‌های علمی در مطالعه زندگی اجتماعی به‌كار گرفته شود. یك طبقه جدید روشنفكر پا به عرصه گذاشت. طبقه جدیدی از كارفرمایان اقتصادی و صاحبان صنایع پدید آمدند. جنبش‌های دموكراتیك سربرآوردند و خواستار آن شدند كه كل جمعیت بالغ در جامعه، از حقوق سیاسی برخوردار گردند. دگرگونی در بافت خانواده به علت اشتغال زنان و كودكان در كارخانه‌ها و … سبب شد كه در اواخر سده هجدهم، جنبش‌های اعتراض اجتماعی و انتقاد اجتماعی در چنان سطحی پیدا شدند كه پیش از آن در تصور نمی‌گنجید. بحث از نقد اجتماعی در غرب را نیز با همین گزارش موجز به پایان برده و علاقه‌مندان را به منابع مربوط فرا می‌خوانیم.

۳ ـ ۲) نقد در اسلام و ایران

در حد اشاره‌ای كوتاه به بحث نقد در اسلام، مجموعه مباحث انتقادی از نگاه معرفت درجه اول را در سه سطح می‌توان مورد توجه قرار داد:

اول: نقد در نصوص دینی. در این نگاه با مراجعه به نصوص اسلامی كه مراد از آن قرآن و نیز از نگاه شیعه، روایات وارد شده از سوی معصومان(ع) است، بحث نقد و انتقاد مورد توجه قرار می‌گیرد. واژه نقد و انتقاد در قرآن مجید چه به صورت اسمی و چه به شكل فعلی نیامده است؛ ولی می‌توان به آیاتی ارجاع داد و استشهاد كرد كه حاوی بار و مضمون نقد و انتقادند؛ به‌عبارت دیگر گرچه آیات به صورت مطابقی دلالت بر نقد و انتقادندارند، ولی به‌صورت غیر مطابقی می‌توانند در بحث نقد مورد توجه قرار گیرند؛ به‌عنوان شاهد در سوره زمر/ ۱۷ ـ ۱۸ می‌خوانیم:

"فبشر عباد *الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه، اولئك الذین هدیهم الله و اولئك هم اولوالالباب"

(ای رسول) تو هم آن بندگان را به لطف و رحمت من بشارت آر، آن بندگانی كه چون سخن حق بشنوند، نیكوتر آن را عمل كنند. آنان هستند كه خدا آن‌ها را به لطف خاص خود هدایت فرموده و هم آنان به حقیقت، خردمندان عالم هستند.

نكته قابل تأمل آن است كه برای این‌كه از بین چند سخن، بهترین آن‌ها برگزیده شود، آیا نیاز نیست كه سخنان موجود مورد ارزیابی قرار گرفته و صحت و سقم و قوت و ضعف آن‌ها مورد توجه واقع گردیده و در نهایت بهترین آن‌ها برگزیده شود؟ اگر چنین است، تفكیك و تمیز قوت و ضعف و سره از ناسره، همان چیزی است كه ما از آن به نقد و انتقاد یاد كردیم.

در روایات ما واژه نقد فراوان به كار رفته است؛ ولی عمدتاً معنای حاضر، و متضاد و مخالف با نسیه را دارند و در معنای انتقادی در حوزه فرهنگ، اندیشه و … به صورت مطابقی بسیار اندك وارد شده است؛ مثلاً در جوامع روایی از حضرت عیسی(ع) چنین نقل شده است:

"خذوا الحق من اهل الباطل و لا تأخذوا الباطل من اهل الحق، كونوا نقاد الكلام"

حق را از اهل باطل بپذیرید؛ ولی باطل را از اهل حق نگیرید (و به صورت امر، فرمان داده شده كه) از نقادین در كلام و سخن باشید.

امادلالت غیرمطابقی روایات بر نقد كه به نحوی اشعار به مضمون تفكیك سره از ناسره دارد، به خصوص در حیطه نقد عملی (نقد بر عملكرد) فراوان است؛ مثلاً امام معصومی چون حضرت علی(ع) در مقام زعامت و حكومت به دیگران چنین توصیه می‌كند:

"فلا تكفوا عن مقالهٔ بحق او مشورهٔ بعدل، فانی لست فی نفسی بفوق ان أخطی"

از گفتن سخن حق یا مشورت عدالت‌آمیز خودداری مكنید؛ زیرا من خود را مافوق آن‌كه اشتباه كنم، نمی‌دانم.

و در دعای مكارم‌الاخلاق می‌خوانیم كه خدایا:

"وفقنی لطاعهٔ من سددنی و متابعهٔ من ارشدنی."

مرا به اطاعت و پیروی كسی كه به راه سداد و صلاحم خواند و هدایت كرد، موفق ساز.

و نهایتاً در حدیث زیبایی چنین وارد شده است:

"احب اخوانی من اهدی عیوبی الی".

دوست دارم كه برادرانم عیب‌هایم را بر من هدیه كنند.

كمترین نكته‌ای كه از آن ادعیه و روایات استنباط می‌شود، آن است كه نقد كردن دیگران در عمل، در جامعه اسلامی ارزش محسوب شده و نقدپذیری نیز در فرهنگ شیعی جایگاه اساسی دارد و حیطه نقادی و نقدپذیری نیز تنها به مسائل فردی، شخصی و دینی خلاصه نشده و شامل حیطه‌های سیاسی و اجتماعی نیز می‌‌شود. از آن‌جا كه توقف مبسوط بر سابقه این گونه مباحث و نصوص مقصود این نوشتار نیست، طرح همین میزان از مباحث، راهنما و مدخلی بر موضوع برای تلاش اساسی و جامع است. دوم: نقد در فهم دینداران. در این قسمت به نگاه عرفا، اخلاقیون، فلاسفه، متكلمان و فقهای مسلمان دربحث نقد و انتقاد می‌توان ارجاع داد. این بحث نیز به دو شیوه قابل طرح و بررسی است: نخست این‌‌كه ببینیم مباحث نظری نقد از سوی متفكران اسلامی تا چه حد مورد اهتمام قرار گرفته است؟ در پاسخ باید گفت كه متأسفانه تا آن‌جا كه نگارنده می‌داند، از سوی كارشناسان دینی در بحث نقد از جهت نظری و كالبدشكافی آن، تأمل نظری در دسترس نیست. دیگر این‌‌كه ببینیم این عالمان در عمل تا چه حد به نقد و انتقاد از دیدگاه دیگران پرداخته‌اند؟ این شكل از نقد در فرهنگ اسلامی فراوان وجود داشته و مصداق بسیار دارد.

منبع:فصلنامه كتاب نقد


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 5 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.