پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
قهرمان آ ینده
«پستچی» (۱۹۹۷) کوین کاستنر را که البته نباید آن را با فیلم ایتالیایی منتخب اسکار به همین نام اشتباه گرفت به دو صورت میتوان نگاه کرد؛ نگاه اول این است که آن را یک فیلم شفاف و درخشان حماسی ارزیابی کنیم و دیگری این که آن را فیلمی بدانیم که به تقلید از «ایشتار» (وارن بیتی و داستین هافمن) فیلمنامهاش خیلی بد نوشته شده و بازیهای وحشتناکی دارد.
در ظاهر امر، این فیلم یک افسانه ماجراجویانه آخرزمانی است که هنگام نمایش عمومی شکست سخت تجاری خورد و از سوی تعدادی از منتقدان سینمایی، لقب یکی از بدترین فیلمهای سال را گرفت. از آنجا که فیلم توسط کسی کارگردانی شده که قبل از این درام وسترن غیرمتعارف «با گرگها میرقصد» را ساخته، باید با کار تازهاش هم برخوردی مهربانانهتر داشت. واقعیت امر این است که منتقدان زیادی «پستچی» را یک فیلم بد ارزیابی میکنند، اما در مقایسه با خیلی فیلمهای دیگر، این فیلم آنقدرها هم غیرقابل تحمل نیست. مشکل «پستچی» این است که نتوانسته درام داخل قصه را خوب دربیاورد و تماشاچی با کاراکتر مرکزی آن احساس همذاتپنداری زیادی نمیکند.
فیلم دومین ساخته سینمایی کوین کاستنر در مقام کارگردان است. او برای فیلم خود به سراغ قصه کتاب پرخواننده دیوید برین رفته است. «پستچی» در کنار اکشن و ماجراجویانه بودن، حال و هوایی علمی تخیلی هم دارد. قصه فیلم در سال ۲۰۱۳ اتفاق میافتد. تمدن بشری به دست خود بشر از بین رفته است. بعد از یک جنگ طولانی، تقریبا همه چیز نابود شده است. بازماندگان تلاش سختی برای ادامه حیات میکنند. این تلاش شامل مبارزه با گرسنگی و همچنین گروهی از مردان مسلح میشود. نام این گروه «هولنیست» است.
آنها بزرگترین گروه در نوع خود هستند و رهبر آنها ژنرال تبلهم (با بازی ویل پاتن) در فکر حکومت بر کل کشور است. پستچی منطقه که آدمی معمولی است (با بازی کوین کاستنر) توسط اعضای این گروه دستگیر میشود. آنها میخواهند پستچی را وادار به همکاری با خود کنند. اما او در اولین فرصتی که پیدا میکند میگریزد. پستچی چیزی با خود حمل میکند که محموله ویژهای (یک تکه استخوان) در آن دارد. در بین راه او یک کیف پر از نامه پیدا میکند و تصمیم میگیرد صاحبان نامهها را پیدا کند. امیدی که او در نگاه و دل مردم عادی میبیند، باعث میشود تا طرح و برنامه پستچی تغییر کند. حالا او میخواهد با کمک و یاری مردم با هولنیستها مبارزه و آنها را از بین ببرد.
با آن که قصه حال و هوای یک ملودرام کلیشهای را دارد، اما قابلیتهای تبدیل شدن به یک اثر برجسته را داشت. در حال حاضر میتوان آن را یک قطعه کمدی و کنایهآمیز هوشمندانه نسبت به آثار حماسی ماجراجویانه دانست. در حقیقت، برخی از صحنههای فیلم آنقدر کودکانه است که آدم شک میکند کوین کاستنر کارگردان آن است. کاستنر تلاش داشته در دل قصه کتاب دیوید برین، حرفها و دغدغههای خودش را نیز مطرح کند و دیدگاه انساندوستانه و ضدجنگ خویش را به نمایش بگذارد. او که در «با گرگها میرقصد» با مصیبت سرخپوستان و قتلعام آنان توسط سفیدپوستهای نژادپرست همراهی و همدردی میکند، در «پستچی» هم میخواهد برعلیه استبداد حکومتی و توسل به زور نیروهای حاکم موضعگیری کند، اما روشی که برای این کار انتخاب کرده، او را به سرمنزل مقصود نمیرساند. شعارهای ضداستبدادی او روی قصه فیلم حالتی تحمیلی دارند و کمی تصنعی به نظر میرسند. به درستی نمیتوان گفت شوخی و طنزی که در برخی از لحظات فیلم وجود دارد، خواست خود کارگردان بوده یا این که به شکلی اتفاقی رخ داده است. به هر حال، آنچه که مسلم است این است که «پستچی» قرار نبوده یک فیلم شوخ و جوک باشد. مشکل کاستنر از آنجا شروع میشود که از همان اول میخواست یک اثر کلاسیک و حماسی شبیه «با گرگها میرقصد» ارائه دهد.
کاستنر برای تعریف قصه فیلمش زمان زیادی را هم در اختیار میگیرد. با این حال، او در یک چنین مدت زمان طولانی هم موفق نمیشود آنچه را که میخواهد به درستی و کامل به زبان بیاورد. نیمه اول ارتباط زیادی با نیمه دوم آن ندارد و مدت زمان زیادی طول میکشد تا قصه فیلم بالاخره بگوید که قصد تعریف چه چیزی را دارد. طبیعی است که چنین چیزی باعث ناراحتی و کسالت تماشاچی شود. یکی از حرفهای اصلی فیلم درباره قهرمانگرایی است که موسیقی زیبای جیمز نیوین هاوارد قرار است جلوه ویژهای به آن بدهد.
در همین رابطه است که فیلمبرداری زیبای فیلم خود را به رخ میکشد و تماشاچی با هنر کار دوربین از یک زاویه تازه آشنا میشود. کاستنر نقش خود را به شکل ویژهای در فیلم بازی میکند. او که در اکثر صحنههای فیلم حضوری مسلط دارد، برای ایفای نقش خود از دو کاراکتر سینمایی دیگر خود در فیلمهای «با گرگها میرقصد» و «دنیای آب» کمک گرفته است. کاملا مشخص است که کاراکتر پستچی تلفیقی از این دو کاراکتر است. به صورت طبیعی در چنین حالتی بازی او یک بازی پرانرژی یا توجهبرانگیز نیست. این در حالی است که پستچی فیلم قرار است یک قهرمان معرفی شود و این کاراکتر از خیلی جهات شباهتی به کاراکترهای دو فیلم یاد شده ندارد.
برعکس او، کاراکتر ژنرال که شخصیت بدذات قصه است خیلی خوب پرورش داده شده و ویل پاتن این نقش را خیلی خوب بازی میکند. او این نقش را طوری بازی میکند که در میانه خوبی و بدی گیر کرده و تماشاچی به درستی تکلیف خود را با او نمیداند. همین نکته باعث جذابیت بیشتر کاراکتر و کل فیلم میشود. اگر این نقش را به جای او کسی مثل دنیس هاپر (که نقشهای منفی زیادی بازی کرده و دراین گونه نقشها به نوعی کلیشه شده است) بازی میکرد، چنین اتفاقی نمیافتاد و کل جذابیت موردنظر از بین میرفت.
جیمز براردینلی منتقد سرشناس هنگام نقد «پستچی» این سوال را مطرح کرد: خیلی سخت است باور کنیم کارگردان این فیلم همان کسی است که کلاسیک مدرن «با گرگها میرقصد» را کارگردانی کرد و مسوولیت خطاهای فیلم را به گردن او بیندازیم.
راستی، چه چیزی باعث این اشتباه شده است؟ فیلمسازان سینما باید بدانند اقتباس سینمایی از قصه کتابهای مطرح کار چندان سادهای نیست. این گونه اقتباسها کار بسیار خطرناکی است و حکم حرکت روی یک لبه تیغ را دارد. خط اصلی قصه کتاب دیوید برین شاید برای یک نوشته ادبی جذاب باشد، اما فیلم کاستنر دقیقا نشان میدهد که به درد یک کار سینمایی نمیخورد. «پستچی» میتواند مثال و نمونه خوبی برای بقیه فیلمسازانی باشد که برای فیلمنامه فیلمهایشان میخواهند به سراغ یک متن ادبی بروند.
کیکاووس زیاری
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست