سه شنبه, ۲۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 14 May, 2024
مجله ویستا

دروغ, طبقه متوسط را به تاراج می برد


دروغ, طبقه متوسط را به تاراج می برد

موضوع دروغ سیاسی همواره یکی از موضوعاتی است از سوی فلاسفه علوم اجتماعی و سیاسی مورد توجه قرار گرفته و بررسی و ارائه تعریفی از آن یکی از دغدغه های عالمان این حوزه بوده است دروغ سیاسی به راحتی ساحت حقیقت و اخلاق اجتماعی را تحت الشعاع قرار می دهد و شرایط اجتماعی را با بحران های مختلف اخلاقی و سیاسی و استراتژیک مواجه می کند

موضوع دروغ سیاسی همواره یکی از موضوعاتی است از سوی فلاسفه علوم اجتماعی و سیاسی مورد توجه قرار گرفته و بررسی و ارائه تعریفی از آن یکی از دغدغه‌های عالمان این حوزه بوده است. دروغ سیاسی به راحتی ساحت حقیقت و اخلاق اجتماعی را تحت الشعاع قرار می‌دهد و شرایط اجتماعی را با بحران‌های مختلف اخلاقی و سیاسی و استراتژیک مواجه می‌کند. عباس میلانی استاد دانشگاه استنفورد آمریکا در بررسی پدیده دروغ سیاسی در هر بخش از سخنانش نقبی به وقایع تاریخی و داخلی ایران می‌زند. او بر این باور است که پدیده دروغ بزرگ یا در

در ادبیات علوم سیاسی چه تعریفی می‌توان از دروغ سیاسی ارائه کرد؟

ما در ادبیات سیاسی تعریفی از دروغ سیاسی داریم و انواعش. در همین دانشگاه استنفورد هم پایان‌نامه برخی دانشجویان مقطع دکترا پیرامون همین موضوع و بررسی آن در کشورهای مختلف انجام می‌شود. دروغ‌های بزرگ غالبا در جوامعی که می‌خواهند شبه دموکراسی را تمرین کنند به دست می‌آید. اما یکی از افرادی که در باب دروغ سیاسی سخن گفته و من هم در ترجمه از کتاب «درباره توتالیتاریسم» به آن اشاره کردم، کولاکوفسکی است. او بر این باور است که توتالیتاریسم ‌تعریف حقیقت و دروغ را عوض می‌کند. حقیقت در این رژیم‌ها تنها آن چیزی است که در هر لحظه حزب یا رهبر می‌گوید. منشا کلام - ‌نه ماهیتش - ‌یا چند و چون انطباقش با واقعیت، سنجه حقیقت است. به علاوه رژیم‌های توتالیتر به انفعال سیاسی شهروندان اکتفا نمی‌کنند. این رژیم‌ها همه در پی بازسازی «روح» انسانند. آنها انسانی نو می‌خواهند. ذهن و زبان،‌خلوت و جلوتش را به انحصار می‌گیرند و در کار «معماری روح»‌‌اند. کولاکوفسکی در مقاله توتالیتاریسم و دروغ بزرگ در مذمت استالینیسم می‌گوید: «موفقیت آن در این نبود که عملا همه چیز از آمار گرفته تا رخدادهای تاریخی و جاری، نام‌ها، نقشه‌ها، کتاب‌ها (و گاهی حتی آثار لنین) تحریف یا پنهان می‌شد بلکه شاخص اصلی موفقیت استالینیسم در این بود که به مردم کشور آموخت چگونه بدانند چه چیزی از لحاظ سیاسی «درست» است. در ذهن کارگزاران آن نظام، مرز میان «درست» و «حقیقت» زایل شده بود. در موضوع انواع دروغ سیاسی می‌توان گفت که یک دسته آن دروغ‌هایی است که فرد خودش می‌داند که دروغ می‌گوید و به ذات دروغ بودن کلامش آگاه است اما می‌خواهد از دروغ استفاده ابزاری کند اما در مقابل نوعی دیگر از دروغ سیاسی را داریم که به آن دروغ توتالیتر می‌گویند. دروغ توتالیتر یا دروغ بزرگ به دروغی گفته می‌شود که فرد دروغگو از فرط باور به آن ذات دروغ را حقیقت می‌داند و اینجاست که تهدید بزرگ بشریت و تبعات ناشی از این نوع دروغ بسیار آزاردهنده‌تر و هول‌آورتر از انواع دروغ‌های دیگر می‌شود. گوینده در این مدل از دروغ، الزامات دروغ بودن حرفش را باور ندارد چرا که حقیقت آن چیزی است که خودش یا منبع قدسی او می‌گوید. یعنی او برای این دروغگویی‌ها که خود هم به آن شدیدا باور دارد از یک منبع قدسی امداد می‌گیرد و امر دروغ را ذاتا حقیقتی بی‌مانند می‌پندارد و درست مشکل بشریت و حکومت‌های بسته و توام در منجلاب دروغ از همین‌جا آغاز می‌شود. حالا اگر بخواهم این مورد را ربط بدهم با آنچه این روزها در ایران می‌گذرد باید بگویم یک کاندیدا گاه حرف‌ها و برخی دروغ‌هایش را باور دارد. دروغ‌ها را آنقدر باور دارد که گاهی فکر می‌کند عین حقیقت است و گاهی خودش هم در این میان سردرگم می‌شود.

فکر می‌کنید که دروغ سیاسی و تبعات ناشی از آن چه تاثیری در طبقه متوسط اجتماعی دارد. طبقه‌ای که غالبا در جریان‌های سیاسی و تاریخی نقش تعیین‌کننده‌ای در راستای تحولات اجتماعی ایفا کرده‌است؟

ببین‌فرهنگ گداپروری و اینکه من می‌توانم این میزان پول به شما بدهم خودش نشان می‌دهد که ما هنوز سیاست و سازوکار مناسب برای توسعه را در پیش نگرفته‌ایم. سیاستمداران ما باید بتوانند از شیوه‌هایی برای توسعه جامعه استفاده کنند که در آن توسعه صنعت و تکنولوژی در برنامه‌ای مستقیم رفاه مردم را تامین کند و البته در کنار تامین این رفاه مردم باید ابزار دسترسی به تولید را در اختیار بگیرند و صرفا دستشان پیش دولت دراز نشود. این را هم باید بگویم که آنچه در این سال‌ها بر مردم ما رفت نوعی بازگشت به رفتارسیاسی و حکومت‌مداری فئودال‌ها بود. فئودال‌‌ها غالبا بر این رویه حرکت می‌کنند که افراد دستشان جلوی آنها دراز باشد و آنها بخواهند مدام از جانب صلح و دوستی و در پی نامه‌ها و درخواست نامه‌ها رقمی برای رعیت‌شان بگذارند. می‌دانید که رفتار سیاسی حاکم بر نظام فئودالی سال‌هاست که دیگر در غالب سیستم‌های حکومتی جهان از میان رفته و به جای آن می‌توان انواع دیگر رفتارهای مدرن سیاسی را جایگزین کرد. نظام سیاسی حاکم بر گداپروری در بلند مدت طبقه متوسط را با اضمحلال مواجه می‌کند و در همین شرایط است که می‌بینیم طبقه حاشیه‌نشین و فاقد آگاهی شهروندی شکل می‌گیرد و درست در این شرایط است که دروغ‌های توتالیتر و بزرگ و بزرگ‌تر به راحتی شکل می‌گیرد. باید جامعه را از و رسیدن به چنین شرایطی بازداشت. ساختار سیاسی و اجتماعی ایران دارای توانمندی‌هایی است تا بتواند بیش از اینها به توسعه و سیاست‌ورزی مدرن نزدیک شود نه اینکه ما در روش‌های حکومت‌داری به شیوه‌های منسوخ جهانی عقب‌گرد کنیم. طبقه متوسط در تمامی جوامع طبقه‌ای است که رشد و آگاهی در آن پویایی دارد و همین پویایی آگاهی است که دوام و بقای جامعه را از سوی کنشگرانی فعال تامین می‌کند. ترس من همه از این است که ما به سمت فروپاشی و کمرنگ شدن طبقه متوسط اجتماعی برویم. فقر فقدان آگاهی را به دنبال می‌آورد و فقدان آگاهی جمعی افکار عمومی بستر مناسبی برای سیاست‌ورزی‌های نادرست و غلط است.

در مقام یک استاد دانشگاه که نسبت به مسائل تاریخی، سیاسی و اجتماعی آگاهی لازم دارد فکر می‌کنید چه دلایلی موجب می‌شود تا فضا برای ابراز و بیان دروغ‌های بزرگ در جامعه ایجاد شود؟

ببینید من نقش رسانه‌ها را در مانیتورینگ تاثیرگذار می‌دانم. اگر در جامعه فقدان شبکه اطلاع‌رسانی شفاف وجود داشته باشد در مجرای اطلاعاتی این جامعه به راحتی داده‌های دروغ در میان افکار عمومی رد و بدل می‌شود به شکلی که دیگر نتوان به راحتی آن دروغ‌ها را از شبکه اجتماعی جامعه زدود. فکر کنید اگر رسانه‌ها اجازه داشته باشند تا مثلا در یک انتخابات درباره صحت و درستی آمار‌ها و برنامه کاندیداها به راحتی به ارائه اطلاعات و گزارش بپردازند تا چه میزان سطح دروغگویی در جامعه کاهش پیدا خواهد کرد. وقتی بایدن در یکی از سخنرانی‌هایش در ۱۶ سال پیش نقل قولی کرده بود و ارجاع نداده بود رسانه‌ها او را در جامعه آمریکا به افکار عمومی شناساندند. این روزها هم اخبار رسوایی برلوسکنی را می‌بینیم. ارائه اطلاعاتی از سوی رسانه‌ها درباره دزدی نمایندگان مجلس انگلستان شرایط کنونی این دولت را با دشواری‌های اساسی روبه‌رو کرده است و البته نظایر این موارد بسیار اتفاق می‌افتد چرا که انتظار می‌رود رسانه‌ها آگاهی لازم درباره کاندیداها و افکارشان را به مردم بدهند چرا که قرار نیست توده مردم در پژوهشکده‌ها و سازمان‌های آماری راه بیفتد و از صحت و سقم گفتار یک کاندیدا مطمئن شود، این کار رسانه‌ها است البته در شرایط فقدان آزادی‌های مدنی قابل دسترسی نیست.

در سخنان پیش به فقدان آزادی بیان و آزادی‌های مدنی اشاره کردید و اینکه تا چه میزان در این شرایط بستر برای شکل‌گیری دروغ بزرگ بازتر می‌شود. فکر می‌کنید شرایط دروغگویی حاکم بر جامعه در پیشبرد فرایند دموکراسی‌خواهی می‌تواند چه موانعی ایجاد کند؟

ما وقتی می‌خواهیم تمرین دموکراسی کنیم به یکسری ابزار نیاز داریم. فقدان این ابزار هر دم شرایط رسیدن ما به دموکراسی را محدود می‌کند که به برخی از آن ابزار اشاره کردم. فساد و دروغگویی وقتی افزایش پیدا کرد مانع اجرای دموکراسی خواهد شد. جامعه‌ای که رشوه، دروغگویی، تقلب، اعتیاد و غالب آسیب‌های اجتماعی در آن وجود دارد دیگر نمی‌تواند حامل پیام دموکراسی‌خواهی شود. آسیب اجتماعی و مثلا آمار ۷ میلیون معتاد گذار به دموکراسی را دشوار می‌کند.

آمنه شیرافکن