یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

بهاریه های شعر فارسی


بهاریه های شعر فارسی

بهار, فصل سرزندگی طبیعت و برآمدن گل ها و شکوفه ها و رنگارنگی جلوه های رخشان دشت ها و درخشندگی خیره کننده ریاحین و سبزه ها, از دیرباز برای شاعر ایرانی که همواره عنصر لطافت و تخیل را با واژه های خویش آمیخته گردانده, انگیزه ای دوچندان خلق می کرده, تا از زنده ترین عنصر حیات که جانی دوباره به حیات او و زندگی اش داده اند, بگوید

بهار، فصل سرزندگی طبیعت و برآمدن گل ها و شکوفه ها و رنگارنگی جلوه های رخشان دشت ها و درخشندگی خیره کننده ریاحین و سبزه ها، از دیرباز برای شاعر ایرانی که همواره عنصر لطافت و تخیل را با واژه های خویش آمیخته گردانده، انگیزه ای دوچندان خلق می کرده، تا از زنده ترین عنصر حیات که جانی دوباره به حیات او و زندگی اش داده اند، بگوید.

بهار و عناصر آن در ادب پارسی در آثار دوره ای که به سبک خراسانی معروف است، صورتی حسی و کاملا عینی دارد. شاعر خود در برابر پرده رنگین طبیعت می ایستد و آنچه را که می بیند، به شعر و ترانه می آراید و به خواننده تحویل می دهد. تفاوت در این جا فقط در برداشت ها و بازتاب هاست و این، از شاعری تا شاعری دیگر، به اندازه قدرت تصویر آفرینی، نوع نگاه، ورزیدگی ذهنی، حسن درونی، احساس لطافت شاعر و... بازبسته است.

بهترین شاعرانی که دراین سبک از بهار و طبیعت، ما سراغ داریم، رودکی، کسائی مروزی، فرخی و منوچهری است.

رودکی در قطعه ای بهار را این چنین وصف کرده است:

آمد بهار خرم با رنگ و بوی طیب

با صدهزار نزهت و آرایش عجیب

چرخ بزرگوار یکی لشگری بکرد

لشگرش ابر تیره و بادصبا نقیب

لاله میان کشت بخندد همی زدور

چون پنجه عروس به حنا شده خضیب (۱)

اما فرخی با سنجیدن بهار امسالش با سال قبل، در تصویر آفرینی زیبا سروده است:

امسال تازه روی تر آید همی بهار

هنگام آمدن نه بدین گونه بود پار

بردست بید بست ز پیروزه دستبند

در گوش گل فکند زبیجاده گوشوار ۲

و در قطعه ای دیگر، آورده:

گل بخندید و باغ شد پدرام

ای خوشا این جهان بدین هنگام

همچو لوح زمردین گشته است

دشت همچون صحیفه زرخام ۳

منوچهری دامغانی در ادب پارسی به شاعر طبیعت شناخته شده است. او آن قدر به طبیعت، بهار و لوازم آن علاقه داشته که بیشترین و بدون اغراق باید گفت که بهترین بهاریه های ادب و هنر شعر فارسی را برای بهره جویانش سروده. اصلا برخی از قطعه هایش را با واژه نوروز یا بهار شروع کرده است و یکی از زیباترین تصاویر شعری اش از روزی سخن می گوید که روبه روی باغی سرسبز و رنگ به رنگ می ایستد، درهمین هنگام باران قطره قطره بر گل ها و سبزه ها و شاخه های بزرگ و کوچک و ترد باریدن می گیرد و او که نظاره گر این همه زیبایی و هنر است، این منظره را به وصف می کشد. شاعر در این صحنه، همان عکاسی است که گاه از چپ، گاه از راست گه از زاویه ای تنگ و گهی از ناحیه ای فراخ از یک تابلو عکس گرفته، اما هربار که انسان بدان می نگرد، گوشه ای از ظرافت تصویر را می بیند، که در می ماند کدام یک زیباتر است:

وان قطره باران که برافتد به گل زرد

گویی که چکیده است گل زرد به دینار

و ان قطره باران که برافتد به سمن برگ

چون نقطه سفیداب بود از برطومار

و ان قطره باران ز بر لاله احمر

همچون شرر مرده فراز علم نار ۴

بهار در دوره ای که به سبک عراقی شناخته شده است، از جنبه واقعی و حسی محض خارج می شود و شاعر با بهره گیری از لوازم طبیعت (بهار، گل، باران، زنده شدن درختان و...) به دنبال مقصود نهایی خود است، و مقصودش چیزی نیست جز موضوع های دینی معنوی و خاصه عرفان. در واقع شاعران دوره نخستین (سبک خراسانی) سیری آفاقی در زندگی و طبیعت دارند، اما شاعران دومین دوره (سبک عراقی) سیرشان انفسی است و عناصر بهاریه های ایشان در مقام مجاز و استعاره تعبیر شده اند و به مانند ظرفی هستند که حامل حرف شاعر می باشند. از این کلام، این برداشت را نیز می شود کرد که شاعر این عصر، شاعری است اندیشه مند و تفکر محور، که حرفی برای گفتن دارد، اما نمی خواهد این جان گفتار خویش را پوست کنده بگوید، به همین دلیل محتاج ابزار دیگری است، که یکی از این ابزار، بهار و لوازم آن است.

مولوی، یکی از همین شاعران است، که وقتی سرسبزی طبیعت را می بیند، این چنین اندیشه اش را به زبان شعری بیان می دارد:

در بهاران کی شود سرسبز سنگ؟

خاک شو تا گل برآیی رنگ رنگ

سال ها تو سنگ بودی دلخراش

آزمون را یک زمانی خاک باش۵

و حافظ، خوش بودن دل را در فصل بهار و برآمدن گل ها را بدین شکل باز گفته:

نو بهار است در آن کوش که خوشدل باشی

که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی ۶

شاعران راستین که تعهد و هنرورزی را در سر پنجه دارند، در بهار انقلاب اسلامی، سنت شعری دیرپای ایران زمین را پی می گیرند و با تشبیه هایی زیبا و استعاره هایی نیکو به وصف عناصر انقلاب اسلامی می پردازند. تفاوت شگرف در بهاریه های شعر انقلاب نسبت به دوره های سنتی شعر فارسی، دوری آن از مؤلفه ها و عاشقانگی های خیالی و احساسی صرف است که بیشتر نیمه حیوانی انسان را به نمایش می گذارد، اما شاعر انقلاب اگر از بهار ولاله و باغ و شفق و گل می گوید، آن را تا حد تشابه به خون شهیدان و مفاهیمی چون آزادی و انقلاب رفعت می بخشد.

غزل زیر، نمونه ای از جلوه گری بهار در شعر انقلاب اسلامی است:

زهر بهار بود این بهار زیباتر

که از بهشت بود ملک ما شکوفاتر

خموش نیست دگر سوسن و سمن در باغ

که هر گل است زصد برگ شعر گویاتر

از این قیام که پیروز شد به یاری حق

طبیعت است جوان تر گل است بویاتر

در این بهار زشوق رهایی مردم

بود نسیم رهاتر زمانه پویاتر

زلاله ها که برآید زتربت شهدا

خجسته گلشن فردا شود دل آراتر

هنوز اول صبح است باش تا نگری

که دم به دم شود این آفتاب رخشاتر۷

یکی از بهترین صحنه های انقلاب اسلامی که شعر بهاری در آن حضور یافته، حماسه دفاع مردانه یاران انقلاب در جنگ تحمیلی است که شاعر انقلاب، فضای شهادت را، با دستیابی به نگرشی تازه و تصویرآوری لطیف از بهار طبیعت و ملایمات آن، این چنین به وصف کشیده است:

فضا زعطر شهادت شمیم دیگر یافت

به بوی فتح هوا نکهت گلاب گرفت ۸

و دیگری، با تلفیقی از عناصر بهاری و شهادت، حماسه خونین حسینی را، با آرایه ای سراسر استعاری، سروده است:

دارد جهان به دست کنون عکس روشنی

زان سروهای ناز که در کربلا شکست

ای غم بیا که لؤلؤ و مرجان تازه یافت

زان سروها که بر لب جوی وفا شکست

روزی که گرگ ها به صف آهوان زدند

در زیر دست و پا، قدح لاله ها شکست۹

بدون شک پردازش آنچه مربوط به بهار و پیرامون آن است با شعر انقلاب و دفاع مقدس، پژوهشگر را به زوایای پنهان و پیدایی خواهد رساند که برای هر خواننده ای شیرین و بهجت افزاست.

محمدحسن مقیسه

منابع

۱،۲ و ۳. از صور خیال در شعر فارسی، دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی

۴-دیوان منوچهری، به کوشش دکترسیدمحمد دبیر سیاقی

۵-دیوان کبیر (غزل های مولوی)

۶-دیوان حافظ

۷ و ۸. این غزل- و تک بیت- از مرحوم حجت الاسلام محمدحسین بهجتی است.

۹-شاعر این قطعه، قادر طهماسبی (فرید) است.



همچنین مشاهده کنید