جمعه, ۲۱ دی, ۱۴۰۳ / 10 January, 2025
لحظههای بیپناهی
سلما زنی مهاجر و نیمه نابیناست که در کارخانهای کار میکند تا تنها فرزندش را بزرگ کند. کوری در خانواده او ارثی است و پسرک کوچکش هم مبتلا به همین بیماری است که اگر در آیندهای نزدیک عمل نشود، او هم مانند مادر به سرعت رو به تاریکی میرود.
سلما بشدت کار میکند و پول جمع میکند تا بتواند خرج عمل فرزندش را فراهم کند. او به خودش نمیاندیشد، بلکه به گونهای خود را در راه پسرک قربانی میکند.
او نسبت به فرزندش احساس گناه میکند که چرا او را بیمار به این جهان آورده است. به خاطر همین تمام هم و غمش تنها نجات پسرک از کوری است. در محل کارش دو شیفت کار میکند و شبها در خانهاش هم به خاطر جمع شدن پول عمل پسرش در خانه کار میکند اما سلما سرانجام تهمانده بینایی خودش را هم از دست میدهد و از کار اخراج میشود. در حالی که تنها ۲۰۳۶ دلار و ۱۰ سنت توانسته پول پسانداز کند و این مقدار هنوز برای خرج عمل کافی نیست.
در این شرایط صاحبخانهاش پولهایش را نیز میدزدد و او برای خاطر تنها فرزندش مجبور به جنایت میشود تا بتواند پولهایی که با سختی فراهم کرده حفظ کند. دادگاه او را محکوم به اعدام میکند. سلما اعدام میشود.
لارس فون تریه را دوست دارم نه به خاطر بیانیه دگما ۲۵ اش (که همه چیز را فرم زده میکند، که آدم را مجبور میکند کنار این سینمای قصه و لحظه، سینمای آواز، اعتراض باید حواسش باشد به عنوان یک تماشاگر هم از مفاد آن بیانیه بیرون نزند). که به خاطر خروجی محصولش به عنوان یک فیلم سینمایی که ربطی به مانیفستاش در سینما ندارد.
لارس فون تریه را دوست دارم برای اینکه برایش مهم نیست، مخاطبش علاقهمند سینما باشد یا نباشد، دوستش دارم برای تمام لحظههای بیپناهی سلما، برای تمام اشکهای او که درست مثل یک آدم معمولی از اعدام میترسد. پای چوبه دار نه مثل کابوهای فیلمهای وسترن و نه چون قهرمانهای هالیوود نمیخواهد به مرگی اینچنین تن دهد. به مرگی که با وجود ترحم تماشاگر نسبت به او این سوال همچنان گوشه ذهنش مرور میشود که سلما مستحق مرگ است یا نه؟
لارس فون تریه را دوست دارم به خاطر همین سوالهای معمولی اما بیجوابش. آیا مالباختهای که دزد تمامی پسانداز اموالش را در یک درگیری عجیب و پیچیده به قتل رسانده است محکوم به مرگ است؟! سوالات بدیهیترش حتی.
«رقصنده در تاریکی» درباره چیست؟ درباره تنهایی است؟ (زن تنها، یک مرد عاشق تنها. فرزند تنها. دوست سلما تنها. حتی تنها خانواده فیلم ـ خانواده پلیس ـ تنهاست) درباره رنج است؟ محکومیت آدمی نسبت به رنجهای بشری! فیلم درباره موسیقی است؟ در ستایش موسیقی است؟ درباره رویابازی است؟ رویاپردازی؟ در ستایش ذهن خیالباف آدمهاست؟ ذهنی که که دستاویزی قوی است برای جنگ با ناملایمات زندگی. درباره سرنوشت تلخ مهاجرت است؟ درباره جامعه سیاه دور و برمان است؟ جامعهای که نابینایی طبیعی سلما را در دادگاه نمیپذیرد و خود جامعه بسرعت رو به کوری میرود.
«رقصنده در تاریکی» پر از تضاد است. تضادهایی که انسان این روزگار با آنها زندگی میکند. به قول مرحوم حسین پناهی «انسان و بیتضاد»، مگر میشود؟
رقصنده در تاریکی، فیلمی موزیکال است اما با هیچ کدام از معیارها و تعاریف فیلمهای موزیکال همخوانی ندارد. موزیکال تلخ! موزیکال نامتعارف و سیاه. در سر تا سر فیلم اندوه لطیفی لحظه به لحظه، همراه با تماشاگر میآید و او را همواره وادار میکند دور از رویاهای «سلما» که همگی در موسیقی غوطهور است به واقعیتهای تلخ زندگی پوزخند تلختری بزند.
فیلم با به تصویر کشیدن رنجهای انسان در دنیای آرامبخش موسیقی (درباره تضاد رنج و آرامش) سعی دارد با نگاهی شاید فلسفی به همه چیز کنایه بزند.
فیلمی از مایکلی
میثم اسماعیلی
گروه فرهنگ و هنر
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست