سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

شاخه كار دانش, از ادعا تا واقعیت


شاخه كار دانش, از ادعا تا واقعیت

در دهه اخیر, روند روبه رشد جمعیت دانش آموزی دوره متوسطه و از طرفی محدودیت ظرفیت دانشگاه ها و مراكز آموزش عالی باعث شده تا بخش عمده ای از فارغ التحصیلان كه صرفاً برای كنكور آماده شده بودند, فرصت ورود به دانشگاه را پیدا نكنند

اغلب برنامه ریزان آموزشی انتظار داشتند كه با طراحی دوره كاردانش بخش زیادی از دانش آموزان فارغ التحصیل این شاخه تحصیلی سریع تر وارد بازار كار شوند. به عبارت دیگر، قبل از آن كه سد كنكور آنها را سال‌ها متوقف كند، تجربه و علم اندوزی این رشته‌های تحصیلی بتواند خیل عظیمی از دانش آموزان حرفه آموز را وارد چرخه اشتغال نماید. اما ارزیابی‌های علمی نشان می‌دهد كه از ادعا تا واقعیت راهی طولانی در پیش است. حتی برخی از متولیان آموزشی در طول این سال‌ها مدعی بودند كه بیش از ۴۰ درصد از بازار كار را این گروه از دانش آموزان تشكیل می‌دهند ولی هنوز نظرسنجی محكمی در این زمینه در خصوص جذب شدگان بازار كار و یا مدیران بخش‌های صنعتی و خدماتی برای به كارگیری این گروه از دانش آموزان صورت نگرفته است تا واقعیت این سخن به درستی روشن شود.

«احد نویدی» عضو هیأت علمی پژوهشكده تعلیم و تربیت به همراه «محمود برزگر» كارشناس مسئول ارزیابی برنامه‌های درسی فنی و حرفه‌ای، مطلبی را در نقد این شاخه تحصیلی نگاشته اند كه با هم می‌خوانیم.

در دهه اخیر، روند روبه رشد جمعیت دانش آموزی دوره متوسطه و از طرفی محدودیت ظرفیت دانشگاه ها و مراكز آموزش عالی باعث شده تا بخش عمده ای از فارغ التحصیلان كه صرفاً برای كنكور آماده شده بودند، فرصت ورود به دانشگاه را پیدا نكنند و با توجه به عدم كسب مهارت های فنی و صلاحیت های حرفه ای و اصرار بر ورود به دانشگاه ها به نیروی بیكار و وامانده جامعه افزوده شود. به همین جهت مسئولان آموزش و پرورش مصمم شدند تا با انجام تغییرات بنیادی در دوره متوسطه به تدریج تناسبی بین آموزش ها و نیازهای جامعه ایجاد كنند. برای تحقق این مهم، ایجاد شاخه كاردانش و گسترش شاخه فنی و حرفه ای در قالب برنامه پنج ساله (تربیت تكنسین) به عنوان یك راهكار مهم تلقی می شد و انتظار می رفت كه با گسترش آموزش های این شاخه در نقاط مختلف، بخشی از نارسایی های نظام آموزش و بازار كار مرتفع گردد. حال آنچه می تواند میزان تحقق اهداف مورد نظر را مشخص نماید، ارزشیابی روند این آموزش ها است. به نظر نمی رسد كه تاكنون نظام آموزش از طراحی و اجرای برنامه ها فراتر رفته باشد و برای ارزشیابی این برنامه ها تدابیری اتخاذ شده باشد. غفلت از انجام این مرحله (ارزشیابی) باعث شده است كه تصویر روشنی از برونداد این آموزش ها وجود نداشته باشد. در نتیجه به تنها چیزی كه می توان استناد كرد و براساس آن قضاوت نمود، یافته های پژوهشی است كه در این زمینه انجام گرفته است. البته دیدگاه های افراد ذیربط (صاحب نظران تعلیم و تربیت، دست اندركاران و مجریان برنامه ها، معلمان و والدین و...) نیز می تواند تصویر وضعیت موجود این آموزش ها را روشن تر كند.

بعضی از پژوهش های انجام شده در زمینه آموزش های كار دانش و گزارش های كتبی و شفاهی تعدادی از دست اندركاران اجرای این آموزش ها موارد زیر را نشان می دهد:

۱- آموزش های شاخه كار دانش در طی سال های اجرا، به تدریج از اهداف اولیه آن فاصله گرفته است به طوری كه این آموزش ها به طور عمده در بدنه آموزش و پرورش انجام می گیرد. در حالی كه مطابق سیاست های اجرایی این آموزش ها و همان طور كه بعضی از هنرآموزان این شاخه اشاره كرده اند، دانش آموزان باید مهارت های خود را در بخش های اقتصادی مؤسسات و واحدهای تولیدی و خدماتی كسب كنند. تئوری رفته رفته بر عمل غالب شده است. فرایند اجرای این آموزش ها از بسیاری جهات به فنی و حرفه ای نزدیك شده به گونه ای كه شبهه یك آموزش در دو شاخه متفاوت را ایجاد كرده است. بسیاری از دست اندركاران این آموزش ها خود نیز تفاوت این شاخه با شاخه فنی و حرفه ای را نمی دانند و تصور می كنند هر كس نتوانست در رشته های دیگر ادامه تحصیل دهد، باید به رشته های كار دانش وارد شود.

۲- این آموزش ها برای دست اندركاران، مجریان و نیز برای اولیا و دانش آموزان و مؤسسات تولیدی و صنعتی و صاحبان حرف و مشاغل به نحو مطلوب توجیه و شناسانده نشده است به گونه ای كه نگرش منفی بسیاری از دانش آموزان را نسبت به این آموزش ها به همراه داشته است. بیشتر دانش آموزان و والدین آنها نمی دانند كه افراد پس از تحصیل در این شاخه چه وضعیتی پیدا خواهند كرد. والدین دانش آموزان و حتی بعضی از دست اندركاران، از این شاخه انتظار ورود به دانشگاه را دارند. به دلیل همین توجیه ناكافی و با توجه به شخصیت اجتماعی و امكان بیشتر ادامه تحصیل در بعضی از رشته های این شاخه، در آنها تراكم ایجاد شده است و افراد با همان دیدگاه آموزش های نظری و به قصد ادامه تحصیل وارد این شاخه شده و می شوند كه با سیاست اصلی این شاخه تعارض دارد. هم مجریان و هم دانش آموزان معمولاً سردرگم هستند به دلیل عدم آگاهی از تفاوت ماهوی این آموزش ها با آموزش های نظری و حتی فنی و حرفه ای، دانش آموز و معلم مصرانه دنبال كتاب و منبع و سرفصل هستند.

۳- فارغ التحصیلان این آموزش ها اصرار زیادی برای ورود به دانشگاه دارند. چیزی كه حداقل به عنوان هدف مورد نظر نبوده است. در حال حاضر بخش قابل توجهی از ظرفیت دوره های كاردانی فنی و حرفه ای كه با اهدافی كاملاً متمایز از كار دانش برای شاخه فنی و حرفه ای به منظور تربیت تكنسین طراحی شده، توسط فارغ التحصیلان كاردانش پر شده است (برخی شواهد پژوهشی مانند برزگر و محمدی، ۱۳۸۱؛ فتح آبادی، ۱۳۸۰؛ خانی، ۱۳۸۰؛ گروه پژوهشی علوم اجتماعی، ۱۳۸۰؛ میرهادی، ۱۳۸۰ مؤید این ادعا است.) در بعضی از رشته های دوره كاردانی تعداد دانشجوی مربوط به شاخه كاردانش به مراتب از شاخه فنی و حرفه ای بیشتر است، در حالی كه بخش عمده ای از فارغ التحصیلان دوره سه ساله فنی و حرفه ای كه دوره دو ساله برای آنها طراحی شده، از ورود به این دوره ها باز می مانند. با این توصیف، پاسخ به این پرسش كه شاخه كاردانش چقدر توانسته است به رفع نارسایی های نظام آموزش متوسطه كه از توجیهات تغییر نظام آموزشی بود، از جمله ابتر ماندن هدایت تحصیلی، تمركز بر آماده كردن دانش آموزان برای ورود به دانشگاه، تأكید بر دروس نظری و تشدید جو حاكم بر جامعه مبنی بر كم ارزش بودن آموزش های فنی و حرفه ای كمك كنند، تا حدودی روشن می شود. آنچه طی چند سال گذشته عملاً در شاخه كاردانش اتفاق افتاده با هدف اصلی این شاخه (تربیت نیروی انسانی سطوح نیمه ماهر و ماهر مورد نیاز بخش های اقتصادی جامعه براساس نیازهای توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی كشور به نحوی كه هر یك از افراد شاغل یا متقاضیان اشتغال در جامعه برای كاری كه انجام می دهند یا داوطلب انجام آن هستند دانش و مهارت كافی كسب نمایند) به هیچ وجه سازگاری ندارد.

۴- اجرای آموزش های مهارتی در مراكز آموزشی وابسته به وزارت آموزش و پرورش با وجود هزینه های سرسام آور تجهیز و راه اندازی این مدارس و در نتیجه جدایی مهارت آموزان از محیط واقعی كار سبب می شود كه فارغ التحصیلان این شاخه از مهارت كافی برخوردار نشوند. كمبود تجهیزات، وجود تجهیزات و وسایل كارگاهی بعضاً مستهلك و یا از رده خارج، زیاد بودن تعداد دانش آموزان، عدم وجود مهارت آموزی واقعی در بسیاری از مدارس و بی رغبتی بخشی از دانش آموزان به رشته تحصیلی نیز در این رخداد تأثیر دارد. شواهد پژوهشی موجود (برزگر و محمدی؛ ۱۳۸۱؛ فتح آبادی، ۱۳۸۰؛ پناهی، ۱۳۷۹؛ میرهادی، ۱۳۸۰؛ حسن پور، ۱۳۸۰؛ بشارتی، ۱۳۷۵؛ جلالی پور، ۱۳۷۹؛ جلالی پور، ۱۳۸۰؛ حنیفی، ۱۳۸۰؛ خانی، ۱۳۸۰) تأییدكننده ادعای مزبور است. در وضعیت فعلی، هدف از كارورزی به درستی مشخص نیست و بعضاً به درستی و در كارگاه و مؤسسه مناسب و مرتبط انجام نمی گیرد. در نتیجه، كارورزی ممكن است صرفاً برای رفع تكلیف انجام شود. از این رو، اجرای آموزش های مهارتی در بدنه آموزش و پرورش با معنا و هدف اصلی این برنامه در تعارض است.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.