چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

فصیح اسماعیل


فصیح اسماعیل

اسماعیل فصیح در داستان نویسی امروز ایران, اشتهار و اعتبار شایسته ای دارد كارنامه اش با در برداشتن بیش از ۲۰ اثر, پربرگ و هم پربار است گویی اسماعیل فصیح با الهام گرفتن از نام خودش این قدر راحت و روان و شیرین و شیوا می نویسد

اسماعیل فصیح، متولد ۱۳۱۳ تهران، درخونگاه.

- اخذ لیسانس شیمی از دانشگاه مانتانای آمریكا

- اخذ لیسانس ادبیات انگلیسی از همان دانشگاه

- «فوق لیسانس» در رشته زبان و ادبیات انگلیسی از دانشگاه میشیگان

اسماعیل فصیح در داستان نویسی امروز ایران، اشتهار و اعتبار شایسته ای دارد. كارنامه اش با در برداشتن بیش از ۲۰ اثر، پربرگ و هم پربار است. گویی اسماعیل فصیح با الهام گرفتن از نام خودش این قدر راحت و روان و شیرین و شیوا می نویسد.اسماعیل فصیح در تاریخ دوم اسفند ماه سال ۱۳۱۳ هجری شمسی به دنیا آمد. در تهران، زیر بازارچه در خونگاه، طرف های چهارراه گلوبندك. زندگی فصیح با جنگ ها و انقلاب های متعدد كشورمان عجین بوده كه در زندگی و كارهای او نیز بی شك آثار عمده نهاده اند. خودش در این باره می گوید: «من فرزند آخر (چهاردهم یا شانزدهم) یك كاسب چهارراه گلوبندك بودم. از ۵ ، ۶ سالگی «قصه خوانی» را شروع كردم. یكی از خواهرهایم كتاب كرایه می كرد. لیلی و مجنون نظامی و میشل زاواگو و یا هرچه گیر می آمد. برایم بلند بلند می خواند. بعد خودم از ده، دوازده سالگی یك خواننده جبری شدم... بعد از اینكه دبستان عنصری را - همزمان با شروع جنگ جهانی دوم و كشیده شدن آن به ایران - تمام كردم، به دبیرستان رهنما رفتم و ششم طبیعی ام را گرفتم. آن زمان مصادف بود با دوران مصدق كه ۵۰ یا ۱۰۰ تومان می گرفتند و معافی می دادند و من هم بدین ترتیب معافی ام را گرفتم و با بقیه پولی كه از پدرم به من رسیده بود، از طریق تركیه به پاریس و بعد به آمریكا رفتم.»در آغاز تابستان سال ۱۳۳۵ فصیح پس از چند سال كار و تدریس و پس انداز در خونگاه، ایران را ترك می كند و از راه استانبول و پاریس به آمریكا می رود و در كالج مانتانا در شهر «بوزمن» به تحصیل ادامه می دهد و لیسانس شیمی را دریافت می كند و پس از یك سال زندگی در سانفرانسیسكو و ازدواج با دختری اروپایی، طی مسافرتی به ایالت مانتانا بازمی گردد و طی یك سال از دانشگاه مانتانا در شهر میسولا، لیسانس ادبیات انگلیسی اش را اخذ می كند.فصیح در این باره می گوید: شهر كوچك مزولا یك جور مركز نویسندگان آمریكایی بود و من در آنجا ارنست همینگوی را دیدم. سال ۱۹۶۱ من به مزولا آمده بودم و مدرك ادبیات انگلیسی ام را می گرفتم. در آن موقع او در شهر كوچك كچوم در آیداهو عمرش را می گذراند. جنوب مانتانا. دانشكده زبان و ادبیات دانشگاه مانتانا در مزولا همینگوی را دعوت كرد. بالاخره یك روز همینگوی آمد، در محوطه نشست ولی تو نیامد. در همان جا روی چمن ها نشست و صحبت كرد و دانشجوها و اساتید هم دایره وار جلوش توی چمن... او در اواخر حرف هایش در دقایق آخری كه می خواست بلند شود نفس بلندی كشید، به اطراف به صورت وداع نگاه كرد، بعد باز به من كه نزدیكش بودم نگاه كرد، و چون قیافه ام زیاد مانتانایی نبود، به شوخی پرسید: «شما از كجاین؟» ... من همانطور كه نشسته بودم با لهجه خوب آمریكایی گفتم: «Iran ... Good old Persia» با لبخند سرش را تكان داد و گفت: «Right» پرسید؟ «Going back» گفتم: «I Will» بعد جمله ای گفت كه هنوز توی مغزم مثل ناقوس طلسم شده زنگ می زند و در آن لحظه نفهمیدم مربوط به آینده زندگی من بود یا زندگی خودش. گفت: «Thereشs hard Times in The end.»اسماعیل فصیح پس از یك سال زندگی در واشنگتن دی.سی و تراژدی عشق و ازدواج ناكام مانده و مرگ همسرش به ایران، به تهران، به درخونگاه بازگشت. چون مادرش هرگز حاضر نبود «درخونگاه» را ترك كند و درخونگاه دیگر جای اسماعیل فصیح نبود، پس از یك سال زندگی در تهران، و درگیری با شروع كار ترجمه برای مؤسسه انتشارات فرانكلین و شركت ملی نفت ایران و آشنایی با عده ای از بزرگان اهل قلم آن سالها از جمله صادق چوبك، نجف دریابندری و غلامحسین ساعدی، با معرفی چوبك در تابستان سال ۱۳۴۲ به استخدام رسمی شركت نفت درآمد و به اهواز رفت و در هنرستان صنعتی شركت نفت به كار همت گماشت و همین سال های تنهایی و دلمردگی در اهواز بود كه فصیح را به خلق و نشر داستان های كوتاه واداشت.

اولین رمان فصیح «شراب خام» در سال ۱۳۴۷ توسط انتشارات فرانكلین و زیر نظر نجف دریابندری و ویراستاری بهمن فرسی منتشر شد و با این همه هنگام چاپ این كتاب او در یك سفر پژوهشی از سوی شركت ملی نفت ایران در آمریكا و در دانشگاه میشیگان مشغول گذراندن دوره فوق لیسانس خود در رشته زبان و ادبیات انگلیسی بود. پس از بازگشت ازاین سفر او وارد دانشكده نفت آبادان شد و تا سه سال بعد دو كار داستانی اش به چاپ رسید. «خاك آشنا» و «دل كور».خودش درباره «خاك آشنا» می گوید: این كتاب برای من كتاب عزیزی بود. چون اولین كاری بود كه در آمریكا در سنین ۲۴ ، ۲۵ سالگی انجام داده بودم؛ از جمله «خاله توری». هنگام ورود من به شركت نفت و آشنایی با چوبك، ایشان مشغول دیدن فرم های چاپی تنگسیر بود. از من خواست نگاهی به آن اثر بكنم. من این كار را با كمال افتخار پذیرفتم و منوط به خوانده شدن داستان های كوتاهم توسط ایشان كردم و ایشان پس از خواندن آنها گفت: «داستان های بكری است از یك محیط بكر.»پس از چاپ «خاك آشنا» فصیح مجموعه چهار داستان كوتاه تولد‎/ عشق‎/ عقد‎/ مرگ را در سال ۱۳۵۱ چاپ می كند و مجموعه داستان های كوتاه «دیدار در هند» را دو سال بعد توسط نشر امید منتشر می كند.با این همه رمان ماندگار «داستان جاوید» فصیح در مایه كیانی آیین زرتشت پس از شش سال پژوهش و ویراستاری موبد «رستم شهزادی» توسط انتشارات امیركبیر در سال ۱۳۵۸ چاپ می شود كه تا آن زمان چاپ های جدید شراب خام و عقد و داستان های دیگر را بیرون داده بود.(۱)طی دو سال اول پس از انقلاب فصیح رمان «لاله برافروخت» را می نویسد و با شروع جنگ تحمیلی ایران و عراق و بسته شدن دانشكده نفت آبادان قدیمی، فصیح در ۴۷ سالگی با سمت استادیار زبان انگلیسی تخصصی مجبور به بازنشستگی می گردد و این سال وقوع حوادثی است كه باعث بدعت نو و سرعت جدیدی در كارهای فصیح محسوب می شود. رمان «ثریا در اغما» در سال ۱۳۶۲ توسط نشرنو چاپ می شود و مورد توجه شدید و نقد ایرانیان در كشور و خارج از كشور وجهان ادب و دنیای سوم قرار می گیرد. آنچنان كه در یك سال بعد از چاپ در حالی كه چاپ چهارم آن در تهران بیرون می آمد، چاپ اول ترجمه انگلیسی آن در سال ۱۹۸۵ توسط انتشارات Zed به سردبیری یكی از بزرگترین ناشران ادبیات جهان سوم «رابرت مالتنو» چاپ می شود كه تاكنون در دنیا به ویژه در ایالات متحده فروش چشمگیری داشته و در فرانسه و آلمان نیز ترجمه شده است.یكی از عمده ترین محیط هایی كه فصیح در آثار خود بسیار تحت تأثیر آن است زادگاه اوست. درخونگاه. درباره اش می گوید: «بازارچه درخونگاه طهران از زمان قاجار وجود داشته، شاید اوایل «درخانقاه» بوده. نمی دانم. ولی موجودیت و مفهوم «درخونگاه» حالا برای من یك حالت فكری دوران كودكی است تا یك «بازارچه». مكانش هم البته كوچه ای است طرف های چهارراه گلوبندك. بازارچه كوچك درخونگاه هم هنوز وجود دارد. آدم هایی كه در آنجا وجود داشتند و من را به گریه می انداختند یا می خنداندند، یا عشق می ورزیدند همه در ذهن من حك شده اند. ولی خب، انسان در تولید یك اثر هنری زندگی را كپی نمی كند، بلكه برای آن درد یا عقده طرحی مشخص می كند، شخصیت هایی می سازد، حال و هوایی را ایجاد می كند، زمینه و زمان و علت وقوع این قضایا را مشخص می كند و مهم تر از هر چیز «تز» آن را روشن می كند.»رمان «درد سیاوش» اسماعیل فصیح كه سال ها پیش از انقلاب در تنهایی های آبادان نوشته شده بود در سال ،۱۳۶۴ پس از طی مراسم چاپ كتب جدید در اداره نشر وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامی توسط انتشارات صفی علیشاه بیرون آمد. رمان بزرگ جنگی «زمستان ۶۲» فصیح نیز در پاییز همین سال توسط نشر نو منتشر شد و ترجمه انگلیسی آن زیر نظر بخش زبان فارسی دانشگاه كلمبیا در نیویورك چاپ شد.رمان «شهباز و جغدان» كه آن هم در سال های قبل از انقلاب در آبادان نوشته شده بود و فصیح حوصله نشر آن را نیافته بود در سال ۱۳۶۹ توسط انتشارات صفی علیشاه بیرون آمد و همچنین در همین سال مجموعه داستان های مربوط به سال های جنگ با نام «نمادهای دشت مشوش» توسط همین ناشر منتشر شد.اسماعیل فصیح از همان ایام كودكی تاكنون با مداد می نویسد و از تایپ فارسی گریزان است. او درباره حال وهوای نوشتن و چگونه نوشتن اش می گوید: «به نظر من نویسنده چه در داستان كوتاه و چه در رمان، كاراكتر اصلی را از هوا نمی گیرد، بلكه از زندگی خود و اطراف خود و كسانی كه بر او اثر گذاشته اند، می گیرد. ولی ممكن است وقتی وارد مجرای داستان شود، مشخصات دیگری را به كاراكتر اصلی بیفزاید، تغییراتی به او بدهد و یا كاراكترهای دیگری به داستان اضافه كند. به طور كلی فكر نمی كنم كه در كتاب های من شخصیت اصلی ای وجود داشته باشد كه از بیرون سرنوشت و زندگانی اصلی من آمده باشد. از درخونگاه بگیرید تا پاریس و آمریكا و اهواز و آبادان و اكباتان و... از اولین كار چاپ شده تا الآن حدود ۴۰ سال است كه من در جبر نوشتن هستم! اكثر نوشتن من با اتفاقاتی كه برای من اتفاق افتاده وكسانی كه من را تكان داده اند به نحوی بستگی داشته. مرگ و جنگ و انقلاب ها و بخصوص انگیزه های شدیدی بوده اند. به هر حال داستان می تواند خودش را عوض كند.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.