جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

در ورای تاریخ از نظرگاه ایزو تسو


در ورای تاریخ از نظرگاه ایزو تسو

هانری کربن را ایرانیان اهل فضل کم وبیش می شناسند ایزوتسو هم ناشناخته نیست اما تاکنون از او چنان که باید قدردانی نشده است ایزوتسو دانشمندی بزرگ و از جهاتی یک اعجوبه بود

در دهه‌های اخیر دو دانشمند و محقق بزرگ، یکی از اروپا و دیگری از ژاپن، همه توانایی‌ها و دانش و فهم خود را صرف شناختن و شناساندن تفکر ایرانی و اسلامی کردند. هانری کربن فلسفه اسلامی و بخصوص آثار و آراء سهروردی و ملاصدرا را به غرب معرفی نمود و توشیهیکو ایزوتسو که عاشق و دلباخته محیی‌الدین ابن عربی بود در فلسفه و عرفان اسلامی و بخصوص در عرفان شیخ ‌اکبر تحقیق کرد.

هانری کربن را ایرانیان اهل فضل کم‌وبیش می‌شناسند. ایزوتسو هم ناشناخته نیست اما تاکنون از او چنان که باید قدردانی نشده است. ایزوتسو دانشمندی بزرگ و از جهاتی یک اعجوبه بود. بعضی کسان که با او ملاقات می‌کردند و یا با مجموعه ‌آثارش آشنا می‌شدند احیانا از وسعت نظر و اندیشه او به اعجاب دچار می‌شدند.

ایشان تقریبا با بیست زبان آشنایی داشت و به بیشتر آن زبان‌ها کتاب می‌خواند و نیز می‌نوشت. شاید کسانی که اطلاعات وسیع و پراکنده‌ دارند کمتر اهل تعمق‌اند و در دانسته‌هایشان ضبط و ربط کم است. اما ایزوتسو صاحب نظر بود و فردا که تاریخ فلسفه تطبیقی زمان ما نوشته شود او در زمره بنیانگذاران بزرگ بنای آن خواهد بود. ایزوتسو ژاپنی و بودایی بود اما ایران و اسلام را دوست می‌داشت و سالهایی از عمر نه چندان دراز خود را در ایران گذراند و به مطالعه در فلسفه و کلام و تفسیر و عرفان پرداخت و حتی در بعضی مجالس بحث فقه و اصول هم شرکت می‌کرد. او قرآن را به زبان ژاپنی ترجمه کرد و درباره زبان قرآن به تحقیق پرداخت.

استادان فلسفه معمولا فلسفه غربی را می‌آموزند و اگر در کتب تاریخ فلسفه قرون وسطی فصلی معمولا کوچک به فلسفه اسلامی اختصاص یافته است از آن‌روست که فلسفه قرون وسطی تحت تاثیر فلسفه اسلامی بوده است و قرون وسطائیان از فارابی و ابن‌سینا بسیار چیزها آموختند. در این باب ایزوتسو به نکته بسیار مهمی رسیده است. این قضیه که مورخان غربی تا چندی پیش و بعضی از ایشان هنوز هم فلسفه اسلامی را در قرن ششم و با ابن رشد تمام شده می‌دانستند و می‌دانند امر ساده‌ای نیست.

چرا غربیان مطالعه خود در فلسفه اسلامی را در قرن ششم متوقف کردند و اگر واقعا درباره دوران اخیر تحقیق نکرده بودند از کجا و چرا گفتند که فلسفه اسلامی در آثار ابن رشد پایان یافته است؟ به نظر ایزوتسو، محقق صاحب نظر ژاپنی، تاریخ فلسفه،‌تاریخ فلسفه اروپایی است و فلسفه هر جا باشد جزیی از فلسفه اروپاست و اقوال و نظریه‌هایی که نسبتی با فلسفه اروپایی پیدا نکنند به حساب نمی‌آیند.

فارابی و ابن‌سینا و غزالی و مخصوصا ابن‌رشد در اروپا تاثیر کرده‌اند و به این جهت در تاریخ فلسفه مقامی دارند اما میرداماد و ملاصدرا که در تفکر اروپایی تاثیر نکرده‌اند در حاشیه تاریخ فلسفه قرار داده می‌شوند و عجب آنکه در کشورهای عربی و اسلامی - غیر از ایران- هم پس از ابن رشد فلسفه بی‌رونق و تقریبا متروک شده است. در ایران هم که تفکر و تحقیق فلسفی ادامه پیدا کرد به فلسفه و فلاسفه مغرب اسلام اعتنا نشد و در آثار فلاسفه اسلامی ایرانی هیچ اثر و نشانی از آرای ابن رشد نیست وقتی در هیچ جا نامی از او برده نشده است به هر روی نظر ایزوتسو درباره علت رای خاتمه فلسفه اسلامی با ابن رشد از نظر فلاسفه غربی این بود که قرون وسطائیان از فلسفه اسلامی درس آموختند و چون بعد از ابن رشد تفکر اسلامی در غرب جلوه و تاثیری نداشته است غربیان هم دیگر به آن اهمیت نداده‌اند.

از آغاز تجدد تا اواسط قرن بیستم نظر غالب و شایع این بود که فقط یک تاریخ وجود دارد و آن تاریخ غربی است. بنابراین در مورد گذشته بشر، به هر جغرافیایی که تعلق داشته باشد، با ملاک تاریخ غربی حکم شده است. فلسفه اسلامی هم از این حکم مستثنی نیست. این نکته مهم در نظر ایزوتسو با مطلب دیگری توام و ملازم شده است و آن اینکه نه فقط فلسفه اسلامی با ابن رشد به پایان نرسیده،‌ بلکه فلسفه‌ای که بیشتر شایسته‌ صفت اسلامی است پس از ابن رشد ظهور کرده است.(۱)

ایزوتسو در این‌باره می‌نویسد: “... تاریخ فلسفه اسلامی که از این چشم‌انداز (تاریخ فلسفه غربی) نگریسته شود عملا با مرگ ابن رشد به پایان می‌رسد و خواننده تصور می‌کند که وقتی آن متفکر بزرگ درگذشت خود فلسفه اسلامی نیز متوقف شد،‌اما در واقع آن چه به پایان رسیده بود فقط نفوذ و تاثیر روشنی بود که فلسفه اسلامی بر فلسفه غربی داشت. با مرگ ابن رشد فلسفه اسلامی برای غرب دیگر به طور فعال زنده و پویا نبود، لیکن این بدان معنی نیست که برای شرق هم از زندگی و پویایی باز ایستد.”(۲)

این سخن ایزوتسو ما را متوجه به این امر می‌کند که ایشان تنها یک فاضل منبع و گردآورنده آثار صاحب‌نظران و ماثر فرهنگی گوناگون نبود، بلکه صاحب تعلق فکری خاص بود. او فلسفه اسلامی پس از ابن رشد را شایسته صفت اسلامی می‌دانست. درک این معنی مسبوق به قول و تصدیق مقام تاریخی فلسفه اسلامی است.

ایزوتسو در یادداشتی که در پایان کتاب “بنیاد حکمت سبزواری” دارد بیان می‌دارد که قصد و نیت خود را “روشن ساختن اهمیت و شان این نوع فلسفه” - فلسفه اسلامی دوره اخیر- در وضع و موقع معاصر فلسفه جهانی اعلام کرده و سپس دو نکته مهم و قابل تامل را ذکر کرده است : یکی اینکه این فلسفه ظاهرا قرون وسطایی و از مد افتاده به مطالب فلسفه‌های اگزیستانس نزدیک است. نکته دوم که مهمتر است این اعتقاد استوار ایزوتسوست که زمان آن فرا رسیده که پاسداران حکمت فلسفی شرق کوشش آگاهانه و منظمی را آغاز نمایند تا به طور مثبت به رشد و توسعه فلسفه جهانی کمک نمایند اما برای نیل به این مقصود، شرقیان خود باید میراث فلسفی خویش را به طور تحلیلی منعکس کنند و از تاریکی گذشته آن چه را که به عصر حاضر ارتباط دارد بیرون آورند و یافته‌های خود را به طریقی که برای وضعیت عقلی امروز مناسب باشد معرفی نمایند.

در مورد نزدیکی آرای سارتر(۳) و هیدگر(۴) به نظر فلاسفه اسلامی در باب وجود،‌ایزوتسو تفصیل نداده و در جایی که این آرا را مقایسه کرده جانب احتیاط را فرو ننهاده است. هیدگر و سارتر به اعتبار تجربه وجود و توجهی که به آن دارند و وجود را مقدم بر ماهیت می‌دانند با فیلسوفان اسلامی سنجیده می‌شوند. به نظر ایزوتسو : “... درک و فهم مارتین هایدگر درباره وجود... “ به نحو قابل توجهی شبیه و نزدیک به درک و فهم شرقی است. اندیشه وی درباره وجود به عنوان گشاینده و آشکار کننده... مفهوم او از حقیقت به عنوان آشکارگی و انکشاف و شناخت به عنوان توانایی حضور در حقیقت و ...” همه اینها اندیشه سهروردی درباره حقیقت و شناخت به عنوان حضور و نور را به خاطر می‌آورد.(۵)

این شباهت‌ها گرچه بی‌اهمیت نیست اما ظاهری است. زیرا تلقی فلاسفه نسبت به وجود با تلقی فیلسوفان اگزیستانس متفاوت است. این تفاوت از نظر ایزوتسو دور نمانده است. به گفته او :”این دو قطعا از یکدیگر جدا می‌شوند هنگامی که هیدگر روشن می‌سازد که فلسفه پردازی وی پیرامون وجود بر این پایه مبتنی است که تفکر فقط آنجا آغاز می‌شود که ما به این شناسایی برسیم که عقل که قرن‌ها مورد تجلیل بوده سرسخت‌ترین مدعی و مخالف تفکر است” حکیم به چنین درک و فهمی در تفکر به هیچ وجه نمی‌تواند تن در دهد و تسلیم شود زیرا وی عقیده راسخ دارد که فلسفه نباید تنها مجموعه‌ای از تصورات عرفانی - شعری باشد.

پی‌نوشتها در دفتر روزنامه موجود است

سکینه نعمتی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.