جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
مجله ویستا

کارشناسان کارآیی


کارشناسان کارآیی

مالیات بر مصرف بهتر است یا مالیات بر درآمد مالیات بر کربن بهتر است یا مالیات برای کارآیی سوخت تقویت رقابت جهانی بهتر است یا محافظت از صنایع محلی و ملی

مالیات بر مصرف بهتر است یا مالیات بر درآمد؟ مالیات بر کربن بهتر است یا مالیات برای کارآیی سوخت؟ تقویت رقابت جهانی بهتر است یا محافظت از صنایع محلی و ملی؟

امروز من به هیچ یک از این پرسش‌ها پاسخ نمی‌دهم. در عوض، به پرسش مهم‌تری پاسخ می‌دهم: چگونه به این پرسش‌ها پاسخ دهیم؟ برای اقتصاددانان استاندارد صنعتی ارزیابی سیاست‌های بدیل، معیار کارآیی است که به عنوان معیار رفاه نیز شناخته می‌شود. (منظورم از این واژگان را توضیح می‌دهم). اما این تعریف از نوشته استاد دانشگاه پرینستون یوو رینهارت گرفته شده است که براساس آن پرسش‌های مذکور در همه درس‌نامه‌های اقتصاد مدرن به چشم می‌خورد؟

ابتدا اجازه دهید که از آدم پوشالی چشم‌پوشی کنیم. من هرگز از اقتصاددانی نشنیده‌ام که اعتقاد داشته باشد که هر سیاست کارآیی خوب است و از تعداد خیلی کمی شنیده‌ام که به این موضوع معتقد باشند که هر سیاست ناکارآیی بد است. این درست است که ظاهرا بیشتر اقتصاددانان معتقدند که هر تحلیل سیاستی خوبی باید با کارآیی قابل‌ملاحظه‌ای شروع شود. اما این بدین معنا نیست که این تحلیل باید همین‌جا به پایان برسد.

فکر می‌کنم اقتصاددانان برای تاکید بر کارآیی صادق هستند و به‌ گمانم این کار حداقل دو دلیل دارد. اول، تاکید بر کارآیی ما را مجبور به تمرکز بر مهم‌ترین مسائل و مشکلات می‌سازد. دوم، تاکید بر کارآیی ما را مجبور می‌کند تا در مورد اهداف‌مان صادق باشیم.

دلیل اول را با مثالی روشن برگرفته از فصل ۱۷ کتاب پرسش‌های بزرگ توضیح می‌دهم. فرض کنید شما در همسایگی بیل گیتس زندگی می‌کنید. بیل دوست دارد که شب‌هنگام با صدای بلند موزیک گوش کند و خواب شما هم سبک است. آیا او باید صدای ضبط را کم کند؟

حالا، تحلیل کارآیی (اندیشیدن در این خصوص ممکن است در عمل خیلی آسان نباشد) با پرسش از اینکه موسیقی بیل گیتس چقدر برای او ارزشمند است (اجازه دهید که بگویم ما تا حدی می‌دانیم که پاسخ ۱۰‌هزار ‌دلار است) و خواب شما چقدر برایتان ارزشمند است (مثلا ۲۵ ‌دلار) شروع می‌شود. درک این موضوع مهم است که از آغاز هیچ اقتصاددانی فکر نمی‌کند آن اعداد به‌هیچ‌وجه گویای لذت ذهنی بیل از موسیقی یا رنجش ذهنی شما از آن است. تنها یک فرد دیوانه این ‌طوری فکر می‌کند و من هرگز کسی را ندیده‌ام که تا این حد دیوانه باشد. در عوض، این اعداد در ابتدا این حقیقت را منعکس می‌کنند که بیل خیلی ثروتمندتر از شما است. با این ‌حال، اقتصاددان با اطمینان می‌گوید که اینکه ۱۰۰۰۰ ‌دلار از بیل گرفته شود تا ۲۵ ‌دلار به شما داده شود ناکار است. زیان این کار ۹۹۷۵ ‌دلار است.

چرا این محاسبه مهم است؟ این است چرایی آن: این محاسبه به ما یادآوری می‌کند که ممکن است یک راه‌حل برای این مساله وجود داشته باشد، مثلا اینکه به بیل اجازه دهیم بلندگوهایش را روشن کند و او را مجبور کنیم، مثلا ۵۰۰۰ ‌دلار به شما بپردازد. در مقایسه با قطع موزیک، گزینه پرداخت ۵۰۰۰ ‌دلار به شما، هم برای بیل بهتر است و هم برای شما. البته این یکی از سیاست‌هایی است که می‌توان اتخاذ کرد. در حقیقت، هر زمان که سیاستی ناکارآ است، همیشه یک سیاست بدیل وجود دارد که برای همگان بهتر است و معنای ناکارآیی همین است.

حالا در این مورد خاص سیاست بدیل پیشنهادی ممکن است چندان خوب نباشد. مثلا، ممکن است این سیاست بیل را تشویق کند تا ارزش موزیکش را دروغ بگوید و شما را نیز تشویق کند تا در مورد ارزش خوابتان دروغ بگویید. این سیاست حتی ممکن است شما را تشویق کند تا به بیل نزدیک‌تر شوید و چیزهای بیشتری برای شکایت از او و دریافت غرامت پیدا کنید. شاید این سیاست پیامدهای منفی بلندمدتی برای روش تفکر ما در خصوص ثروت و وضعیت اجتماعی داشته باشد. بنابراین ممکن است ما نخواهیم این سیاست بدیل را بعد از این دنبال کنیم؛ اما اقتصاددانان می‌گویند ما حداقل باید این سیاست را نیز بررسی کنیم.

اما نکته این است که هرچه زیان یک سیاست بیشتر باشد، منافع بالقوه سیاست بدیل آن نیز بیشتر خواهد بود. بنابراین، هرچه زیان یک سیاست پیشنهادی بیشتر باشد، ارزش آن حداقل در تلاش برای طراحی یک سیاست بدیل خوب بیشتر است. ما زیان عظیم را به عنوان یک ناهنجاری لحاظ می‌کنیم، اما همین زیان ناشی از یک سیاست خاص راهنمای مفیدی است برای اینکه باید برای حل این مشکل چقدر تلاش کنیم. (محاسبه زیان‌های عظیم برای یک سیاست همان نگرانی در مورد ناکارآیی است).

حالا یک مثال واقعی‌تر: مثلا، آیا باید سالانه یک‌میلیارد ‌دلار یارانه برای مراقبت‌های بهداشتی و درمانی پایان زندگی فقرا پرداخت شود؟ به گمان من، طرح این پرسش یک اشتباه وحشتناک است، بدون اینکه حداقل بپرسیم آیا دریافت‌کنندگان این یارانه ترجیح می‌دهند این یک‌میلیارد ‌دلار به روش دیگری هزینه شود- مثلا به خواربارفروشی‌های آنان یارانه داده شود یا در قالب یارانه نقدی به آنها پرداخت شود. اگر چنین باشد، تفاوت در ارزش میان آنچه آنها به دست می‌آورند و آنچه می‌توانستند به دست آورند (همان‌طور که توسط دریافت‌کنندگان اندازه‌گیری می‌شود) یک زیان عظیم است. هرچه زیان سیاست پیشنهادی بزرگ‌تر باشد، بیشتر ما اولویت‌های هزینه‌ای‌مان را دوباره بازنگری می‌کنیم. حالا دوباره، کارآیی همه‌چیز و پایان تحلیل سیاست مورد نظر نیست. حتی اگر افراد فقیر یارانه‌های خواربار را به یارانه‌های مراقبت‌های بهداشتی و درمانی ترجیح دهند، ممکن است هنوز هم سیاست پرداخت یارانه‌های مراقبت‌های بهداشتی و درمانی را انتخاب کنیم، اگر مثلا معتقدم باشیم که فقرا احتمالا تصمیمات عقلایی در خصوص مراقبت‌های بهداشتی خود نمی‌گیرند یا اگر نگران این باشیم که یارانه‌های خواربار منجر به ترویج کلاهبرداری می‌شوند. اما هرچه زیان بیشتر باشد، بیشتر ما باید این نگرانی‌ها را مورد بازبینی قرار دهیم، به دلیل اینکه هرچه زیان مورد نظر بیشتر باشد، فرصت بیشتر برای بهبود زندگی دریافت‌کنندگان وجود دارد. اولین دلیل این است که چرا باید مراقب کارآیی باشیم.

دلیل دومی که باید در مورد کارآیی مراقب باشیم این است که تحلیل کارآیی استتار سیاسی را از پا در‌می‌آورد. مثلا به گفت‌وگوی فرضی ذیل نگاه کنید:

سیاستمدار: برنامه من برای اینکه نظام مراقبت‌های بهداشتی و درمانی بهتر کار کند، این است که به خدمات بهداشتی و درمانی برای فقرا یارانه بپردازم.

اقتصاددان: هزینه‌ برنامه شما یک‌میلیارد ‌دلار و ارزش فواید آن تنها نیم‌میلیارد ‌دلار است. این برنامه ناکارآ است.

سیاستمدار: پس چه کنم؟

اقتصاددان: خب، شاید بتوانید همان یک‌میلیارد ‌دلار را بگیرید و اگر کل پول را به شیوه‌ای متفاوت هزینه کنید فواید کارتان، ارزشی معادل همان یک‌میلیارد ‌دلار را داشته باشد. چرا پول را مستقیما به دست فقرا نمی‌رسانید؟

سیاستمدار: من با پرداخت مستقیم پول مخالفم به دلیل اینکه نمی‌خواهم به همه فقرا کمک کنم. تنها می‌خواهم به افراد فقیر بیمار کمک کنم و این تنها راهی است که می‌توانم به انجام آن فکر کنم.

اقتصاددان: آه. هدف شما در برنامه موردنظرتان این نیست که نظام مراقبت‌های بهداشتی و درمانی از این به بعد بهتر کار کند، بلکه هدف شما این است که منابع مالی را به سوی افراد فقیر بیمار انتقال دهید.

سیاستمدار: حدس می‌زنم همین‌طور باشد.

اقتصاددان: خوب است. حالا می‌توانیم یک بحث سالم در این خصوص داشته باشیم که می‌خواهیم چه بکنیم.

و حالا، شما می‌بینید که ضمن سپاسگزاری از پافشاری اقتصاددان بر اندیشیدن درباره کارآیی، در عوض یک بحث تقلب‌‌آمیز در مورد هدف جعلی سیاستمدار شاهد بحثی صادقانه در خصوص هدف واقعی سیاستمدار هستیم، . با این ‌حال، چنین بحثی درمی‌گیرد و این تمرین مفیدی است.

این تنها سیاستمدار نیست که گاهی اوقات اهداف درست را در پس نکات مبهم پنهان می‌کند. مثلا فرض کنید یکی از همکاران پروفسور رینهارت در نیویورک تایمز مطالبی در دفاع از تحریک مالی بیشتر شامل فواید بیکاری بیشتر بنویسد. یک روز او بحث می‌کند که این سیاست‌ها تولید ناخالص داخلی را افزایش خواهند داد. روز دیگر معتقد است که این سیاست‌ها بیکاری را کاهش خواهند داد. روز بعد خواهد گفت انکار مزایای طرح مورد نظر همکارش برای رنجاندن افراد جویای کار ظلم است.

البته همه اینها مباحث متفاوتی هستند. ممکن است شما بعضی از این سیاست‌ها را قبول داشته باشید، ولی دیگران نداشته باشند. حتی اگر همه آنها را بپذیرید، نمی‌توانید یک نتیجه‌گیری سیاستی کنید تا اینکه فواید آن را در برابر هزینه‌های جبرانی سیاست‌ها (شامل هزینه فرصت مخارجی، اثر بر رشد بلندمدت، و...) بسنجید. مزیت تحلیل کارآیی (در راستای خطوط پیشنهادی این‌جا) این است که همکاران پروفسور رینهارت را مجبور می‌کند تا در مورد اولویت‌های مورد نظر شفاف باشند. مثلا، اینکه او بیشتر نگران افزایش تولید جاری است یا بازتوزیع محصول جاری؟ همچنین ممکن است هدف وی ارزشمند باشد، اما نمی‌توانیم بحث مفیدی با کسانی داشته باشیم که نمی‌خواهند بگویند هدف وی چیست.

معمولا، وقتی اقتصاددانان در جایگاه‌های سیاست‌گذاری قرار می‌گیرند، به منظور روشن شدن اهدافشان با یک تحلیل کارآیی دقیق شروع می‌کنند و این امر، کار را برای مخالفان آنها جهت شناسایی تمرکز بر موضوعاتی که برسر آنها توافق ندارند، راحت‌تر می‌کند. اقتصاددانان چیزهایی شبیه به این می‌گویند «من از این سیاست حمایت می‌کنم چرا که کارآ است» یا این سیاست ناکارا است- من زیان گسترده آن را ایکس ‌دلار برآورد می‌کنم- اما فکر می‌کنم که زیان گسترده سیاست مورد نظر به دلایلی قابل‌تحمل است.» این صداقت است. فکر می‌کنم این صداقت چیز خوبی است.

استیو لندزبورگ

مترجم: محمدرضا فرهادی‌پور